انقلاب ایدئولوژیک، شروع طلاق ها و ممنوع شدن ازدواج در مجاهدین خلق – قسمت اول

رجوی می گفت خانواده کانون فساد است!

مهر ماه سالگرد معرفی مریم رجوی به عنوان مسئول اول فرقه مجاهدین خلق و آغاز بحث های انقلاب طلاق می باشد که از طریق آن رجوی در ادامه اقدامات تروریستی خود تشکیلات مجاهدین خلق را به یک فرقه تمام عیار تبدیل کرد. به همین دلیل در این نوشته به آنچه که در مراحل اولیه اتفاق افتاد می پردازم تا برای کسانی که مباحث فرقه مجاهدین خلق را دنبال می کنند موضوع انقلاب طلاق ، دلایل ، نحوه اجرای آن و ترفندهای شیادانه ای که رجوی به وسیله آن خط خود را پیشبرد و بخشی از مصائبی که بر اعضای فرقه گذشته بهتر مشخص شود.

در یکی از آخرین روز های مهر ماه 1368 به همه گفته شد بعدازظهر در سالن عمومی مقر حاضر باشند. قرار بود ویدئوی نشست رجوی با مسئولین سازمان پخش شود. در زمان معین شده همه در سالن بودیم و فیلم پخش شد. در این فیلم رجوی با قرائت یک متن، ضمن تعریف و تمجید از مریم او را به عنوان مسئول اول سازمان معرفی نمود. بعد از اتمام نوار چون مسئولین مقر شروع به کف زدن کردند ما نیز بدنبال آنها دست زدیم اما به درستی متوجه نشده بودیم که چه اتفاقی افتاده است. بیشترین ابهام این بود که اگر مریم مسئول اول شده پس جایگاه رجوی چیست و او درکجا قرار دارد؟ نوار بار دیگر پخش شد و متوجه شدیم که رجوی خود را رهبر عقیدتی نامیده است.

در جریان نشست اگر چه رجوی طوری وانمود می کرد که گویا بحث درباره مسئول اول شدن یک زن در مجاهدین خلق است اما بعدها برای ما مشخص گردید که این ظاهر و پوش قضیه بود و موضوع اصلی این بود که رجوی برای ادامه دادن به سلطه خود بر تشکیلات مجاهدین خلق و فرار از پاسخگویی و در عین حال درگیر کردن نیروهای تشکیلات با خودشان و مدیون شدن مجدد آنها به خودش، این ترفند را بکار گرفته بود.

تا پیش از این نوار رجوی خود را رهبر انقلاب می خواند اما این بار از کلمه “رهبر عقیدتی مجاهدین” استفاده کرد. به این ترتیب او بار دیگر تاکید می کرد که با دیگر مسئولین سازمان تفاوت نجومی دارد و نه تنها رهبر سیاسی، بلکه رهبر عقیدتی همه مجاهدین نیز هست و بالاترین مسئولین سازمان نیز با او فاصله ای دست نیافتنی دارند.

بعد از دیدن آن نوار، تا مدتی فرمانده قسمت ما که در آن زمان منصور (مرتضی اسماعیلی) بود به همراه معاونش و فرماندهان یگان ها به نشست می رفتند و کمتر در مقر حضور داشتند. کارهای نظامی راکد بود و وقت مان با کارهای جاری، گزارش نویسی و دیدن ویدئو نشست های مختلف رجوی که در ارتباط با موضوع انقلاب ایدئولوژیک بودند پر می شد. همه می بایست درباره درک و دریافت های شان از آنچه در ویدئوها مطرح می شد گزارش نویسی کنند. نشست مسئولین چند هفته ادامه داشت و به مرور حلقه های ازدواج از دست شان برداشته می شد و دیگر پنجشنبه شب ها برای رفتن به اسکان و نزد همسران شان از مقر خارج نمی شدند. در بین نیروها این موضوع به صورت خصوصی مطرح می شد که مسئولین همسران شان را طلاق داده اند اما هنوز توضیحاتی به ما ارائه نشده بود.

مدتی بعد نوبت به نشست لایه ما رسید. ابتدا ما را برای شرکت در نشست به ساختمان ستاد رجوی فرستادند. در آنجا نفرات هم سطح ما از دو یگان دیگر هم آمده بودند. یکی از مسئولین به نام زهرا رجبی (با نام مستعار فائزه که بعدها در ترکیه کشته شد) نشست ما را برگزار کرد. در واقع این نشست برای چک افراد شرکت کننده از بابت این بود که آیا آماده ورود به بحث انقلاب هستند یا خیر؟ فائزه بعد از آن که توضیحاتی درباره انقلاب ایدئولوژیک و عبور از آن داد، سوالاتی می پرسید که برخی عمومی بود و برخی نیز از افراد مشخص پرسیده می شد.

از روز بعد نفراتی که در نشست فائزه بودیم مسئولیت مان را تحویل نفرات دیگر دادیم و کارمان شرکت در نشست و گزارش نویسی درباره درک و دریافت های مان از بحث ها بود. در نشست ها توضیح داده می شد که باید وارد ریل انقلاب بشویم. تمامی رده های تشکیلاتی ملغی شده و ملاک عضویت در سازمان عبور از بحث انقلاب و قدم گذاشتن در مسیر مریم است. در نشست ها تاکید می شد که اگر نیروهای مجاهدین در عملیات فروغ موفق به عبور از تنگه چارزبر نشدند و عملیات شکست خورد به این علت بود که آنها حائلی داشتند که مانع می شد تمام انرژی خود را برای عملیات بگذارند!

هر کس می بایست آن حائل را پیدا کرده و کنار بزند. در کنار نشست ها، نوارهای ویدئویی از نشست رجوی با مسئولین بالاتر نیز برای ما پخش می شد و ما متوجه شدیم که منظور از حائل، “همسر” است. آنجا بود که جواب این سوال که چرا مسئولین حلقه های ازدواج شان را از دست در آورده بودند و به خانه های شان نمی رفتند را یافتیم.

حرف اصلی این بود که هر عضو اعم از زن و مرد باید هر زن و مردی که در زندگی یا ذهن خود دارد را “طلاق” بدهد. “حائل” مانع یگانگی نیروهای مجاهدین با رهبر عقیدتی شان (رجوی) می شود. هیچ فردی نباید ذره ای از انرژی یک مجاهد که تماماً متعلق به رهبر عقیدتی است را به خود جلب یا جذب کند. هیچ مجاهدی نیز اجازه ندارد ذره ای از انرژی خود را به کس دیگری مشغول کند. در این صورت است که لیافت ذوب شدن در رهبری را پیدا می کند و با آزاد شدن تمام انرژی های مجاهدین که آنها را صد برابر قبل قوی تر می نماید، مسئله سرنگونی تضمین می یابد. رجوی می گفت: “انقلاب (طلاق) لازمه و ضرروت سرنگونی است”.

شاخص عبور افراد از بحث و تایید شدن انقلاب شان، عبور از طلاق، چه به صورت عملی برای متاهلین و چه به صورت ذهنی برای مجردها بود. درباره افراد مجرد گفته می شد اگر چه ازدواج نکردید اما شما در ذهن تان کسی را داشتید که تمایل تان به ازدواج با او بود و باید او را در ذهن تان طلاق بدهید. در واقع رجوی با مغزشویی های مستمر ابتدا در نیروهای مجاهدین این احساس را ایجاد نمود که آنها عامل شکست عملیات فروغ (مرصاد) بودند. در نتیجه اعضا از این بابت احساس گناه می کردند. پس از ایجاد این احساس گناه و بدهکاری، رجوی اینگونه القاء می کرد که با بحث های انقلاب طلاق شانسی جلوی اعضا گذاشته شده تا با طلاق همسر (چه به صورت عملی برای متاهلین و چه در ذهن برای مجردین) گناهان خود را شسته و از آنها پاک شوند. تحت تأثیر جوسازی ها و فضایی که بر نشست های انقلاب حاکم بود افراد فکر می کردند طلاق از آن ها مسئله حل می کند و بیشتر در خدمت مبارزه قرار می گیرند.

ادامه دارد…

ایرج صالحی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا