خدمت برادر عزیزم فریدون
سلام
چه جانکاه بود آن روز که بی خبر خانواده را گذاشتی و رفتی. سال ها مادر پیرت و پدر افتاده ات چشم انتظارت بودند که بر گردی! گفته بودی می روم کشت بامیه را آبیاری کنم، ظهر برمیگردم. اما نمی دانم چرا مسیری رفتی که هیچ شناختی از آن نداشتی و گام در تاریکی گذاشتی. بیشتر کسانیکه به این راه رفته بودند مثل آقایان فایق کریم بیگی، مظفر جمشیدی با ندامت برگشتن و الآن بهترین زندگی در کنار خانواده را دارند.
عزیز دلم من و خانواده نگران احوال تو هستیم .دوستان دیگرت نظیر صباح شکربیگی و صلاح زمانی در اروپا زندگی آزاد برگزیده اند و مزه شیرین زندگی را چشیده اند و خدا را شاکرند. شما تا کی گوش بفرمان عده ای طرد شده باشی که فقط به قصد اهداف خود شما را نگه داشته اند و همه مواهب زندگی را برایت محدود یا غیر ممکن کرده اند و خودشان مشغول لذت بردن در اروپا هستند، تصمیم بگیر و بیرون بیا خودت را نجات بده.
فریدون جان بعضی از دوستانت به ایران برگشته اند و خانواده هایشان بهترین زندگی را برای آن ها درست کرده اند. فریدون عزیز عاقبت این ره به هیچستان است. هیچ فوایدی و ارزشی برای شما ندارد تا دیر نشده به آغوش خانواده و زندگی برگرد. اگر هم واهمه ای داری حداقل این تشکیلات مخوف را رها کن و به زندگی در اروپا یا هر کجای دنیا دوست داری ادامه بده و طعم شیرین زندگی شخصی گری را بچش. به خدا الآن که این نامه را می نویسم تنها ناراحتی ما زندگی محصور و بی سرانجام توست. از سال 1376 آنجایی می دانم که دلت می خواهد سریع به دامن خانواده و کشور عزیزت ایران برگردی. می دانم غمگین و افسرده شده اید می دانم هر روز و شب نادم و پشیمان هستی اما تبلیغات و توجیهات توهمی افراد مجاهدین خلق که مورد نفرت مردم ایران هستند مانع تصمیماتت شده است. توجه نکن زود خودت را آزاد کن و شوریدگی را کنار بگذار و پا در ره زندگی بگذار و از دام گروه مخوف، پیر و فرسوده مجاهدین خودت را آزاد کن و عمرت را بیشتر از این تلف نکن.
قربانت – برادرت محمد رشید طاهری