عباس جان سلام. حالت چطور است؟
چندین سال است از شما بی خبرم. زمانی که با هم بودیم من شما را برادر زن نمی دیدم و یک دوست صمیمی می دیدم. خودت هم بهتر می دانی که شما را خیلی دوست داشتم. با شناختی که از شما داشتم فکر نمی کردم فریب بخوری. چی شد که فریب کسانی را خوردی که شما را چندین سال زندانی کردند و اجازه نمی دهند با خانواده خودت تماس بگیری.
کم و بیش در جریان خبرهای کمپی که در آن زندگی می کنی هستم. واقعا از آن زندگی خسته نشدی؟! خانواده ات خیلی نگران شما هستند. تا کی می خواهی خودت را عذاب دهی؟ چشمهایت را باز کن ببین کجا هستی و چکار می کنی؟! خودت را از کمپ ضد خانواده مجاهدین نجات بده و در دنیای آزاد پا بگذار. دنیای آزاد شیرین است، خودت را نجات بده و دنیای آزاد را تجربه کن. ما همگی چشم انتظار شما هستیم دلمان می خواهد هر چه زودتر خودت را نجات دهی و به آغوش خانواده برگردی .
دوست دار شما عبدالرضا قلعه ای