در کنار همسر و فرزندانم روزگار شیرینی را سپری می کنم

در این مقاله می خواهم به صورت گذرا روزهای پس از جدایی از سازمان مجاهدین خلق را مرور کنم. در روزهای نخست با وجود این که به آغوش گرم خانواده ام برگشته بودم و خیلی هم به من از سوی خانواده محبت می شد اما متاسفانه گاهی وقتها شبها هنگام استراحت خواب راحت نداشتم و کابوس می دیدم. کابوسی که خاطرات اشرف را در ذهنم زنده می کرد. خاطرات تلخی که حتی در خواب مرا اذیت و آزار می داد. وقتی از کابوس صحبت می کنم منظور همان فشارهای روحی و روانی است که تشیکلات به اعضای خودش اعمال می کرد. از نشست های عملیات جاری گرفته ، تا سایر نشست ها و محدودیت ها و فشارهایی که از سوی رهبری این سازمان روی اعضای نگونبخت تحمیل می شد. خوشبختانه هر چه زمان گذشت، آن کابوس ها کم و کمتر شد و در حال حاضر از آن کابوس ها خبری نیست و هر چه است شیرینی زندگی است. در کنار خانواده، زن و فرزند زندگی راحتی را دنبال می کنم و دیگر آن زندگی سخت و همراه با مشقت و ظلم و ستم تمام شد.

واقعیت این است در طول بیش از دو دهه که با سازمان مجاهدین بودم هرگز نه فکرم و نه ذهنم تحت اختیار خودم نبود و این تشکیلات بود که به من دیکته می کرد. باید خودم را به انقلاب باسمه ای مریم رجوی گره می زدم و از خودم خالی بودم. نه حق انتخاب داشتم و نه اراده ای که بتوانم انتخاب کنم. صبح تا شب کار می کردم و شب هم بایستی در نشست های عملیات جاری خودم را بازخوانی کرده و به جمع اجازه میدادم بی جا مرا مورد انتقاد (همان انتقاد پوچ و بی محتوا) قرار دهند. اگر پای ضوابط انقلاب نمی آمدم یا کوتاهی می کردم باید حساب پس می دادم و معنی آن این بود که به دستور رهبری این سازمان توسط اراذل و اوباش شکنجه روحی و روانی می شدم. همان مواردی که کابوسش را بعد از جدایی از این سازمان منحوس با خودم داشتم و مدتها یدک کشیدم. بعد از دو دهه و اندی برای اولین بار با قرار گرفتن در یک محیط سالم و آزاد زندگی جدیدی را تجربه می کنم که بر خلاف تشکیلات سازمان حق انتخاب و اختیار عمل داشتم و دارم. خودم برای خودم تصمیم می گیرم و دیگر برده و بنده کسی نیستم. با یک مقایسه مع الفارق زندگی در دنیای آزاد اساساً قابل مقایسه با درون فرقه نیست. انگار مقایسه بین بهشت و جهنم است. در یک جمله زندگی در درون تشکیلات عین جهنم است .

حالا من در کنار همسر و فرزندانم روزگار شیرینی را سپری می کنم از کار کردن هم لذت می برم. وقتی به خانه بر می گردم در کنار خانواده ام احساس خستگی نمی کنم. همیشه در داخل مناسبات و تشکیلات رجوی حسرت زندگی آزاد را داشتم و حالا با تحقق این امر، زندگی برایم رنگ و بوی دیگری دارد. شور و شوق دارم. وقتی صبح ها از خواب بلند می شوم به سراغ کارم می روم و با اشتیاق کارم را دنبال می کنم. فلسفه وجودی انسان این است همانطوری که آزاد بدنیا آمده باید آزاد هم زندگی کند، لاتکون عبد و قد جعلک الله و حرا (بنده ديگرى مباش كه خداوند ، تو را آزاد آفريد ). متاسفانه در داخل مناسبات فرقه از آزادی خبری نیست و هر چه هست اجبارات تشکیلاتی، فشار و ارعاب …. در داخل تشکیلات آدم ها مختار نیستند و مجبورند به قوانین و ضوابط تشکیلاتی تن دهند. سازمان مجاهدین خلق تا قبل از اینکه رسما به یک فرقه تبدیل شود، مینیمم ها را رعایت می کرد و تا حدودی نزد نیروهایش اعتبار داشت و اعضا با دل و جان کار می کردند و جانشان را کف دست گرفته بودند تا در راهی که به آن اعتقاد داشتند نثار کنند اما متاسفانه از وقتی که مسعود رجوی و مریم رجوی وارد مقولات فرقه ای شدند، دیگر رویکردها تغییر کرد. اعضای سازمان دیگر آن آدم های قبلی نبودند. از روزی که رجوی اعضایش را با تیغ، تبر، تپانچه تهدید کرد موج جدایی ها بالا گرفت. به حدی که در سال 82 ناگهان 800 نفر از این سازمان جدا شده و به آمریکایی ها پناه بردند و این موج همچنان حتی در کشور آلبانی ادامه دارد .

فرقه رجوی می گفت خانواده دشمن مبارزه است و ما در داخل تشکیلات باید با این دید به خانواده نگاه می کردیم و حق نداشتیم ارتباطی با خانواده برقرار کنیم زیرا رجوی اعتقاد داشت باید همه نیروها عشق و علاقه خودشان را نثار رجوی کنند و عشق به غیر از او ممنوع بود. رجوی می خواست همه مانند برده باشند و هر چه او می گوید اطاعت کورکورانه کنند. اما ما جدا شده ها از وقتی از این سازمان منحوس و جهنمی خلاص شدیم به اصل خویش برگشتیم.

طی این چند سال که به کشور عزیزمان و نزد خانواده برگشتم معنای واقعی آزادی را در کنار خانواده حس می کنم و تاسف می خورم بهترین دوره جوانی ام را در داخل تشکیلات از دست دادم و عمرم را به هدر دادم. به امید روزی که همه اسیران در بند و گرفتار از چنگ فرقه منحوس رجوی خلاص شده و زندگی جدیدی را در دنیای آزاد تجربه کنند .

محمد رضا گلی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا