در میان کودکان مجاهدین خلق که تا کنون شجاعت سخن گفتن از گذشته خود را پیدا کردهاند، بارها موضوع تجاوز جنسی مطرح شده است. این افشاگریها برای نخستین بار در سال 2021 در جلسات کلاب هاوس عنوان شد. این جلسات پس از انتشار مصاحبه با امین گل مریمی در مجله دسایت آلمان، در کلابی به نام “تاکسی دربست”، تشکیل شد. بسیاری از کودکان مجاهدین خلق، در جلسات متوالی این کلاب حضور یافتند و در طول چهار تا پنج ساعت گفتگو و به اشتراک گذاشتن تجربیاتشان به عنوان کودک سربازان سابق مجاهدین خلق، از آسیب های مختلف زندگی در این فرقه و از جمله تجربه مورد تعرض و تجاوز جنسی قرارگرفتن گفتند. بنا به شهادت این کودکان، تجاوز جنسی به کودکان مجاهدین خلق در کمپهای مجاهدین خلق درعراق، در پانسیونهای این گروه در اروپا و در خانه هواداران این گروه که آنها را به سرپرستی گرفته بودند، رخ داده است.
در پی خیز بلندی که کودکان مجاهدین خلق برای نخستین بار به صورت جمعی علیه سران تشکیلات برداشتند، موج اتهام زنیهای رسانه های مجاهدین خلق به آنها آغاز شد. کودکانی که اکنون در دهه چهارم و پنجم زندگی خود فضایی نسبتا امن برای درددل و گفتگو با همقطاران خود یافته بودند، برچسب هایی چون مزدوری و دروغگویی از مجاهدین خلق دریافت کردند.
از این افراد چند تن به افشاگریهای خود ادامه دادند و از فضای شبکههای اجتماعی برای اطلاع رسانی درباره ماهیت واقعی کیش شخصیتی مسعود رجوی استفاده کردند. امیر یغمایی و محمدرضا ترابی از جمله این افراد بودند. اما در این مسیر تنها نبودند، عاطفه سبدانی و حنیف عزیزی کتاب زندگی نامه خود را به زبان سوئدی منتشر کردند. طولی نکشید که فیلم مستند کودکان کمپ اشرف نیز به کارگردانی سارا معین بر اساس داستان زندگی چهارتن از این کودکان در سوئد ساخته و اکران شد و در پی آن روزنامه لوموند فرانسه نیز با سه تن از این کودک سربازان سابق، مصاحبه کرد.
غزل گلشیری روزنامه نگار لوموند و سارا معین کارگردان مستند، هر دو در حاشیه انتشار آثارشان از مصاحبه با ده ها فرد دیگر گفتند که والدینشان مجاهد بودند و کودکی و نوجوانی و حتی جوانی خود را در مجاهدین خلق گذراندهاند، اما حاضر نشدهاند که نام آنها افشا شود. شمار کودکان مجاهدین خلق که در سال 1991 به دستور مسعود رجوی از عراق به کشورهای غربی قاچاق شدند به هزار نفر میرسد.
عاطفه سبدانی در کتاب زندگی نامه خود و در مستند کودکان کمپ اشرف از سطحی از آسیب روانی و تجاوز جنسی به خود از سن بسیار پایین در کودکی سخن میگوید که بهت آور است. حجم آسیبی که این کودک از پنج سالگی در خانه یک پدر و مادر خواندۀ هوادار مجاهدین خلق خورده است، غیر قابل باور و سزاوار توجه مناسب از سوی رسانهها و نهادهای حقوق بشری است. او اما با متانتی مثال زدنی از طریق فعالیت آرام و مداومش در شبکههای اجتماعی و جامعه رسانهای سوئد در حال روشنگری درباره فرقه مجاهدین خلق است.
برخی دیگر از کودکان سابق مجاهدین خلق، به صورت موردی و موضوعی از گذشته تلخ خود در مجاهدین خلق سخن میگویند، افرادی چون حنیف بالی، پروین حسین نیا، آزاده معصوم، ژینا حسین نژاد، پویا نوری، علیرضا نقاش، محمد محصل و بسیاری دیگر و حتی محمد رجوی فرزند مسعود رجوی در مواقعی در تایید شهادت دوستان خود لب به افشاگری میگشایند و البته بسیاری دیگر در این سالها سکوت کردهاند.
ترس کودکان مجاهدین خلق از این سازمان طبیعی به نظر میرسد چراکه ممکن است پس از هر موضعگیری علیه سازمان، با واکنشهای خشنی از سوی عوامل سازمان مواجه شوند. در بهترین حالت در رسانههای تشکیلات اتهام مزدوری بخورند، خانواده هایشان در قرارگاه مجاهدین خلق تحت فشار قرار بگیرند و در حالت های بدتر مورد آزار و اذیت خیابانی قرار بگیرند و تهدید به مرگ بشوند. برای نمونه محمدرضا ترابی از جمله کودک سربازان سابق مجاهدین خلق است که تاکنون با انواع این واکنشها از سوی عوامل تشکیلات مواجه شده است اما او چنان که میگوید پشتش به “کوه حقیقت” گرم است.
در پاسخ به موج شکل گرفته با حضور کم شمار اما پر رنگ و شجاعانه کودکان مجاهدین خلق در فضای رسانهای، عوامل مجاهدین خلق تنها راهی که دارند این است که این افراد را متهم به مزدوری برای حکومت ایران کنند. شیرین نریمان نام کاربری است که هوادار مجاهدین خلق است و مروری بر دنبالکنندگان او نشان میدهد که یکی از وظایف ارتش سایبری مجاهدین ساکن در آلبانی پروموت کردن توییتهای این فرد است. او در واکنش به شهادتهایی که کودک سربازان سابق مجاهدین خلق میدهند جملهای نوشته است که با واکنش طوفانی و منفی کاربران مواجه شد.
توییت شیرین نریمان در مورخ 23 سپتامبر در توهین به کودکان دیروز مجاهدین خلق:
“از هزار تا بچه یکیش مثل این بخاطر پول و مطرح شدن مثل این خودش را میفروشه. کلا ۴ نفرند. بقیه آنها یا مجاهدند یا هوادارند یا به دنبال زندگی آرام و ساکت خودشون هستند. چرا از آنها نمینویسی؟”
محمدرضا ترابی در پاسخ به اتهام زنیهای این کاربر شبکه اجتماعی ایکس از آسیبهای عمیقی سخن گفت که مناسبات این فرقه به جسم و روان کودکان مجاهدین خلق در درون و بیرون قرارگاه اشرف وارد کردهاست. او از تجاوز جنسی به صورت گسترده در همه سطوح زندگی کودکان در تشکیلات مجاهدین خلق میگوید و ادعای شیرین نریمان رابه چالش میکشد.
چنان که از شهادتهای محمدرضا و دیگر کودکان سابق مجاهدین خلق برمیآید اگر تجاوز جنسی به صورت سیتماتیک و دستوری در تشکیلات وجود نداشته است، اما واضح است که ساختار مراقبت، تربیت و پاسخگویی سران مجاهدین خلق در قبال کودکان اعضای خود بشدت آسیب زننده و ناکارآمد بوده است. این ساختار چنان رعب آور است که بسیاری از کودکان مجاهدین خلق ترجیح میدهند درباره آن سکوت کنند.
محمدرضا ترابی در مورخ 24 ساپتامبر، در پاسخ به اتهاماتی که شیرین نریمان به او و همراهانش وارد میکند مینویسد:
ای بیشرف! تو کجا بودی وقتی در سال ۱۳۷۰ ما که کودکانی بیش نبودیم، شبها بدون پدر و مادر هامون تو زیرزمین پایگاه مجاهدین زیر بمبارانهای آمریکا میخوابیدیم از ترس و دوری از والدینمون گریه میکردیم چون رجوی به زور ما رو از پدر و مادر هامون جدا کرده بود؟!
کجا بودی وقتی سوار اتوبوسمون کردن و برای بعضی هامون برای همیشه از پدر و مادر هامون خداحافظی کردیم فرستادنمون به اردون و بعد خارج؟!
کجا بودی وقتی از سرپرستهایی که مجاهدین برای ما تعیین کرده بودن کتک میخوردیم و بهمون تجاوز میشد؟!
کجا بودی وقتی تو پایگاههای مجاهدین تو خارج کشور به دست “عمو” و “خاله” های هوادار مجاهدین مورد سواستفاده جنسی قرار میگرفتیم و بهمون تجاوز میشد؟!
کجا بودی وقتی تو سن نوجوانی، یعنی ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶ سالگی به بهانه اینکه “بیا برو عراق مامان و بابات رو ببین” مجاهدین ما رو تو ارتششون به عنوان کودک سرباز عضو گیری کردن؟!
کجا بوی اون همه سالها که ما تو عراق و کمپ اشرف زیر تیر و تبر و موشک عراقیها و جمهوری اسلامی بودیم و یکی یکی داشتیم بخاطر قدرتطلبی رجوی کشته و مجروح میشدیم؟!
کجا بودی وقتی به ماها که تازه وارد مجاهدین شده بودیم تو همون کمپ اشرف به دست اعضای قدیمیتر و در برخی موارد حتی فرمانده مستقیممون تعرض جنسی میشد و مسئولین مجاهدین هیچ کاری نمیکردن؟!
کجا بودی وقتی فرمانده مستقیم دوستم تو اشرف ماهها شبها بهش تجاوز میکرد و شرمش میشد به کسی بگه؟!
کدوم گوری بودی کثافت؟!
کجا بودی وقتی تک تک ماها با به جون خریدن فشار و شکنجههای روانی و فیزیکی مجاهدین تونستیم از چنگ فرقشون خارج بشیم؟!
کجا بودی وقتی تک تکمون با عبور از هزار و یک خطر و مشکل و بدبختی از این کشور به اون کشور قاچاقی سفر کردیم و تو پارکها و زیر پلها و گرسنه خوابیدیم تا بالاخره به آرامش و آزادی در یک کشور دموکراتیک برسیم؟
کدوم گوری بودی؟
نبودی؟!
پس اگر نبودی، امروز خفه شو! تو سخنگوی “ما” نیستی!
بیشرمی تو و فرقه مجاهدین اینه که سکوت “ما” رو به حساب تایید جنایات خودتان میگذارید در صورتی که “ما” خجالت میکشیم آنچه که واقعا بر “ما” گذشت را بیان کنیم.
اگر میبینی که من سکوت نمیکنم و دست از سر افشای ماهیت پلید و جنایات فرقه شما بر نمیدارم بخاطر اینه که شما همه چیز رو از من گرفتید: پدرم رو شکنجه کردید و کشتید؛ مادرم رو مغزشویی کردید که من رو حتی دیگه پسر خودش نمیدونه؛ و ۱۸ سال از عمر من رو دزدیدید. پس من در دست شما چیزی برای از دست دادن ندارم جز رهایی از زنجیرهای اسارت فکری ایدئولوژی پوسیده و مغزشویی شما. یک تنه همتون رو حریفم چون پشتم به کوه حقیقت گرمه. و شما که بیشرف ترین، دروغگوترین و منفورترین نیروی سیاسی تاریخ معاصر ایران هستید، مثل سگ از من و حقیقتی که نمایندگی میکنم میترسید.
ولی کم میترسید. باید بیشتر بترسید. باید از دادگاههایی که در آینده در انتظار رسیدگی به جنایات تان است بترسید و عدالتی که قطعا اجرایی خواهد شد.
مزدا پارسی