مجاهدین یک پادگان تمام عیار در قلب اروپا ایجاد کرده اند ؛ آنها شهرک اورسواز در فرانسه را تبدیل به مقراصلی کنترل و هدایت فرقه ای خود کرده اند ؛ بیش از سی خط تلفن و اینترنت قوی ؛و خانه هایی در ردیف هم که دیوارهای بین آنها برداشته شده تا بشود آنها را تبدیل به سالن های تجمع ؛ خوابگاه و محل کار و نشست کرد،این محل حتی به سنگر و مخفیگاه نیز مجهز است ؛ جایی که مریم رجوی نیز در آن زندگی میکند ؛و هم از این محل است که کنترل فرقه را در دست دارد ؛ تیمی برای کنترل تشکیلاتی نیروها ؛ تیمی برای روابط خارجی، یک تیم برای حل و فصل منابع مالی و پولشویی در این مقر مشغول به کار است ؛ همزمان بخش حفاظت و نیز بخش نیرویی برای کنترل نیروها و بخش سیاسی نیز در این مقر شکل گرفته است؛ در گوشه شرقی مقر ساختمانهای مجزایی،افراد موسوم به اعضای شورا را در خود جای داده است، آنها در این محل دستور میگیرند که چه کار کنند و چه بنویسند،آنها بازوهای سیاسی و فرهنگی فرقه محسوب میشوند، اما وقتی نوبت به روابط داخلی تر فرقه میرسد ؛آنها را آدمهای تنبل و بیعرضه و بی انگیزه و کسانی که باید آنها را مدام هل داد معرفی میکنند ؛تاحدی که به اقامتگاه آنان در اصطلاح داخلی تنبلخانه میگویند. مجاهدین سعی کرده اند همسایگان را راضی نگه دارندو برای اینکار مبالغ هنگفتی خرج گلکاری و نماسازی خانه های این شهرک کرده اند ؛آنها حتی به بازسازی و نوسازی برخی خانه ها نیز کمک کرده اند ؛و البته پولهای هنگفت تری را به شهردار اختصاص داده اند. البته رضایت همسایه ها حضور یک فرقه خطرناک در فرانسه را نباید توجیه کند، فرقه ای که بسیاری از افراد آن به زور نگه داشته شده اند ؛ آیا برای کسی باور کردنی است که در اروپا کسانی باشند که نتوانند بدون اجازه از خانه و محل زندگی خود خارج شوند؟ آیا باور کردنی است که کسانی در اروپا باشند که جز برای مراسم هیچگاه از محل زندگی خود خارج نشده باشند؟ چنین نفراتی در "اورسورواز"هستند.برای ناراضیان و کسانی که احتمال مخالفت آنها میرود و آنها را در اصطلاح فرقه ای " حلقه ضعیف " مینامند مراقبانی گماشته شده اند،کسانی که روز و شب مراقب هستند و البته بجز این مراقبان دیوارها و درها و راههای خروجی این مقر هم شبانه روزتوسط افراد حفاظت کنترل میشود.تمامی افراد عادی درمقر سالهاست که هیچ حضوری در اجتماع نداشته اند و به همین دلیل است که نه زبان فرانسه را بلد هستند و نه میتوانند مسائل و مشکلات شخصی خودشان را مستقلا حل کنند ؛ این هم یکی از موانع برای اقدام آنها به ترک این تشکیلات فرقه ای است، دولت فرانسه هم بخوبی به ساختار و تشکیلات فرقه ای این گروه و نیز به مناسبات ضد انسانی در "اورسورواز " آگاه است اما در عمل دست به هیچ اقدامی برای از بین بردن این مقر نزده است و حتی مانع تحرکات غیر قانونی آنها هم نشده است ؛اگر دولت فرانسه اقدام به ایجاد محلی مثل کمپ تیف در عراق در نزدیکی " اورسورواز " کند ؛چیزی که خواست و تجربه اعضای جداشده سازمان است،آنگاه بیشتر نیروها ی به زور نگه داشته شده در "اور" آنجا را ترک خواهند کرد ؛ اما دلیل فرانسه را برای تعلل در این امر را بخوبی میتوان از زبان یک مقام ساده فرانسوی شنید که میگوید: اگر فرانسه این کار را بکند یعنی خودش متهم است که یک فرقه در کشورش رشد داده است که حالا باید برایش یک محل رهایی ایجاد کند و این سرشکستگی برای دولت است ؛در عراق گناه به گردن دولت صدام بود که برای منافعش مجاهدین را اجیر کرده بود و به آنها جا ومکان داده بود اما در فرانسه گناه به گردن دولت حاضر خواهد بود و حتما نخواهد پذیرفت. با این وصف وظیفه جداشدگان سخت تر به نظر میرسد،افشای اور و مناسبات ضد انسانی در آن و نیز افشای جنایتکارانی که در آنجا مخفی شده اند شاید فرانسه را مجبور کند که در های این قلعه مخوف را بگشاید.