در طول سالهایی که در سازمان مجاهدین خلق بودم به من آموخته بودند که هر گونه تماس با خانواده و زندگی عادی معادل خیانت و مزدوری است. اما با تجربه بازگشت 5 سال به وطنم تاکید می کنم که زندگی خانوادگی و اجتماعی نه تنها به من آسیب نرسانده بلکه به من کمک کرده است تا به هویت واقعی خود پی برده و از زنده بودن و زندگی و مواهبش لذت ببرم.
من به عنوان یک انسان حق دارم که انتخاب های خود را داشته باشم و زندگی ام را بر اساس ارزشها و باورهای خود بسازم. زندگی عادی به من این امکان را داده است که دوباره با خانواده، اقوام و آشنایان ارتباط برقرار نمایم و از محبت و حمایت آنها بهره مند شوم و به عنوان یک فرد مستقل و مسئول در جامعه حضور داشته باشم .
ادعاهای سازمان درباره زندگی عادی خیانت محسوب می شود و بیشتر از آنکه واقعیت داشته باشد بازتابی از ترس و نگرانی از انتخاب آزاد است و من به شما یاد آوری میکنم که بودن و زندگی هر فرد به خود او تعلق داشته و هیچکس نمی تواند برای او تصمیم بگیرد .
امیدوارم روزی فرا برسد که دوستان اسیر من در سازمان مجاهدین خلق به این درک و واقعیت برسند که در آزادی واقعی، دور از دیوارهای تشکیلات، دموکراسی و زندگی در جریان است و هرآنچه را رجوی و دار و دسته اش می گویند دروغ و شانتاژ بوده و میخواهند برای پیشبرد اهداف خودشان و استفاده بیشتر از شما دوستان گرامی می باشد.
دوستان و یاران قدیمی، من در این پنج سال فهمیدم در چه تاریک خانه ای بوده ام و چگونه حدود چهار دهه از دوران خوب زندگی را در این سازمان هدر دادم و جوانی و شور و نشاط بودن در کنار خانواده، در کنار فامیل، در کنار همشهری های عزیزم بدون هیچ پشتوانه مالی و تحصیلی و اجتماعی را از دست داده ام و بسیار مشکل است بتوان جای این چهل سال را جبران کرد. آن هم با این سن و سال و وضعیت جسمانی.
اما دوستان هر موقع که بتوان جلوی ضرر را بگیرید باز به نفع شما بوده و خواهید دید که معنای واقعی زندگی کردن چگونه است.
بیایید و حرکتی نمایید تا هر چه زودتر خود را رها نموده و هرچه زودتر آزاد شوید تا بهتر بتوانید جبران نمایید و جایگاه واقعی خود را پیدا نمایید .
غلامعلی میرزایی