یکی از مشکلات و بیماریهایی که مردم ایران هزینه سنگینی در طول تاریخ معاصر برای آن پرداخته اند، در افشانی های روشنفکری و از نوع غیر قابل علاج آن، روشنفکری چریکی هست. این جماعت ها از زمان مشروطیت تا به امروزبا یک سفر و یا اقامت در فرنگ، بدلیل اینکه در حوزه کار وارد نمی شدند و عموما در محیط های دانشجوئی و کافه های روشنفکری و بحث های تئوریک برای مردم جهان سوم و منجمله ایران، می پرداختند، این یافته هایشان را نسخه درمان هزاران مشکل فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و استعماری می خواندند و باور می کردند.
این روزها از برکت اینتر نت و دسترسی به خبرها، جماعتی از این قماش مانند مهدی سامع مزدور شورای وابستگی و خیانت رجوی و شاگر د مرتجع مکتب حوزه علمیه استالین شوروی، هر هفته تحلیلی می نویسد و در آخرین آن با عنوان "ارتجاع از درون پوسیده است "مانند اربابش مسعود رجوی، چند تا فاکت را از روزنامه ها ی داخل ایران نقل کرده و نتیجه گیری می کند.
" که همین آفت و پوسیدگی از درون است که امروز باندهای درون ولایت را به جان هم انداخته است و همین واقعیت است که گماشته ولی فقیه را بیش از پیش در درون قدرت منفرد کرده است "
آخر از سال 57 ما چند صد هزار بار جزوه ارتجاع چیست و مرتجع کیست را خواندیم.
آخر کی شما می خواهید آدم بشوید.آخر عمری کمی هم صداقت داشته باشید
فی الواقع به شاگرد کودنها ی مکتب استالین باید گفت اگر رژیمی با این همه تضاد و مشکلات جهانی و فشار های بین المللی به رهبری اسرائیل، و اپوزیسیون چریکی و مسلح زمین نخورده است چرائی آن چه بوده است؟
تفاوت امروزه با دورانی که شاه ایران از حمایت کامل غرب بر خوردار بود. و در حالیکه خفقان و سکوت قبرستانی در ایران و بر جنبش چریکی حاکم کرده بود و انقلاب 57 با پس زمینه های سیاسی و اقتصادی کاملا متفاوت و غیر قابل مقایسه با این دوران به وقع پیوست، چه گونه تحلیل می شود.
پس چرا اپوزیسیون نمی تواند یک اعتصاب کارگری سازماندهی کند در حالیکه شرایط اقتصادی بدی برای بسیاری از اقشار مردم ایران هست.
باید به مرتجعان و مفت خورانی مانند سامع که در امنیت پاریس در کنار لیوان آبجویشان، برای مردم ایران تحلیل می کنند گفت تحلیل های شما دو زار هم نمی ارزد. اگر هم تحلیل نکنید نه کسی شما را ملامت خواهد کرد و نه شما خواهید مرد.
معتقد نیستیم که مانند دوران چریکی حتما باید در کارخانه کار کنید تا آبدیده شوید.
تنها کافی است که عکس کاخ سفید را از جلوی پنجره تان بردارید که هم هوای تازه و هم نور آفتاب به مغزتان بخورد و متوجه شوید که در پاریس هستید ولی نه دانته هستید و نه ناپلئون بناپارت، بلکه یک نفر از خیل هزاران تبعیدی ایرانی که بدلیل تحلیل های آب گوشتی شما و رفقای چریک قدائی تان و اربابتان رجوی، هزاران جوان را در یک جنگ نا برابر و محکوم به شکست وارد کردید.و خودتان زود تر از بقیه اعضا خانه تیمی تان به غرب پناهنده شدید.
سعید حضرتی، کانادا
http://pars-iran.com/indexf.php?mod=view&id=4343