نامه مسعود جابانی به بهار ایرانی
دوست گرامی بهار ایرانی
نامه شما با عنوان به مجاهدین فرصت دفاع و توضیح بدهید در تاریخ 4 آوریل با استقبال تنی چند از علاقمندان به فرهنگ گفتمان سیاسی، روبرو شد و تعدادی هم روش ذکر شده را بیفایده و تعدادی هم آن را باج دادن به کسانیکه روش تحمیل و تزریق را پیشه رو کرده اند، پنداشته و آن را به انتقاد کشیدند.
به نظر من قبل از هر چیز باید بپذیریم که در صورت نفی مبارزه مسلحانه تنها یک راه برای مبارزه دمکراتیک و پرهیز از خشونت می ماند که بدون هرگونه شک و تردیدی به گفتمان سیاسی و مناظره و گفتگو ختم می گردد. عدم پذیرش مناظره و گفتگو نیز به معنای نفی هرگونه ایجاد فضای دمکراتیک و ترغیب مبارزه خشونت آمیز و مسلحانه محسوب می گردد.
دوست گرامی
اگرچه با ایده ال های شما در رابطه با ایجاد فضای دمکراتیک برای مناظره با مجاهدین کاملا موافقم و خود نیز بارها در این مسیر کوشیده ام ولی به دلیلی که ذکر مینمایم پذیرش این گفتمان را از سوی آنان میسر نمی بینم. شما در نوشته هایتان اشاره کردید که:
چنانچه مستحضر هستید اساسا در منطق مجاهدین مناظره، گفتگو، مصاحبه در شکل عرفی و رایج مطبوعاتی، میزگرد مطبوعاتی و رسانه ای از هر نوع و… و النهایه هر گونه اتفاقی که به تعامل و ایجاد فضای دمکراتیک و گفتمان و نقد عالمانه منجر شود، محلی از اعراب ندارد و مجاهدین به جد از این گونه اتفاقات فراری و منزجر هستند.
من هم در این رابطه با شما هم عقیده هستم ولی معتقدم که انتظاراتمان را از آنان می بایست بدینگونه مرحله بندی نمائیم.
مرحله قبل از پذیرش گفتمان سیاسی ، مناظره و گفتگو، مرحله پذیرش موجودیت طرف مقابل می باشد.در بطن مبارزه مسلحانه، موجودیت دشمن نفی می شود و سد راه انقلاب و تکامل تلقی می گردد.
چگونه می شود قبل از اینکه انان موجودیت مخالفین و منتقدین خویش را به رسمیت بشناسند از آنان انتظار پذیرش گفتمان سیاسی و مناظره را داشت؟
اگر موجودیت افراد به رسمیت شناخته شود، می شود انتظار داشت که برای این موجودیت باید حق و حقوقی قائل شد انجاست که می شود سخن از تنظیم رابطه و گفتمان و احترام متقابل سخن به میان آورد.
بطور نمونه تا زمانیکه اسرائیل و فلسطین موجودیت یکدیگر را نفی می کنند هیچگونه گفتمانی که پایه و اساسی داشته باشد و بشود براساس آن از سازندگی و عدالت، صحبتی بمیان آورد وجود ندارد. هرچند که به نظر من نیروهای فناتیک مذهبی هردوطرف در آن منطقه نیز گاها گفتمانی را پذیرفته و سر میز مذاکره نشسته اند و در واقع از آقای رجوی که خود را سمبل آزادی و عدالت می داند و از انتقاد نزدیکترین یاران خویش نیز می هراسد، بمراتب جلوتر هستند.
آقای رجوی که تمامی جداشدگان و منتقدین خویش را وابسته به رژیم می داند و موجودیت انان را به رسمیت نمی شناسد، این گفتمان و ایجاد ارتباط را خیانت به خون هزاران شهیدی می داند که در واقع خود نیز در ریختن خون آنان سهیم بوده است. درک ایشان از هرگونه ارتباط، آشتی بادشمن و خیانت به انقلاب ایشان می باشد. بدین جهت است که فرهنگ مجادله سیاسی از طریق بحث و گفتمان، با استراتژی مبارزه مسلحانه ایشان مغایرت پیدا می کند.
آقای رجوی در پیام نوروزی خود تاکید می کند که امسال سال نبرد با رژیم آخوندی کشاکش سهمگین و آشتی ناپذیر مردم و مقاومت ایران خیز برای تغییر و برای خیز برداشتن انقلاب دمکراتیک….
ایشان که جداشدگان را بدتر از رژیم جمهوری اسلامی میداند حتی پس از طرح راه حل سوم خویش مبنی بر تغییر دمکراتیک نیز، همچنان از نبرد و کشاکش سهمگین و آشتی ناپذیر سخن می گوید.البته لازم است که ناکید شود که بدنه سازمان دیگر توان و قدرت اجرای فرامینی که پرش و خیزش از تاکتیکهای آن باشد را ندارد.
در واقع پیام های ایشان برای روحیه دادن و تهییج نیروهای خودی و خلق قهرمانیست! که سالهاست نمی خواهد قهرمان قصه های پوشالی آقای رجوی بماند.
به امید روزی که بتوانیم موجودیت یکدیگر را باهر عقیده و مرامی محترم شمریم و آن را برسمیت شناخته و فرهنگ گفتمان سیاسی و مناظره و گفتگو را در هر کوی و برزنی حاکم بر هرگونه زور و اجبار نمائیم.