امروز دقیقا ۵ سال میشه که وارد آلمان شدم و زندگی جدیدم رو شروع کردم. سفرم از یونان به آلمان اصلا ساده نبود و بطور قاچاق و با مدارک جعلی صورت گرفت.
در مقدمه باید بگم که وقتی در سال ۲۰۱۷ تو آلبانی از مجاهدین جدا شدم به معنی واقعی کلمه هیچی نداشتم. نه پول، نه اجازه کار، نه پاسپورت و نه استاتوی قانونی. این دقیقا چیزی بود که مجاهدین میخواستن، تا شرایط خروج برای اعضا خیلی سخت بشه و حتی تصویر یه زندگی معمولی تو اذهان وجود نداشته باشه.
من یه استاتوی حقوق بشری موقت داشتم که باید هر ۶ ماه یه بار در دفتر سازمان ملل تو تیرانا تمدید میکردم.
ماجرای زندگیم در آلبانی پس از خروج از فرقه و نهایتا خروج قاچاقیم از این کشور به یونان رو میذارم برای یه روز دیگه چون خیلی داستان قشنگیه.
من تو اوت ۲۰۱۸ وارد یونان شدم و تلاش کردم استاتوی پناهندگی بگیرم. ولی اداره مهاجرت پس از مصاحبه اولیه گفت باید ۳ سال صبر کنم تا مصاحبه اصلیم انجام بشه. از همون لحظه شروع به برنامه ریزی برای خروج کردم. هدفم رسیدن به آلمان یا انگلیس بود. میتونستم ۳۰۰۰ یورو به قاچاقچی بدم و تضمین دار به مقصد برسم ولی من چنین پولی نداشتم. نهایتا با کمک دوستانی تونستم ۶۰۰ یورو جمع کنم و یه پاس و آی دی جعلی هلندی بخرم. عکس خودم روش بود ولی اسم مستعار بود. اولین بار در آوریل ۲۰۱۹ تلاش کردم از فرودگاه آتن به بارسلونا و سپس برلین پرواز کنم، ولی متاسفانه لو رفتم و تو فرودگاه گرفتنم. البته اون هم ماجرا و داستان خیلی جالبی داره چون نهایتا دستگیر نشدم و تونستم از فرودگاه خارج بشم و برگردم، ولی میذارم برای یه زمان دیگه.
کلا تجربه و داستان هام تو یونان خیلی جالب بود.
اما در نهایت در ۲۲ اوت ۲۰۱۹ تونستم با مدارک جعلی از فرودگاه جزیره میکونوس به پاریس پرواز کنم. لحظات نفسگیری رو تو اون سفر تجربه کردم. دوباره نزدیک بود بگیرنم ولی اینبار زرنگی کردم تونستم عبور کنم. از اونجا دوستی من رو با ماشین به آلمان رسوند و بعد از یه هفته خودم رو به کمپ پناهندگی معرفی کردم.
خیلی دوست دارم این داستانها رو با جزئیات تعریف کنم ولی خیلی طولانی میشه. چون هم جالب هستن و هم هیجانانگیز و شاید تجربهاش به درد کسی بخوره که بعدا بخواد این کار رو بکنه.
شاید باورتون نشه ولی من در ۲۰۲۰ که درخواست پناهندگیم قبول شد، برای اولین بار تو زندگیم پاسپورت گرفتم. یعنی که من از بچگی و تا ۳۷ سالگی همیشه قاچاقی و غیر قانونی از مرزها عبور میکردم. هر کدومش یه داستان و ماجراییه برای خودش.
برای همینه که چند وقت پیش که پاس سیتیزنی رایان رسید، خیلی خوشحال بودم. حداقل از بچگی پاسپورت و استاتوی قانونی داره و خیالش راحته.
اگر امروز میخندم و خوشحالم و به هر مشکل تو زندگیم لبخند میزنم، دلیلش اینکه که از سختیهاش عبور کردم و دیگه چیزی منو نمیلرزونه.
جالب اینکه دو سال بعد، یعنی تو سال ۲۰۲۱ با پاس قانونیم به یونان سفر کردم و از همون فرودگاه میکونوس به آلمان برگشتم. اولین سفر قانونی عمرم بود و خیلی حس خوبی داشت.
توییتر محمدرضا ترابی