نامه مهندس خسرو جانثاران به خواهر و برادرش (رعنا و بهروز) که در قرارگاه اشرف (عراق) اسیر می باشند
سخنی با خواهر و برادرم رعنا و بهروز و همچنین نیروهای باقیمانده در این جریان مسوم
خواهر نازنین و بردار عزیزم سلام
شماهایی که هنوز از صفای باطن برخوردارید بیایید و خواسته های خودتان را صادقانه مرور کنید، چه می خواستید؟ خواهر و برادرم، آیا آنچه را که می خواستید، کسب کردید؟
و آیا همانی است که بنیانگذارن و دیگر عزیزانمان جان خود را در راه آن فدا کردند؟ آیا خواست زهرا و مجید هم این بود؟ به گذشته نه چندان دور برگردیم و فقط بعد از انقلاب را بررسی کنیم و حرکتها و شعارهای فریبنده و پر طمطراق سازمان را بررسی کنیم و ببینیم که دشمن ملت ایران کیست؟
شعارهای مقابل سفارت آمریکا و خاطرات انقلاب را هنوز به یاد دارید؟
نشریه مجاهد شماره 10 صفحه 5
ــ مرگ بر امپریالیسم، زیباترین کلام است!
ــ پیکار با امریکا کلید وحدت ماست!
ــ امپریالیسم وحشی، دشمن نوع بشر!
ــ به گفته خمینی آمریکا دشمن ماست!
ــ این خبر از خون شهیدان ماست!
ــ اعدام ژنرال هویزر، آری!
ــ امریکا توخالی است، ویتنام گواهی است!
ــ ضربه دیگر ما بر پیکر امریکا، قطع صدور نفت است!
ــ تحویل شاه خائن، فریاد ملت ماست!
ــ این کارتر را باید کشت، چه با تفنگ و چه با مشت!
ــ تفنگ مستضعفان راه نجات بشر!
ــ هر که در این راه نیست دشمن ملت ماست!
ــ بعد از شاه نوبت امریکاست!
ــ اقدام سازشکارانه، هرگز
ــ پیام اولتیماتوم، اعدام مستشاران
آیا کدام شعار را این سازمان حفظ کرده و یا پایبند به آن ماند است؟
و به کدامیک از برنامه هایش جامعه عمل پوشانده؟
به ایجاد فرهنگ و اخلاقی سالم در بین نیروها ــ به تقویت حسن نوع دوستی و وطن پرستی ــ به حفظ حریم و حدود و ثغور و تمامیت ارضی کشورمان ــ به حفظ ارزشهای والای اعتقادی ــ به حفظ آیین و سنت های زنده اجدادیمان و….و کدام وعده سازمان تحقق پیدا کرده؟ وعده دفاع از حقوق محرومان ــ ایجاد جامعه ای سالم مبتنی بر مبنای اصیل و انسان ساز اسلام و نهایتا مبارزه خصمانه با دشمن و به گفته سازمان امپریالیسم و مبارزه با استعمار که بنیانگذارن از آن درک دیگری داشتند.
خواهر و برادر عزیزم شما اسیر در حصار تشکیلات و پادگانی در عراق بنام اشرف، حصاری تنگ و بسته، حصاری که دیوار آن را علایق و عواطف و وابستگی های کاذب شما تشکیل می دهد. من و هزاران نفر از سازمان و این حصار بسته را با همه وجود تجربه کرده ایم و مصمم شدیم که برای رهایی از این حصار باید این دیوار کاذب را خراب کنیم.
جدایی از تشکیلات و ارتباط عاطفی آن، آنهم بعد از چندین سال وابستگی بسیار سخت و شاق است اما این جداشدن، آزادی درون و آرامش وجدان را بهمراه دارد. پس صبورانه و با متانت این سختی را باید تحمل کرد. بیایید به خویشتن خویش بازگردید به آنچه که برای آن و در جهت آن همه سرمایه های مادی و بهترین روزهای زندگی را برایش فدا کردید و به آوارگی و بی پناهی آن تن دادید، اندکی بیندیشید چه می خواستید؟
خواهرم ــ برادرم، امروز 24 سال از آغاز ترک نمودنم از تشکیلات میگذرد با تمام وجود احساس آرامش میکنم چون دیگر به آن مجموعه کاذب و دروغین و ظاهرفریب تعلق ندارم، با اختیار و انتخاب و با ترک همه ارتباطات تشکیلاتی و فکری وابسته نه زیر بار اختناق رژیم خمینی و نه زیر بار اختناق رجوی زندگی میکنم.
خواهر و برادرم شما در جایگاهی قرار دارید که نه تنها یک سکوی مردمی و مکتبی نیست که حتی فاقد همه ارزشهای ملی و میهنی هست.شما در دامان دشمن این ملت بودید و برای او جز یک وسیله و حربه ای بیش نبودید صدام حسین با اختلافاتی که با رژیم ایران داشت به شما خدمات شایانی کرد وشما را وسیله قرار داد و سرانجام نیز سقوط کرد و حالا نیز رژیم حاکم در عراق به دلیل رابطه خوبش با رژیم ایران بر عکس صدام حسین عمل کرده و اینبار اخراج شما را می خواهد.
آیا شعارهای اوائل انقلاب در سازمان یادتان رفته که الان در مقابل کاخ سفید به دست و پای جهانخواران سابقش افتاده و از او به شیوه ناچاری دست کمک دراز کرده و خواهان حفاظت پادگان اشرف شده اید چپ روی های اوایل انقلاب و راست روی های روزهای پایانی را چگونه می توان توجیه کرد.
خودتان را متقاعد کنید و این واقعیات را بپذیرید تا بتوانید حداقل از انحراف و انحطاط مصون بمانید با خودتان تنها شوید و صادقانه و خالصانه گذشته تان را مرور بکنید ــ اهدافتان را بررسی کنید.
بیائید کینه ها را از بین ببریم با ایجاد صلح و دوستی در بین هموطنان جاذبه ایجاد کنیم. در اروپا و آمریکا و سایر کشورها بیش از 4 میلیون انسان آزاده از هم میهنانمان زندگی میکنند که نه زیر بار رژیم خمینی هستند و نه تحت اجبار دولت های اروپائی اما چند درصد از آنها را سازمان توانسته است جذب کند و علیه خمینی به مبارزه بکشاند؟ چرا همیشه فقط خودتان هستید و خودتان؟
امیدوارم قسمت تفتیش عقاید فرقه رجوی اجازه بدهد که این نامه من بدست شما برسد که البته بعید است.
مادر و خواهر و پدر و برادرتان در انتظار دیدارتان هستند نه در ایران بلکه در اروپا و هر کجا که بخواهید.
می دانیم که شما می خواهید به عنوان انسانی مسئول در جامعه به میهن خود خدمت کنید اما دست ناپاکان از آستین سازمان بیرون آمد و شما را از وطن ربود و در دامان بیگانه قرار داد. این دست ناپاک را غیورانه بشکنید و با همه توطئه های طراحی شده در تشکیلات که قصدشان جدایی بین شما و من و یا بهتر بگویم خانواده ستیز کنید.
باید صبورانه کمبود ها و نارساییها را تحمل کینم و با سعه صدر و خوشتن داری نظرات مخالف را بپذیریم و به واقعیت ها گردن نهیم و هرکمک و امکانی که خواستید و از دستم براید می توانم در اروپا برایتان انجام دهم تا شاید فرصتی پیش آید و مادر و پدرمان در این چند روز آخر عمرشان بتوانند شماها را بعد از 25 سال ببینند.
گناه این مادر و پدرها چیست؟ گناه " احسان " پسر تو چیست؟
دوسال پیش وقتی با احسان صحبت میکردم او حرفش این بود: چرا مادر و پدر من یعنی زهرا و بهروز بدنبال سیاست غلط رفتند؟ چرا به عراق رفتید؟ و چه می خواستید بکنید که جوابی برای او نداشتم.
اگر رژیم نیز الان در ایران سقوط بکند وضع شما بهتر از این که هست نخواهد بود.
طراحان خاورمیانه جدید و یا طراحان باکانیزه کردن خاورمیانه و ایران طرحهایی را برای ایران و سایر کشورهای منطقه کشیده اند که نمونه اش در حال حاضر درعراق می بینیم و من و امثال شماها و غیره جز بازماندگان این بازی های سیاسی بیشتر نیستیم.
دوره جریانات انحرافی به سر آمده و چه بخواهید و چه نخواهید روند مبارزات مردمی عوض شده و دیگر سلاح کشیدن حرف آخر را نمیزند.
بیایید و بخود آیید و راه منطقی را انتخاب بکنید.
از دور رویتان را می بوسم و مطلب را خلاصه میکنم.
به امید دیدار
برادرتان خسرو
20 سپتامبر 2008