طی چند روز گذشته رسانه ها و سایت های سازمان مجاهدین تبلیغات دامنه داری را حول ادعای حمله موشکی جمهوری اسلامی به مقر اشرف به راه انداخته اند. انتشار این اخبار و متعاقب آن صدور اطلاعیه هایی از سوی شورای ملی مقاومت، سازمان مجاهدین و همچنین مصاحبه های مریم رجوی در این خصوص، حساسیت های ناگزیری را نسبت به این اتفاق دامن زده است. در طی روزهای گذشته مجاهدین بارها از طریق اطلاعیه و رسانه هایش جامعه بین الملل را به کمک خواسته است. حجم این جوسازی رسانه ای تردیدهایی را در صحت ادعاهای سازمان و همچنین سمت و سوی آتی آن رقم می زند که ناگزیر باید آن را از ابعاد مختلف مورد توجه قرار داد. بارها در ارزیابی حوادث اینچنینی و از جمله ادعای سازمان مبنی بر انفجار لوله های آب اشرف توسط جمهوری اسلامی به این قاعده استناد کردیم که برای شناخت مسببین واقعی این گونه اتفاقات صرفنظر از هر جوسازی و جریان سازی باید ببینیم چه کس و کسانی بیشترین انتفاع ممکن را از این اقدامات می برند. با لحاظ این فاکتور می توان ادعای موجود سازمان در خصوص حمله موشکی جمهوری اسلامی به اشرف را نیز مورد چانه زنی قرار داد. البته واضح است که ما ادعا نداریم این حمله موشکی توسط خود سازمان انجام گرفته باشد، بلکه این بار در موضوع خود خبر تردید داریم. اما در عین حال و به فرض وقوع چنین اتفاقی ناگزیر باید ببینیم جمهوری اسلامی به چه دلایلی باید دست به این اقدام بزند که در گذشته از آن امتناع و اکنون به آن مبادرت کرده است.
واقعیت این است که از اوضاع بحرانی عراق بیش از 5 سال می گذرد. اولین سوالی که مطرح می شود این است که چرا جمهوری اسلامی پس از گذشت این همه سال و در شرایطی که اوضاع عراق روبه ثبات و امنیت نسبی می رود و عراق در کانون توجه بیشتر جهان است باید دست به چنین اقدامی بزند. آیا ایران برای بمباران و حملات موشکی اشرف زمان و موقعیتی بهتر از اکنون در اختیار نداشته است. عقل سلیم می گوید حداقل اینکه اگر جمهوری اسلامی در گذشته هم به هر دلیلی از انجام این کار امتناع کرده در شرایط حاضر به دلایل مختلف نه تنها هیچ انتفاع و بهره ای از این کار نمی برد که بر عکس متضرر هم می گردد. فراموش نمی کنیم سازمان مجاهدین خلق مدت ها است در بوق و کرنا می کند که جمهوری اسلامی با بسیج کردن خانواده ها به اشرف قصد دارد مجاهدین را با این حربه متلاشی کند. تعبیر زلزله از سوی سازمان به این بسیج خودجوش به خودی خود گویای عمق فاجعه برای مجاهدین است. در صورت پذیرش این فرض متهم کردن جمهوری اسلامی به حمله موشکی به اشرف یک ادعای پارادوکسیکال است که فقط خود مجاهدین الزاما باید برای آن توضیحی داشته باشند.
در ثانی به نظر می رسد جمهوری اسلامی مدت ها است سیاست و رویکرد مقابله جویانه نسبت به مجاهدین را کناری گذاشته و با علم به اینکه مجاهدین دیگر نه یک سازمان تروریستی صرف که ممزوج با یک فرقه شده اند، تنظیم رابطه اش با این تشکیلات را متناسب با ضرورت برخورد با یک فرقه تنظیم کرده است. اگر باز یادمان باشد مجاهدین حضور خانواده ها در اشرف را به یک بمب تعبیر و تشبیه کرده بودند، کنایه از اینکه این نوع برخورد با اعضای بدنه و سطح سازمان به دلیل تاثیرات ویران کننده بر روی افراد اشرف قادر است سازمان را تا متلاشی شدن کامل پیش ببرد. حالا سوال اینجا است وقتی خود مجاهدین و همچنین جمهوری اسلامی به چنین اهرم و امکانی واقف هستند و اتفاقا هر دو هم نیروهای خود را در این جبهه بسیج کرده اند، متوسل شدن به حمله موشکی چه معنایی دارد؟ در حال حاضر هراس اصلی مجاهدین از تشدید روند حضور خانواده ها در اشرف به این دلیل است که می داند هر اتفاق تعیین کننده ای در اشرف پیشتر به زمینه سازی و تعامل بدنه تشکیلاتی به فضای بیرون از اشرف متکی و نیازمند است. به اینکه آنها بر خلاف تصورات موهوم و تلقین شده به خود بدانند زندگی در بیرون از مناسبات اشرف جاری و ساری است و بود و نبود آنها هیچ تاثیری نه تنها بر روند جاری در بیرون ندارد، که بیشتر به افراد و جمع فراموش شده شبیه شده اند.
کما اینکه تلاش جمهوری اسلامی برای بازگرداندن اعضای سازمان به ایران و اعطاء امان نامه و ایجاد تسهیلات از موضع انسانی و همچنین فعالیت های اعضای جداشده از طریق تشکل های خودجوش برای رها کردن دوستان خود از اشرف تمامی از نگاه جذبی جمهوری اسلامی به قربانیان سازمان حکایت می کند. آنچه بیشتر از هر چیز مجاهدین را به هراس می اندازد شکسته شدن توهم و تابوی بازگشت به ایران و بیرون آمدن افراد از مناسبات اشرف است. علی القاعده تمام این صحنه سازی ها هم باید در راستای خنثی ساختن این روند و در واقع خاک پاشیدن در بازی تعیین کننده رخ بدهد. سلاح همیشگی مجاهدین در مواجه با بیرون از خود یا برخورد از موضع بالا و استفاده از اهرم خشونت و قدرت نظامی و… بوده است و یا از سرناگزیری و یا مصلحت توسل به اهرم مظلوم نمایی و جلب ترحم. آنچه امروز از سوی مجاهدین دامن زده می شود در واقع آن روی سکه تهدیدات تروریستی و نظامی است که سال ها مجاهدین به ادبیات و فرهنگ آن خو گرفته اند و حالا ناگزیر به دلیل دست کوتاه و خرما بر نخیل اهرم حقوق بشر و حقوق پناهجویی و کمیساریای عالی برایش عصای دست و… دست آخر هم فریاد دادرسی در زیر حملات موشکی تبدیل به یک راه حل استراتژِیک برای بقا شده است.
سخن آخر اینکه بر اساس شواهد عقلانی موجود، به نظر می رسد آنچه بیش از هر چیز جمهوری اسلامی به آن نیاز دارد بمباران عاطفی اشرف است تا موشک باران نظامی آن. اگر تا این زمان جمهوری اسلامی توفیقی در راه نجات قربانیان مجاهدین کسب کرده درست از همین موضع بوده است و اگر قرار باشد در این موفقیت ها خللی وارد بشود، در این صورت بهترین راه بمباران و حملات موشکی مورد ادعای سازمان به اشرف خواهد بود.
امید پویا، سایت مجاهدین دبلیو اس، هفتم ژوئن 2008