" وصول بدین مقصد یعنی آرامش حقیقی در جامعه وقتی میسر است که میل ها نیازمندیها وروح تکامل انسان از امیال ومنافع شخصی تبعیت نکند و در حوزه ی اقدامات ویرانگر و خشونت آمیز ناشی از انگیزه پیروزی و تسلط بر حاکمیت به معنای عام آن، محدود نگردد." هربرت مارکوز
مقدمه
مهدی ابریشم چی عضو کادر رهبری فرقه رجوی در مورخه 26/9/72 طی یک سخنرانی در جمع اعضای فرقه در شهر پاریس، اعتراف به آغاز درگیری مسلحانه از سوی مجاهدین در سی خرداد سال شصت نمود و دلیل اتخاذ استراتزی ترور را انسداد سیاسی و یک پایه کردن تضادهای داخلی رژیم می داند. او در بخشی از سخنرانی خود می گوید: " بایستی که سی خرداد مبارزه مسلحانه را شروع می کردیم که کردیم، عملیات "مسلحانه" سازمان شروع شد ".
نگارنده با توجه به این اعتراف درون گروهی و با تامل در مقاله خانم مریم عضدانلو تحت عنوان راه حل سوم که در سال 2005 میلادی در روزنامه هرالد تریبیون به چاپ رسیده بود و در آن از تغییر دموکراتیک رژیم سخن به میان آمده است. با پارادوکس حیرت آور و غریبی در استراتزی و موضعگیریهای اتخاذ شده به وسیله سران فرقه ی مجاهدین و مواضع خانم مریم عضدانلو مواجه شدم که بسیار قابل توجه و مهم جهت بررسی و نقادی است. اینکه رهبران فرقه مجاهدین در تحلیل های درون گروهی اعتراف به شروع جنگ مسلحانه برای کسب قدرت سیاسی می نمایند واما در مواضع بیرونی و علنی از تحمیل درگیری و جنگ مسلحانه به سازمان از سوی رژیم سخن به میان می آورند و اما علیرغم باور ذهنی و قلبی به اعمال تروریستی و سوابق آشکار خشونت آمیز، ریاکارانه و با گستاخی تمام از راه حل سوم و تغییرات دموکراتیک سخن می گویند، بسیار نکته عبرت انگیزی است. عبرت انگیز، زیرا عنصر صداقت و شفافیت در جمیع موضعگیریهای یک تشکیلات سیاسی که شعار و آرمان دموکراسی و حمایت از حقوق مردم را به یدک می کشد، ضرورتی انکارناپذیر و دال بر میزان اعتبار و اهمیت فلسفه وجودی جریان سیاسی مذکور است، در غیر این صورت باید به اهداف تشکیلات سیاسی و رهبری آن با دیده شک و تردید نگریست و علل متعددی را برای پیدایی و تکوین و ادامه حیات جریان سیاسی مذکور جستجو کرد از جمله انگیزه ی قدرت طلبی مفرط و بیمارگونه رهبری تشکیلات ذکر شده که در نهایت به وابستگی به بیگانگان و دل سپردگی به عوامل و عناصر مشکوک و ضد میهنی منجر می گردد.
نگارنده در صدد است با در نظر گرفتن اعتراف مهدی ابریشم چی به آغاز جنگ مسلحانه از سوی فرقه رجوی در سی خرداد در نشستی درون تشکیلاتی در پاریس، پیامدهای ضد دموکراتیک آن (خط مشی مسلحانه و ترور افسار گسیخته) در مناسبات درون تشکیلاتی و تحولات اجتماعی ایران در سه دهه اخیر را مورد کنکاش و بررسی بیطرفانه و علمی قرار دهد. در این رابطه، بی شک از هرگونه اظهار نظر و تحلیل و نقادی بر مقاله خویش از سوی فعالین سیاسی، پژوهشگران و علاقه مندان مسائل سیاسی و تاریخی، جهت ایجاد بستر تعامل فکری و دیالوگ چند منظوره استقبال می نماید.
نفی خشونت، امید به رهایی
باید اذعان کرد که پیروزی و موفقیت در شرایط فعلی جهان با روابط و سازماندهی جهانی برای یک جریان سیاسی، نیازمند آگاهی و درک بسیار عمیق از عملکردها و نقاط ضعف و قوت آن است. از منظر عقلانیت مدرن و انتقادی تغییرات اجتماعی رو به تکامل مستلزم تحولات فرهنگی و سیاسی ریشه دار و ژرف و دگردیسی در ساختارهای کهن اجتماعی است. سازمان سیاسی دموکراتیک و مردمی با آرمان دموکراسی خواهی و مردمگرایانه نه تنها در یاری رساندن به جامعه خویش برای گذر از عقب ماندگی و توسعه نیافتگی به مناسبات مدرن و دموکراتیک از شیوه ها و روش های ستیزه جویانه و تروریستی استفاده نمی کند چنانکه رهبری و سران فرقه رجوی با شتابزدگی و سراسیمه در کشاندن جامعه به آشوب داخلی با رویکرد به تروریسم کور، وحشیانه و لجام گسیخته آن هم در شرایط تهاجم همه جانبه و گسترده رژیم فاشیستی صدام به سرزمین مقدس ایران با هدف انهدام توان ملی ایرانیان، در روند طبیعی و رو به رشد انقلاب نو پای ایران اختلالات جدی و مهمی را موجب گردیدند، بلکه سازمان سیاسی دموکراتیک و مردمی در این شرایط پیچیده به این امر مهم اهتمام می ورزد تا عناصر و جریانات گوناگون اجتماعی را با آگاهی بخشی و اطلاع رسانی روشنگرانه و مسالت جویانه دعوت به آرامش و در نتیجه کمک به تحقق پلورالیسم و تغییرات دموکراتیک در مناسبات اجتماعی بنماید تا بخش های مختلف جامعه در یک ارتباط تنگاتنگ و ارگانیک تمرین دموکراسی نموده و آمادگی گذر به مرحله ی توسعه همه جانبه و پایدار را کسب نمایند.
ادامه دارد…
آرش رضایی