سازمان مجاهدین خلق، گروهی که زمانی با شعارهای انقلابی و مبارزه مسلحانه شناخته میشد، در سالهای پس از انقلاب و بخصوص سالهای اخیر تحولات شگفتانگیزی را تجربه کرده است. یکی از این تحولات، جایگزینی بازیهای رایانهای به جای جنگهای واقعی در برنامههای آموزشی و تبلیغاتی این سازمان بوده است. این تغییر رویکرد، به ویژه با تمرکز بر شخصیت مسعود رجوی و تلاشهای وی برای حفظ روحیه مبارزاتی در میان اعضای سازمان، قابل توجه است.
از جنگ چریکی تا بازیهای رایانهای
در دهههای اولیه فعالیت، مجاهدین خلق به عنوان یک گروه مبارز فعال در ایران شناخته میشدند. اعضای این سازمان به مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی و پس از انقلاب اسلامی با جمهوری اسلامی ایران پرداختند. اما با گذشت زمان و تغییر شرایط، این سازمان به تدریج از فعالیتهای نظامی مستقیم فاصله گرفت و به یک سازمان سیاسی-شبه نظامی در تبعید تبدیل شد.
با انتقال پایگاه اصلی سازمان به عراق در دوران صدام حسین، مجاهدین خلق به حمایتهای گسترده رژیم بعثی دست یافتند. در این دوره، اعضای سازمان در اردوگاههای اشرف به آموزشهای نظامی و چریکی مشغول بودند. اما با سقوط رژیم صدام و تغییر شرایط امنیتی عراق، مجاهدین خلق مجبور به ترک این اردوگاهها و انتقال به لیبرتی شدند.
مسعود رجوی به دنبال راهکارهای جدیدی برای حفظ روحیه مبارزاتی در میان اعضای خود بود. یکی از این راهکارها، استفاده گسترده از بازیهای رایانهای بود. او و سرکردگان سازمان، معتقد بودند که با استفاده از این بازیها میتوان مهارتهای نظامی و استراتژیک اعضای سازمان را زنده نگه داشت و در عین حال، روحیه مبارزاتی آنها را تقویت کرد.
آن ها با ارائه تئوریهای مضحک درباره جنگ و مبارزه، سعی در توجیه استفاده از بازیهای رایانهای به جای جنگهای واقعی داشتند. معتقد بودند که با این بازی ها اعضای سازمان باید برای مقابله با دشمنان خود به مهارتهای جدیدی دست یابند.
فرقه با استفاده از بازیهای رایانهای، سعی در ایجاد یک دنیای مجازی برای اعضای سازمان داشت. در این دنیای مجازی، اعضای سازمان خود را در نقشهای مختلفی می دیدند و در سناریوهای مختلف جنگی شرکت می کردند. هدف از این کار، آمادهسازی اعضای سازمان برای مقابله با دشمن فرضی، یعنی جمهوری اسلامی ایران، بود.
بازیهای رایانهای و القای روحیه مبارزاتی
بازیهای رایانهای که توسط سازمان مجاهدین خلق مورد استفاده قرار میگرفتند، عمدتاً بازیهای جنگی و استراتژیک بودند. تصور می شد این بازیها به اعضای سازمان امکان میدهد تا با سلاحهای مختلف آشنا شوند، تاکتیکهای نظامی را بیاموزند و در نبردهای گروهی شرکت کنند.
واکنش اعضای فرقه
با وجود تلاشهای رجوی، اعضای فرقه به مرور زمان به این بازیها به عنوان یک شوخی نگاه کردند. پیروزیهای آسان و غیر واقعی در بازیها، تضاد شدیدی با واقعیت تلخ و نبود امکانات مبارزاتی در دنیای واقعی ایجاد کرد. اعضای فرقه، با مقایسه دنیای مجازی و واقعیت، به پوچی و مضحک بودن تئوریهای رجوی پی بردند.
اعضاء بهتر از رجوی دریافته بودند که پیروزی بر رژیم ایران و سرنگونی آن به راحتی این بازی های رایانه ای نیست و لذا واکنش های طنزی نسبت به آن نشان دادند. واکنش هایی که پیش از هر چیزی وجهه مخدوش رجوی را مخدوش تر می کرد. اعضای فرقه به تئوری مسعود رجوی یعنی آمادگی رزمی از طریق بازیهای رایانه ای می خندیدند، آن ها با تمسخر می گفتند: مگر رژیم را در این رایانه ها گیر بیاوریم که کارش را تمام کنیم و الا که در دنیای واقعی حتی کلت به کمر نداریم از خودمان دفاع کنیم چه رسد به آنکه رژیم سرنگون کنیم. این صحبت ها و شوخی ها نشان از شکست تئوری مسعود رجوی در حفظ روحیه مبارزاتی داشت.
ادامه انجام تئوری مضحک رجوی از دست رفتن کنترل او بر اعضاء و زیر سوال رفتن اعتبار رهبری را در پی داشت. پس ادامه استفاده از بازیها به دلیل نتایج نامطلوب متوقف شد.
لازم به ذکر است که از سوئی هم استفاده از بازیهای رایانه ای در فرقه رجوی تلاشی برای کنترل ذهن اعضاء هم بود. اما این تلاش با شکست مواجه شد و نشان داد که واقعیت، هر چقدر هم تلخ، قابل انکار نیست. این رویداد، زنگ خطری برای فرقهها و گروههای مشابه است که از ابزارهای مشابه برای کنترل اعضای خود استفاده میکنند.
سالاری