شکنجه گر و زندان بان در سازمان مجاهدین زیاد است، اما برخی در شقاوت و بی رحمی از بقیه گوی سبقت را ربوده اند. یکی از این شکنجه گران نعمت اولیائی فرزند رمضان و اهل تنکابن بود. او که جثه ای نسبتا درشت و دست های سنگینی داشت، از کسانی بود که قبل از 6 ماه زندان اسکان نیز، جزو چماق دارهای رجوی و از مسئولین پذیرش بود.
هر کس را می خواستند به مکان نامعلومی ببرند، او جلودار بود و دست بزن داشت. نعمت اولیائی در بی شرمی و قساوت از بقیه شکنجه گران رذل تر بود. او همیشه سردرد داشت و قرص می خورد ( شاید یادآوری صحنه های شکنجه وسربه نیست کردن ، او را عذاب می داد که همیشه سردرد داشت ).
او که خیلی به قدرت بازویش می نازید، همیشه گردن کلفتی می کرد و آماده حمله و کتک کاری بود. بارها و بارها سالهای 1375 و 1376 از نزدیک شاهد بودم که او را به کارهای شکنجه و زدن بچه ها می فرستادند، وقتی به او فرمان شکنجه می دادند ، تبدیل به یک جانی و وحشی می شد و بدون لحظه ای تفکر و تعقل ، فقط حمله می کرد و برایش فرقی نمی کرد که این نفری که او را بی محابا می زند، کیست و تا دیروز با او نشسته و چایی می خورد و نیشخند می زد.
امروز چطور شده است که این فرد از قاضی دادگاه 104 نفر ، طلب اموالش را در تنکابن می کند؟
او با چه رویی خود را جزئی از مردم ایران می داند که طلب مال و اموال می کند؟
او یک عضو ساده و قربانی و گرفتار نیست، نعمت اولیایی شکنجه گری است که بسیاری از جوانان این مرز و بوم را در زندان های رجوی شکنجه کرده و کشته است. برخی از شکنجه گران و زندان بانان وقتی به سلول انفرادی من می آمدند، حرف نمی زدند، اما نشان می دادند که مامورم و معذور! اما این مزدور رجوی، هرگز نشانه ای از عاطفه و پشیمانی و ندامت در چهره اش دیده نمی شد ، تن صدایش هم کمی بلند تر از بقیه بود و وقتی فریاد می زد ، گویا افسار پاره کرده و دیوانه شده است. او هرگز تعادل نداشت و دائما مثل یک آدم عصبی و هیستریک عمل می کرد .
امروز که دادگاه 104 نفر در جریان است، گویا یادش افتاده که در ایران مال و اموالی داشته است، گویا یادش رفته که چه جنایاتی را در ایران و در عراق فرماندهی کرده است، این تروریست خائن به وطن ، اگر زیاد فیلش یاد هندوستان کرده ، زحمت کشیده و در یک دادگاه بین المللی ، اعاده دادرسی کند، تا خدمت برسیم. اگر خود را محق می داند ، چرا به دادگاه صالحه در همان آلبانی نمی رود و درخواست مال و اموالش را نمی کند. ما که خیلی صبر کردیم سرنگونی را محقق کرده و تشریف بیاورد تا پذیرای او و دوستانش باشیم، اما گویا این سرنگونی هم پشت اذهان متوهمی چون او و رهبر ابلهش گیر کرده است.
هنوز دادگاه 104 نفر به صدور احکام قطعی نرسیده است که ببینید متعاقب آن ، چه موش های بزدلی از سوراخ هایشان، بیرون کشیده خواهند شد. این بهترین روزهای امثال نعمت اولیائی است، روزهای واقعی در راه است، روزهای حسابرسی در پیش است. امثال اسدا.. مثنی ، فاضل سیگارودی ، فرزاد ، ابوالحسن مجتهدزاده و همین نعمت بی نعمت، باید خود را برای حسابرسی خلق قهرمان، آماده کنند، باید جواب بدهند که با چه مجوزهایی در بیدادگاههای خود ما را شکنجه می کردند و عربده می کشیدند که “همین جا دفنت می کنیم”. منتظر دستان عدالت باشید که شما را از تاریکخانه هایتان بیرون خواهد کشید.
محمدرضا مبین