یکی از عجیب ترین موضوعات در سازمان مجاهدین خلق داشتن رادیو بود یعنی که هیچکس حق نداشت بصورت فردی رادیو داشته باشد و به موضوعات رادیویی که از رسانه های محلی و جهانی پخش می شد گوش بدهد.
مگر گوش کردن به رادیو چه حادثه ناگواری را در تشکیلات ایجاد میکرد؟ مگر از رادیو تصویر پخش میشود؟ مگر با رادیو می شود ارتباط برقرار کرد و مثلا به کسی پیام فرستاد؟ مگر با رادیو می شود علیه تشکیلات رجوی اقدامی مخرب انجام داد؟ و انبوهی سوالات دیگر که شاید رجوی فکر میکند علیه او و تشکیلاتش باشد؟
جواب این است که بله، شاید به نظر ما گوش دادن به رادیو هیچ تهدیدی برای کسی ایجاد نکند ولی رجوی که مثل من و شما فکر نمیکند بلکه او هر امکانی که بشود با دنیای بیرون ارتباط برقرار کرد ولو یک طرفه، برایش تهدید محسوب می شود !
با قوانینی که رجوی در تشکیلاتش برپا کرده است داشتن یک رادیوی تک موج هم ممنوع است رادیویی که فقط بشود با آن یک فرکانس رادیویی گرفت و به اخبار و یا سایر موضوعات گوش داد. حالا چرا رجوی در فرقه اش رادیو را ممنوع کرده است؟
بسیار ساده عرض کنم که هر کسی که در داخل فرقه زندگی میکند باید فقط به اطلاعات و اخباری دسترسی داشته باشد که از طریق رسانه های فرقه بیان می شود، چه تصویری و چه صوتی! هر خبری ابتدا باید به نفع رجوی تجزیه و تحلیل گردد سپس به اطلاع افراد این تشکیلات برسد. یعنی طوری تنظیم و طراحی میکنند که وقتی عضوی از فرقه خبر را گوش میکند مدام فکر میکند که تمام دنیا همراه با رجوی است، اخبار به گونه ای تنظیم میگردد که شنونده فکر میکند جمهوری اسلامی ایران در حال سقوط است، و یا مردم ایران از گرسنگی و تشنگی در حال تلف شدن هستند، یا شنونده احساس کند که تمام دنیا برای مریم رجوی دست افشان و پا کوبان بَه بَه و چَه چَه کرده و بی صبرانه مشتاق دیدار با مریم رجوی هستند و مردم ایران بی صبرانه منتظر دیدار با مسعود رجوی هستند! حالا با این اوصافی که عرض کردم مگر می شود کسی رادیو گوش کند؟!
یک موضوع دیگر که وجود دارد اینکه به هیچ قیمتی نباید کسی به یکی از رادیوهای فارسی زبان گوش بدهد، الزاماً نه اینکه از رادیوهای ایران باشد بلکه هر رادیویی که فارسی زبان باشد زیرا رجوی میداند که حتی سایر مخالفین نظام در خارج کشور هم هیچ احساس نزدیکی با سازمان مجاهدین ندارند و دیدگاهشان اساسا با رجوی در خصوص مسائل ایران بسیار متفاوت است.
حالا یک خاطره برایتان بگویم :
در زمانی که آمریکا به عراق حمله کرده بود و ما در بیابانهای عراق پراکنده شده بودیم تا از بمباران های نیروهای ائتلاف در امان باشیم یک رادیویی را بصورت مخفیانه از یکی در تشکیلات بدست آورده بودم، البته به هیچکس نگفته بودم تا احیاناً لو نرود و به خاطر آن زیر تیغ بروم، بعضا بصورت مخفیانه به آن گوش میکردم ، یک بار در هنگام نگهبانی در بالای یک تپه ای که نسبت به سایر جاها بلندتر بود شروع کردم به روشن کردن رادیو و چرخاندن موج، ناگهان یک صدای فارسی نظرم را جلب کرد، خوب که گوش دادم متوجه شدم مخاطب صحبت های آن فرد در رادیو، یکی از دوستانم در تشکیلات است. من فهمیدم که یکی از دلایل ممنوع بودن رادیو همین است. رجوی نمی خواست که کسی صدای پدر و مادر و خواهر و برادرش را بشنود، بعد از آن هر وقت تنها میشدم بویژه درزمان نگهبانی که موضع نگهبانی با فاصله زیادی از سایر نفرات وجود داشت به رادیو گوش میدادم ، بسیار برایم گیرا و جذاب بود، دنبال این بودم که از خانواده خودم صدای کسی را بشنوم و بدانم که آنها در چه وضعیتی هستند و چکار میکنند ، بدانم که آنان میدانند که من زنده هستم یا نه و انبوهی ابهاماتی که در ذهنم بوجود آمده بود . بعداً فهیمدم که آن موجی که به آن گوش میدادم مربوط به رادیو نجات بود که از داخل ایران پخش می شد و هدفش آگاهی اعضای گرفتار در داخل فرقۀ رجوی بود و بی سبب نبود که رجوی رادیو را ممنوع کرده بود!
بخشعلی علیزاده