علی جان سلام. علی جان من برای دیدار با تو چندین بار به همراه خانواده ام به اشرف آمدم ولی هر بار با کارشکنی و توهین و ناسزا شنیدن از طرف مسئولین بی خرد سازمان مجاهدین خلق مواجه شدم .
من تنها یک درخواست داشتم آن هم ملاقات و دیدار با تو بود ولی رجوی از ترس، اجازه این دیدار را نداد. چون می ترسید تو به واقعیت های درون جامعه ایران اشراف پیدا کنی و متوجه شوی که این سالها چگونه اسیر دروغ های رجوی بوده ای .
من وقتی با دوستان سابقت در مورد تو حرف زدم متوجه شدم تو با سازمان مشکل داری و از لحاظ ایدئولوژی هم حرف داری ولی نمی توانم قبول کنم با چنین ذهنی چگونه هنوز در مناسبات شان باقی مانده ای. در ضمن تغییر در درون سازمان معنایی نداشته و باید از بیرون آن را تغییر داد. تو می توانی مانند بقیه افرادی که جدا شدند از مناسبات جدا شوی و به زندگی خود ادامه بدهی. زندگی کردن در مناسبات سازمان معنایی ندارد بلکه تنها چیزی که در آنجا معنا پیدا می کند فریبکاری و پوشاندن واقعیت های بیرون است و این گونه رجوی سعی دارد شما را در حصار تشکیلات نگه دارد .
من برای دیدار با تو هرگز از تلاش دست بر نخواهم داشت چون این کار را وظیفه خود می دانم و مطمئن هستم روزی به آن نقطه خواهی رسید که متوجه شوی رجوی در طی این سالها چیزی جز دروغ به شما نگفته است .
می خواهم در پایان به تو بگویم که در صورت رهایی ات من همه جوره از تو حمایت خواهم کرد و نگران چیزی نباش. و ای کاش سازمان مجاهدین جرات می کرد که نامه من را به تو نشان بدهد تا بخوانی.
به امید دیدار
موسی شیرگاهی