مادران، منتظران بدرود یافته – قسمت بیست و نهم

خیانت و جنایت رجوی در حق ملت ایران و اعضای اغفال شده اش گستره و پهنای زیادی دارد که زبان و قلم از بیان تمام عیار آن قاصر و ناتوان است. در این میان خانواده های اعضای گرفتار در فرقه بدنام رجوی خاصه مادران، از قربانیان اصلی خباثت رجویها محسوب می شوند که در این نوشتار به شرح زندگانی مادرانی پرداخته میشود که در اثر ناجوانمردی و ظلم و جور رجویها بی آنکه عزیزان شان را در آغوش بکشند، ناکام و چشم انتظار دار فانی را وداع گفتند و به دیار اعلاء شتافتند و به آرامش رسیدند.

متوفی: مرحومه مغفوره سیده زهرا نورانی 86 ساله

مادر سید ولی محمدزاده از اعضای اسیر رجوی در زندان مانز آلبانی

این بار از مادری یاد میکنیم که در حالی در بستر بیماری بدرود حیات گفت که نزدیک به چهار دهه از فرزند اسیرش بیخبر و بی اطلاع بود و در چشم انتظاری مطلق، داغ دیدار و در آغوش کشیدن دلبندش و حتی شنیدن صدایش را در دل داشت و در بهار 1403 غروب کرد و این غم و چشم انتظاری را با خود به دیار باقی برد و این است سرنوشت رقت بار مادران اسیران رجوی که می باید در دادگاه عدل الهی رسیدگی شود.

سید ولی محمدزاده از افسران استخدامی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که با سابقه 7 سال خدمت و جنگاوری در جبهه های جنگ در حالیکه متاهل و دارای دو فرزند پسر بود، در خرداد ماه 1367 در عملیات خرابکارانه مشترک صدام و رجوی در مهران به اسارت درآمد و در دستگاه فریب و مغزشویی رجویها قرار گرفت و هم اکنون به دور از خانواده در زندان مانز آلبانی به سر میبرد .
مسئول انجمن نجات گیلان به درخواست برادرش محمد طاهر که بسیار برای رهایی سید ولی تلاش کرد و بارها به عراق ناامن اعزام شد در پاییز 1396 به دیدار مادر مریض احوال رفت تا ضمن گوش دادن به درد دلهایش، آنها را به گوش جهانیان برساند و استمداد بجوید که فکری به حال اسیران رجوی در اردوگاههای مرگ رجوی بکنند و اقدامی انسانی و خداپسندانه در خصوص رهایی شان از چنگال رجوی ستیزه جو صورت بگیرد .

مادر سید ولی محمدزاده
مادر سید ولی محمدزاده

مرحومه سیده زهرا نورانی در هنگامه تمام شدن عمرش در بستر بیماری با چشمانی باز و منتظر به دیگر فرزندانش توصیه کرد که سید ولی را هیچوقت فراموش نکنند چرا که همسر و دو فرزند پسر و نوه ها و دیگر اعضا خانواده اش در انتظار او هستند.

بی شک برای همیشه حق و حقیقت پشت ابرها مخفی نخواهد ماند و داستان تنهایی و بیگناهی و ظلم و ستمی که بر آنها رفته است، دودمان رجویها را خواهد سوزاند و به تباهی خواهد کشاند.
أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ، آنروز دیر نیست و صبح پیروزی نزدیک است.

دقتکار

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا