Mojahedin.ws – امید پویا – 9 جولای 2008
مریم رجوی در ملاقات با هیات عراقی در اوور بر همخونی و منافع مشترک سازمان مجاهدین با مردم عراق تاکید کرده است. سایت ایران افشاگر به نقل از مریم رجوی در این رابطه نوشته است:
در اين ديدار، رئيس جمهور برگزيده مقاومت، با خيرمقدم به هيأت عراقی و با درود به شهيدان عراقی هم چون شيخ فائز كه خونشان با خون مجاهدين در مسير صلح و آزادی درهم آميخته سپاسگذاری و قدردانی کرد.
لازم به ذکر است این ادعا تازگی ندارد و مجاهدین پس از سقوط صدام بارها بر این موضع تاکید داشته اند، اما این بار مریم رجوی دقیقا از تعابیر و واژه هایی استفاده می کند که بیش از دو دهه پیش مسعود رجوی در اثبات وفاداری به صدام و جلب توجه بیشتر بکار گرفته بود. مسعود رجوی نیز در طی ملاقات با سران حزب بعث از آنها می خواهد پیام او را با این عبارت به صدام برسانند:
سرنوشت ما واحد است. خون های ما در هم آمیحته است. می دانید که اینها تعارف نیست. (1)
اینکه در دستگاه ارزشی مجاهدین چگونه می توان تعبیر همخونی و منفعت مشترک را توامان، هم در یگانگی با صدام و هم دو دهه بعد با مردم مظلومی که از زیر یوغ ستم او رها شده اند بکار برد، ظاهرا امری است که فقط در دستگاه فکری و سیاسی مجاهدین امکان وقوع دارد. مگر این گونه توجیه کنیم که مخاطبان خانم مریم عضدانلو دقیقا جریاناتی هستند که ادامه دهندگان خط و خطوط صدام در وضعیت فعلی هستند. بدون تردید این یک وجه از ماهیت پارادوکسیکال مجاهدین را نمایندگی می کند و از سویی همواره در معرض چالش ناظران بیرونی از این معادله نیز هست. ژان گوئیراس، خبرنگار لوموند در این رابطه می نویسد:
مجاهدین وقتی با یك سئوال مشكل ساز روبرو می شوند، همیشه به یكی از تاكتیك های همیشگی شان متوسل می شوند. یا غرض ورزی را علت می دانند، و می گویند كه سئوال از آنها بازی رژیم ایران است، یا از زبانی استفاده می كنند كه بعدا به دقت آن را بررسی خواهیم كرد. علیرغم همه این چیزها، امروزه دیگر نمی توانند هر كسی را فریب دهند. از هنگام سقوط حامی شان،(صدام) اطلاعات بیش تری فاش می شود، و همگی از این واكنش ها پشتیبانی می كنند. (2)
از سویی دیگر منابع غربی از جمله لیبراسیون اذعان می کند که:
این جنبش با صدام حسین در ارتباط است و رجوی برایش كارهای كثیفی انجام داده تا اجازه اقامت بگیرد. (3)
اما به نظر می رسد جدای از این دلایل وقتی خطاب خانم عضدانلو به شیعیان و مخالفین صدام هم به همین منوال باشد، دلیل این اشتراکان همخونی و منافع را باید در جاهای دیگری جستجو کرد. واقعیت این است که اشتراک منافع فرضی و مورد ادعای سازمان مجاهدین را الزاما باید ورای هر اعتقاد و باور ثابتی و صرفا بر پایه متغییرات و به زبان ساده تر توسل به شیوه های ضداخلاقی و ماکیاولی برای کسب قدرت سیاسی دنبال کرد. وقتی این تناقضات در استراتژی قدرت طلبانه مجاهدین تبدیل به یک منش سیاسی و پراگماتیستی می شود، لاجرم برای تبیین این پدیده باید به پارامترهایی جدای از پرنسیب و صداقت استناد و تکیه کرد. تقریبا از زمان تثبیت رجوی در موقعیت رهبری سازمان می توان در هر مقطع به تناسب راه حل های فرصت طلبانه ای که برای کسب قدرت سیاسی جستجو کرده، شاهد این پارادوکس ها و تناقضات استراتژیک بود. مفهوم همخونی و وحدت استراتژیک برای مجاهدین و رهبری آن، نه بر پایه اصول که بر اساس متغیرها تعریف می شود. برای شناخت این متغیرها باید به عقب برگشت و از زبان نزدیکترین افراد به صدام به جستجوی روابط پنهان و آشکار مجاهدین با دشمنان مردم عراق پی برد.
در این میان حداقل یک نفر هست كه مجاهدین خلق و مخصوصا مسعود رجوی و میزان رابطه این دو را خیلی خوب می شناسد. او شخصیت مشهوری دارد، و تا زمان فرارش در رژیم صدام بسیار با نفوذ بوده است. سرتیپ در ستاد مشترك ارتش و مسئول سرویس های مخفی تا سال 1994، وافق السامرایی، با صدام شخصا در ارتباط دائم بود. اما او از زمان جدایی و اختلاف اش با صدام و رفتن به انگلستان ضمن نگارش کتاب خاطرات خود گوشه هایی از روابط پشت پرده صدام و رجوی را آشکار می کند. وافق السامرایی در خصوص حامیت های مالی صدام از رجوی می نویسد:
…به خصوص مبلغ 20 میلیون دینار عراقی را به خاطر می آورم كه مسعود رجوی دریافت كرد (در آن زمان هر دلار معادل سه دینار بود). این جریان به قبل از اشغال كویت در سال 1991 برمی گردد. در آن زمان او حداقل 8 میلیون دلار دریافت كرده بود. او همچنین برای پوشش خرج های تبلیغاتی اش در اروپا مبالغ مختلفی به صورت ارز خارجی دریافت می كرد. (4)
وی همچنین به نقش مجاهدین در سرکوب شورشیان و ناراضیان عراقی اشاره دارد و در این رابطه می نویسد:
مجاهدین بی رحمانه به شهرهای كردنشین جلولا و خانقین حمله كردند و نقش فعالی در سركوب شورش های مردمی در جنوب عراق در سال 1991 داشتند. (5)
بر اساس اظهارات السامرایی مجاهدین خلق قطعا تا هنگام سقوط حزب بعث در عراق به صورت نزدیك با رژیم دیكتاتوری صدام همكاری داشت. اینکه مریم و مسعود بر اساس چه زمینه هایی با صراحت دم از همخونی و منافع مشترک با مردم عراق می زنند، پیش از هر چیز باید آن را در شکاف های موجود میان جناح های داخلی عراق جستجو کرد.
به همان میزان که تلاش تاکتیکی مجاهدین برای نزدیکی به آمریکا را نیز به نوعی می توان در ادامه همین فرصت طلبی ارزیابی کرد. اما جدای از این جنبه های پراگماتیستی آنچه بیشتر حائز اهمیت نشان می دهد، برخورد تحقیرآمیز رهبری مجاهدین با سران عشایر عراقی است. به گونه ای که بعضا امر بر خود مجاهدین نیز مشتبه می شود که ماهیت قضیه آن گونه که مسعود رجوی و مریم عضدانلو وانمود و تظاهر می کنند، همخونی و منافع مشترک با مردم عراق است. این توهم القایی، زشت ترین و… وجه اخلاقیات ماکیاولیستی است که تشبث به آن تنها از عهده مجاهدین بر می آید و بس.
منابع
1- کتاب برای قضاوت تاریخ
2- فصل دوازده کتاب کالبد شکافی یک جریان ایدئولوزیک. نوشته آنتونی گسلر. بخش بهای ائتلاف.
3- همان.
4- بخش 15 کتاب کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک. چهره سیاسی.
5- همان.