بار دیگر خبردار شدیم یکی دیگر از اعضای مجاهدین خلق به نام احمد رضاعی به دلیل ایست قلبی در روز 13 مرداد در آلبانی پس از 35 سال اسارت و بردگی دار دنیا را وداع کرد و از شکنجه های روحی و روانی تشکیلاتی خلاصی پیدا کرد. همچنان که در اطلاعیه سازمان آمده احمد رضاعی بچه بهشهر در سال 1359 در اوائل جنگ ایران و عراق در حالی که جزء پرسنل ارتش ایران بود به اسارت نیروهای عراقی در آمد و در سال 1368 به دلیل فشارهایی که در کمپ های عراقی وجود داشت تصمیم می گیرد خودش را از اردوگاههای عراقی نجات دهد و تنها راه پیش رویش را پیوستن به سازمان می بیند و با این انگیزه مانند خیلی از اسرای دیگر به سازمان پیوست. تا جایی که من میدانم او از گذشته سازمان هیچ اطلاعی نداشت. من به دلیل همشهری بودن گاهی با او صحبت می کردم. او نه هوادار بود و نه هیچ شناختی نسبت به سازمان داشت! حال پس از فوتش لقب مجاهد پاکباز اشرفی گرفت !!
جالب این است چرا در داخل سازمان اعضای رده پایین ناگهان دچار ایست قلبی شده و می میرند؟ چرا در سازمان جوانترها سکته می کنند در حالی که مسئولین قدیمی که بیش از 70 سال سن دارند دچار ایست قلبی نمی شوند ؟ بیشتر افرادی که در مقر مجاهدین فوت می کنند ، علت فوتشان ایست قلبی بیان می شود! به نظرم این مشکوک است. در داخل تشکیلات هر کسی مخلص و نوکر مسعود و مریم باشد حتی اگر مسن هم باشد سکته نمی کند اما جوانترها که با سازمان زاویه دارند و به قول سازمان مساله دار هستند ناگهان به سکته قلبی دچار می شوند. برای من که از بیرون به این گونه مرگ و میرها نگاه می کنم نتیجه می گیرم در اثر فشار روحی و روانی تشکیلاتی به ایست قلبی دچار می شوند و عمداً تشکیلات روی افرادی که به قول سازمان حلقه ضعیف هستند آنقدر فشار می آورد تا بمیرند !
حالا در کمال بیشرمی مریم رجوی فقدان احمد رضاعی را سرمایه و سرمشق و موجب افتخار مردم بهشهر می داند! باید مریم رجوی بداند اولا در بین مردم ایران جایگاهی ندارند به خصوص در بین مردم بهشهر به عنوان بدنام ترین شناخته می شوند. لازم نیست در این زمینه صحبتی داشته باشم زیرا به قدر کافی دوستان جدا شده به جنایت ها و خیانت هایی که سازمان در حق مردم ایران روا داشتند، پرداختند. یکی از جنایت های مریم رجوی که در حق احمد رضاعی روا داشت این است که از سال 82 به بعد خانواده احمد رضاعی بارها برای ملاقات به اشرف رفتند اما متاسفانه به او اجازه دیدار با خانواده را ندادند. این سازمان به رهبری مسعود و مریم آنقدر بی اعتبار و آنقدر حتی به اعضای خود بی اعتماد است که به آنها حتی اجازه تماس با خانواده را نمی دهد و احمد نیز با داغ ارتباط و دوری با همسر و فرزندش به سوی ابدیت رفت تا مرگ وی ننگ دیگری بر پیشانی رجوی ها باشد.
محمد رضا گلی