در قسمت اول توضیح دادم که چگونه مبارزه مسلحانه مجاهدین خلق البته به ظاهر تعطیل شد و این در حالی بود که مسعود رجوی در کتاب “جمع بندی مقاومت مسلحانه یکساله” در سال 1361 نوشته است :
” امروز دیگر برای هر کسی که مختصر آشنایی با رژیم خمینی داشته باشد ضرورت مبارزه مسلحانه احتیاجی به بحث و اثبات ندارد اینکه مبارزه مسلحانه را چطوری و در چه مسیر بکار بیندازیم تا او زودتر سرنگون شود. در ضرورت مبارزه مسلحانه آنقدر نشانه ها و علائم محسوس و ملموس به مراتب بیشتر از دوران شاه هست که احتیاجی به تشریح و تفسیرش نداریم ، اگر مبارزه مسلحانه را ضرورتش را مفروض گرفته باشیم ، ببینیم که چه شقوق مختلفی برای سرنگونی خمینی منظور قهرآمیز وجود دارد و کدامش خط ماست ؟ عملیات نظامی یک روز مجاهدین نیز از مجموعه 7 سال مبارزه چریکی زمان شاه بیشتر است و حالا باید اپورتونیست های رنگارنگ را به حال خود رها کنیم تا بسا عقب تر از توده مردم و مبارزه توده ای ما همچنان مارک مبارزه تروریستی یا جدا از توده ها بزنند. این خود رژیم است که تدریجا اعلام کرده و در روزنامه هایش و از طریق حکام ضد شرعی یا دادستانهایش ضمن سالی که گذشت نزدیک به ده هزار نفر از مهمترین چهره های رهبری کننده سیاسی ، مذهبی و بعد کادرها و بعد هم افراد سرکوبگرش از بین رفته اند….. هر آنچه که ما داریم نهایتا از ایدئولوژی مان داریم و آنهایی که در مقام و موضع اجتماعی و سیاسی و تشکیلاتی و نظامی امروز مجاهدین نیستند قبل از هر چیز بخاطر این است که ایدئولوژی آنها را ندارند. در عمل هم دیدیم که توان سازماندهی و قدرت آتش ماست که رژیم از دست ما خلاصی نخواهد داشت، دوری گزیدن از مبارزه انقلابی مسلحانه نه فقط خالی از یک عقب ماندگی تاریخی است بلکه دقیقا ارتجاعی ـ فرصت طلبانه و عوامفریبانه است و سرانجام نیز هیچ سودی به حال هیچ فرد یا گروهی ندارد……”
نوشته های مسعود رجوی در این جمع بندی به چند نکته اشاره صریح دارد:
اولا، رسما مسئولیت ترور بیش از 10000( ده هزار نفر) تا تاریخ 1361 از مردم ایران را با عنوان “مهمترین چهره های رهبری کننده سیاسی ، مذهبی و بعد کادرها و بعد هم افراد سرکوبگر” را گردن گرفته است. که از این سند متقن می توان در دادگاه شکایت 104 نفر از رهبران و تروریست های مجاهدین خلق استناد کرد.
مهمترین اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق:
در مرحله اول فاز نظامی علیه دولت ایران
6 تیر 1360 انفجار بمب به هنگام سخنرانی آیتالله خامنهای در مسجد اباذر تهران و مجروحیت شدید ایشان.
7 تیر 1360 انفجار مرکز حزب جمهوری اسلامی ایران، شهادت 72 تن از مقامات عالیرتبه نظام از جمله آیتالله بهشتی.
8 تیر 1360 ترور شهید محمد کچویی رئیس زندان اوین.
8 شهریور 1360 انفجار دفتر ریاست جمهوری و شهادت محمدعلی رجایی رئیسجمهور و محمدجواد باهنر نخستوزیر.
20 شهریور 1360 ترور آیتالله مدنی امام جمعه تبریز.
7 مهر 1360 ترور آیتالله هاشمینژاد در مشهد.
20 آذر 1360 ترور آیتالله دستغیب امام جمعه شیراز.
26 فروردین 1361 ترور ناکام آیتالله احسان بخش امام جمعه رشت.
11 تیر 1361 ترور آیتالله صدوقی امام جمعه یزد.
23 مهر 1361 ترور آیتالله اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه.
29 بهمن 1361 ترور آیتالله واعظ طبسی امام جمعه مشهد (ترور ناکام ماند).
اقدامات تروریستی رجوی ها ، در این دوره تنها محدود به موارد فوق نبوده و با استناد به کتاب “جمعبندی یک ساله مقاومت مسلحانه”، مسعود رجوی در گزارش خود مدعی است که در مرحله اول از سال 1360 تا 1361، سازمان دست کم تعداد ده هزار نفر از نیروهای ایرانی و مردم ایران را به شهادت رسانده است. همچنین بیلان عملیات تخریب و انفجار سازمان مجاهدین خلق در ایران با استناد به مصاحبه رجوی با رادیو “صدای مجاهد”، میانگین هر هفته 20 عملیات تخریب و انفجار تأسیسات دولتی و غیردولتی بوده است.
ثانیا،
مسعود رجوی در پیامی موقع تحویل سلاح ها به آمریکائی ها، صراحتا قید کرد که به خواهران مسئول گفتم و به تک تک شما برادران هم می گویم:
“دشمن ما رژیم خمینی است، ما تضاد و مشکلی با آمریکا نداریم، از این به بعد هم طبق توافقات خواهران شما! استراتژی ما حرکت به موازات خط و خطوط آمریکائی ها است، تا از تضاد اصلی دور نشویم، اگر در این مسیر لازم باشد دامن هم بپوشید و به خدمت ارباب جدید و صاحبخانه ی جدید یعنی آمریکائی ها بروید . . .”
امپریالیسم آمریکا، با یک پیام چند خطی دوست و هم پیمان شد. ضمن این بیعت مسعود رجوی با ارباب جدید که ما او را با نام امپریالیسم جهانخوار و دشمن خلق های جهان می شناختیم ، امپریالیسم جنایتکار از لیست تضادهای سازمان و مسعود رجوی حذف شد.
ادامه دارد . . .
محمدرضا مبین