نحوه شکل گیری رفتارهای جدید در اعضای مجاهدین خلق – قسمت پنجم

نشست های "حوض کوثر"

این سلسله نشست ها که توسط رهبری سازمان تحت عنوان “حوض کوثر” نام گرفته بود در سال ۱۳۷۴ در مجموعه پایگاههای پارسیان در بغداد و در محل اجلاس شورا (در  ساختمان عظیمی) تشکیل شد و شرکت در این نشست ها به صورت مرکزی (سازماندهی وقت نیروهای ارتش رجوی) بود و هر مرکز به نوبت برای این نشست ها از قرارگاه اشرف با اتوبوس آورده می شدند.

سالن اجلاس مثل مجالس کشورها ساخته شده بود و وسط آن مثل یک میدان خالی و فضای بازی داشت.

فریب کاری این بار رجوی بشکل حوض تطهیر، خودش را نشان می داد. او به عنوان رهبر بلامنازع یک فرقه بخوبی می دانست که از چه شیوه هایی استفاده کرده و نیروها را لااقل برای مدتی دیگر سرکار بگذارد.

او بعد از انبوهی سخنرانی و گفت و گو با نیروها و به رخ کشیدن گناهانشان در تشکیلات و آماده سازی فضا برای اقرار مریدان و اعضا و نهایتاً برای رهایی آنان از گناهانی که در بند آن گرفتارند وسط اجلاس را  برای اعضای خاطی و گناهکار نشان می داد و می گفت اگر می خواهید از گناهانتان رها شوید و مثل کسی باشید که تازه از مادر متولد شده است وارد این حوض شوید تا پاک و مطهر شوید و بسوزید و دوباره زنده شوید .

او چنان فضایی می ساخت که افراد حاضر در نشست با فریاد های برادر من گناهکارم شروع به گفتن از خودشان می کردند و داد سخن می دادند کسی به کناردستی اش مجال نمی داد و همه سعی می کردند که صدای خود را به مسعود برسانند و از او بخواهند که تا کاری کند که گناهانشان پاک شده و از آتش دوزخ بدور باشند و برای ورود به “حوض” از هم پیشی می گرفتند و با حاضر حاضر حاضر گفتن خودشان وفاداری شان را به رجوی ثابت می کردند.

در این نشست ها که برای هر مرکز جداگانه برگزار می شد بعد از بحث های عمومی، نوبت سوژه های اصلی هر مرکز می رسید که اسامی آنها قبلاً توسط فرمانده هر مرکز به رجوی داده شده بود . تمامی تلاش رجوی این بود که یا با تشویق و دادن امتیاز مثل رده و اگر با این شیوه نشد به شیوه های آنتاگونیستی افراد را مجاب به ماندن در تشکیلات کند.

رجوی طبق معمول با مجموعه بحث های سیاسی تلاش می کرد وضعیت حاکمیت ایران را بحرانی و شرایط را حساس  جلوه دهد که از این کار دو هدف داشت. از یک سو می خواست به نیروها امیدواری دهد که رژیم در مسیر سقوط و نابودی است و از سوی دیگر می خواست به نیروهای خاطی و خواهان جدایی بگوید این کار شما فرصت طلبی است و بمثابه کسانی می ماند که بخواهند صحنه جنگ را ترک کنند و او علنا چنین افرادی را به اعدام تهدید می کرد و می گفت “این حق ماست”.

برای موجه جلوه دادن این کارش نیز حزب دمکرات و کومله را مثال می آورد و می گفت کسانی که بخواهند صفوف آنان را ترک کنند آنها او را اعدام می کنند و اگر تا حال ما این کار را نکردیم این لطفی است که ما در حق شما قائل شدیم.

در این نشست رجوی برای بستن باصطلاح راه بریدگی و جلوگیری از جدا شدن اعضاء بحثی پیرامون طعمه مطرح کرد . او گفت هم اکنون کسانی که از ما جدا شده و ما آنها را به خارج فرستادیم توی دهان وزارت اطلاعات ایران افتاده اند و طعمه شده و بر علیه ما کار می کنند و این نتیجه کار ماست . من همیشه گفته ام وسط نداریم یا باید مجاهد شد و یا باید مزدور وزارت اطلاعات.

رجوی تمام این مقدمه چینی ها را می کرد تا بگوید از این به بعد کسی را به خارج نمی فرستیم و هرکسی هم خواست برود باید دو سال در خروجی ارتش بماند تا اطلاعات او بسوزد بعدش هم ما آنها را تحویل استخبارات ارتش عراق میدهیم . شما می دانید که ورود غیر مجاز از مرز به عراق طبق قوانین عراق ۸ سال زندانی دارد و بعد از آن اگر تبادلی بین ایران و عراق باشد، این افراد به عنوان اسیر جنگی با رژیم تبادل خواهند شد. وی همانجا بحث “مشت آهنین” را مطرح کرد و در حالی که سر خود را بالا گرفته و دست خود را مشت کرده بود گفت: از این پس می خواهیم با مشت آهنین وارد شویم… و برای این کار با استخبارات عراق هم هماهنگ نموده ایم.

رجوی همچنین از وضعیت زندانهای عراق بویژه زندان ابوغریب که مخوف ترین زندان عراق بود  توضیحاتی را داد که در آن چه بلاهایی سر افراد می آورند تا بدین وسیله هرچه بیشتر ترس را در دل افراد جاری کند تا هرگز به فکر جدا شدن از سازمان  نباشند.

مسعود رجوی در بخش پایانی نشست صحبتی حول انحلال ارتش آزادیبخش نمود با این محتوا که با توجه به مناسبات فعلی باید انتظار انحلال ارتش را می کشیدیم اما شما با حاضر حاضر گفتن خودتان  یک بار دیگر ارتش آزادبیخش را تأسیس نمودید و در نتیجه از الان مؤسسان دوم ارتش هستید.علت اینکه مؤسسان دوم می گفت این بود که مؤسسان اول خودش و مریم بودند که در خرداد سال ۱۳۶۶ ارتش آزادیبخش را تأسیس کردند.

لازم بذکر است که این نوع فریبکاری رجوی برای دهه های بعد هم کارکرد داشت و هر وقت که وی  قافیه را در پیشبرد استراتژی اش تنگ می دید برای نگه داشتن نیروها در بند تشکیلات شماره های بعدی مؤسسان را خلق می کرد. مثل تشکیل “مؤسسان سوم ارتش آزادیبخش ملی” در سال ۱۳۸۵ و “مؤسسان چهارم ارتش آزادیبخش ملی” در سال ۱۳۹۱ .

برگردیم به بحث مان ، داشتم می گفتم که رجوی در بخشی از نشست های حوض که برای کلیه مراکز آن را تکرار می کرد  زنان را بیرون کرده و در رابطه با مسائل جنسی مردان با آنان گفتگو می کرد و با پررویی تمام اینگونه مسائل را بعنوان یک اشکال و عیب افراد که هنوز عده ای آن را برای خودشان حل نکرده اند یاد می کرد و می گفت با انقلاب مریم اینها همه باید ذوب و نابود شوند و اگر کسی هنوز درگیر اینگونه مسائل است معلوم می شود هنوز از انقلاب مریم عبور نکرده است ولی کسی نبود و یا نمی توانست به رجوی بگوید اگر راست می گویی پس این حرمسرایی که تو برای خودت ساختی برای چیست ؟

رجوی با سیستم فیزیولوژی و ساختار طبیعی  بدن آدم ها هم مشکل داشت. غرایز جنسی که جز وجود ذاتی هر انسان و برای ادامه نسل  است و باید برای آن پاسخ منطقی داد ولی رجوی تلاش میکرد آن را با ترفند انقلاب ایدئولوژیک خودساخته اش برای نیروها حل و فصل کند و اگر شرایط و دوران عصر حاضر به او اجازه می داد وی نیز بمانند حسن صباح مریدان خود را که تحت عنوان فدائیان آنها را در قلاع مختلف نگهداری می کردند ، مقطوع النسل می کرد. ولی او در عوض رحم زنان نگون بخت در تشکیلات را هدف قرار داده و بتدریج آنان را وادار می کرد تا رحم خود را در بیاورند تا بدین ترتیب ضمن ناامید کردن زنان از داشتن یک زندگی و نعمت مادری آنان را بیشتر از پیش مورد استثمار جنسی خود قرار دهد.

بنابراین رجوی  نیز مثل رهبران تمامی فرقه های عصر حاضر و گذشته،اعضای خود را با بازسازی فکری و تحمیل روانی در مسیر اهداف و خواسته های شخصی و ایدئولوژی التقاطی خودش و قدرت هایی که به آنها وابسته بود به کار میگرفت.

پاورقی:

پارسیان به مجموعه پایگاههایی گفته می شد در مرکز شهر بغداد که تعداد زیادی هتل بزرگ و چندین خانه را شامل می شد قرار داشت که از یک طرف به میدان فردوس و از طرف دیگر به میدان چهل دزد بغداد منتهی می شد. این منطقه تماما و به صورت مشترک توسط گاردهای حفاظتی سازمان و عراق حفاظت می شد.

این مجموعۀ بزرگ شامل آپارتمانهای چندین طبقه ای می شد که سازمان اجاره نموده بود  که بعداً به تعداد آن افزوده شد و تمامی یک خیابان را در بر می گرفت. هر کدام از این آپارتمانها به یک اسم نامگذاری شده بود از جمله: پایگاه “جلالزاده” که از قدیم از پایگاه های  اصلی سازمان در بغداد به حساب می آمد ، که ساختمان روابطی سازمان بود که مسئولیت آن هم با خود عباس داوری بود.

پایگاه  “طباطبایی” که ابتدا محل استراحت و زندگی خانواده ها که بعداً تبدیل به بیمارستان اصلی ارتش شد.

پایگاه ازهدی روبروی طباطبائی قرار داشت و بعنوان پایگاه سرپل عمل می کرد و نیروهایی که از قرارگاهها به بغداد تردد می کردند و نیاز به استراحت یا اسکان موقت داشتند، به این محل میرفتند.

سالن بهارستان” که ابتدا یک خانه بود و چندی بعد از جنگ کویت تغییراتی در آن صورت گرفت و به شکل سمبلیک مجلس شورای ملی، جهت تشکیل نشستهای شورا ساخته شد.

ساختمان روابط”  تقریبا چسبیده به جلالزاده بود که مخصوص استقرار مسئولین اطلاعاتی عراق بود که همیشه با مسئولین روابط سازمان در جلالزاده در ارتباط بودند و سازمان تمامی مسائل روابطی خود را با آنها حل و فصل می کرد.

علاوه بر این در همین مجموعه پایگاه معصومی قرار داشت که مدتی ستاد اطلاعات سازمان در آن مستقر بود.

همچنین در این محل خانه ای ساخته شده بود که به خانم مرضیه تعلق داشت.

در میان این ساختمانها خانه های مسکونی نیز وجود داشت که شهروندان معمولی عراق تحت کنترل نیروهای استخبارات در آن زندگی می کردند. در تمامی راههای ختم شده به این مجموعۀ بزرگ، نیروهای عراقی پست های چک و کنترل داشتند که در سالهای آخر و بعد از چند تهاجم توسط دولت ایران، یک گردان نیرو را در بر می گرفتند و محل اقامت آنها درست در هتلی روبروی طباطبایی بود. این مجموعه بعدها به صورت یک دژ درآمده و ورود به آن از دربهای بزرگ آهنی می گذشت. لازم به توضیح است سنگین ترین تهاجم  به این محل با سه خمپاره انداز یکبار مصرف غول پیکر ۳۲۰ میلی متری و از پشت یک کمپرسی بزرگ و از یکی از خیابانهای مجاور انجام شد که در مجموع موفقیت چندانی نداشت. ولی باعث شد که سازمان دست به اقدامات حفاظتی شدیدتری بزند.

ادامه دارد…

برگرفته از کتاب خداوند اشرف، از ظهور تا سقوط

 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا