سلام عزیزان.
وقتی که داستان درگیری نیروهای عراقی با سازمان را شنیدم دردلم بارها مسؤلین سازمان را نفرین کردم. آنهایی که نبودند و ندیدند فکرمیکنند نیروهای عراق وحشی گری کردند ومقصراصلی را دولت عراق میدانند. ولی عزیزان، من که داخل آن مناسبات بودم و دراین رابطه تا حدودی اطلاع هم دارم بایستی اعتراف کنم وشهادت بدهم که بعدازتحویل گیری حفاظت اشرف توسط نیروهای عراقی، انها خیلی انسانی با ما تنظیم کردند وطی ملاقاتی که مسولین عراقی با مسول اول سازمان صدیقه حسینی ومژگان پارسایی درسال 1378 داشتند وحتی قبل ازاین داستان درگیریهای اخیربارها وبارها به مسولین سازمان گفته شده که دست ازشیطنت وکاربه اصطلاح سیاسی درخاک عراق بردارید. اگرمیخواهید زندگی کنید مثل بقیه مردم عراق زندگی خودرا بکنید ولی اگرمیخواهید کوچکترین کارسیاسی انجام دهید بایستی عراق را ترک کنید.
ولی مسولین سازمان مثل همیشه زیرکانه کارشان را میکردند مثلا شعاری که اخیرا میدهند که میگویند " مالکی حیا کن اشرف را رها کن " قبلترنیزبدترازاین با فحش وناسزا به اقای نوری مالکی میخواستند اذهان ما را تخریب کنند ولیکن ما که نیروهای سازمان بودیم درآن مقطع حق را به اقای مالکی میدادیم وازطرفی بعدازتحویل دهی سلاح نه اینکه ازآن بلاتکلیفی وسردرگمی خسته شده بودیم ازخدا میخواستیم دولت مردمی عراق هرچه سریعتروضعیت ما را تعیین تکلیف کند ولی مسئولین سازمان هرگزبا این ایده وخواسته ما ودولت عراق موافق نبودند چونکه فروپاشی اشرف یعنی اتمام کارسازمان وتشکیلات آن.
به همین خاطربارها وبارها ازطریق سرکرده گان سازمان مریم ومسعود رجوی ویا صدیقه حسینی ویا مژگان پارسایی به اصطلاح جانشین رجوی دراشرف به ما گفته میشد که مقراشرف یعنی همه چیزسازمان یعنی بود ونبود. حتی تا قبل ازاین جریانات اخیرمسعود رجوی طی پیامهایی درسال 1388 ازقول نیروهای خودش گفت که چرا برای پیشبرد خط و بن بست شکنی درعراق، اعتصاب غذا نمی کنیم.!!!!!
البته همیشه سازمان با ما با این شکل ودوگانگی تنظیم میکرد وازجانب نیروها حرف میزد وموضع میگرفت وبه عبارتی دردرون مناسبات حرف دردهان ما میگذاشت. درحالیکه هیچکس راضی به این کارنبوده ونیست چونکه همین سران خائن سازمان درسخت ترین شرایط با تنها گذاشتن نیروها پا به فرارگذاشتند وبرای ادامه مبارزه!!!؟؟؟ به شانزالیزه فرانسه گریختند.
بله عزیزان. دولت عراق ونمایندگان حقوق بشربارها وبارها طی ملاقات با مسولین ونیروهای سازمان گفتند که دوران صدام حسین هرچه بوده وهرچه بودید وکردید تمام شده است وبه ما ربطی ندارد وگذشتیم وآن دوران تمام شده است الان ما میخواهیم با همسایگان خود ازجمله دولت ایران حسن همجواری داشته باشیم ومیخواهیم یک کشورآرام داشته باشیم. وشما هرکاری که میخواهید بکنید بروید درخارج خاک عراق انجام دهید بیایید این داستان را بصورت انسانی وبا آرامش تمام کنید. نگذارید کاربه خشونت ودرگیری فیزیکی کشانده شود ولی مسولین سازمان مدام سنگ اندازی کردند واصلا جواب مثبت ومناسب نمیدادند.
حتی خانم وجدان میخائیل که وزیرحقوق بشرعراق است به مقراشرف (پادگان عراق جدید) آمد ولی بازجواب نگرفت وما نیروها خیلی ازاین بابت ناراحت بودیم ونمی خواستیم کاربه درگیری بکشد چونکه میدانستیم وطی این سالیان خوب به این رسیده بودیم که درتمامی این سالیان ودرتمامی مشکلات وسختیها ما نیروهای سازمان بودیم که پرداخت کننده ومایع گذاربودیم برخلاف ادعای سران سازمان مبنی براینکه همیشه میگفتند " مادامی که شماها زنده هستید بدهکارسازمان ورهبری آن هستید" به همین خاطرهمیشه ما می بایستی مایع گذاری میکردیم وباید بگویم وقتی عکس قربانیان درگیریهای اخیررا دیدم به حقانیت حرف خودم رسیدم ودیدم همه آن بچه هاییکه قربانی مطامع ومطالبات جاه طلبانه رجوی شدند ازبچه های رده پایین بودند وازاین بابت جای بسی تاسف داشت.
حالا سازمان با سوءاستفاده ازخون ریخته شده انها دارد مظلوم نمایی میکند که البته ترفند وشگرد کارآنها برای نیروهای سازمان کهنه شده است. حتی دردوران به اصطلاح راهگشایی سال 1376 که دیگرازجنگ خبری نبود سازمان برای بقای خودش وخروج ازبن بست لاعلاج درباطلاق عراق که خود تدارک دیده بود، نیروها را برای عملیات تروریستی به داخل کشور روانه میکرد و به کشتن میداد واصلابرایش مهم نبود که چند ده نفرقربانی شوند وازطرفی دیگرجرئت هم نداشت که به اشتباهش اذعان داشته باشد وبه صراحت بگوید که خط واستراتژی اش وآمدنش به عراق و……. اشتباه بوده است. درهمین داستان جمع کردن بساط پادگان اشرف هم نیروهای سازمان نه نقشی داشتند ونه اختیاری. هرچه بود وهست توسط سران سازمان اتخاذ میشود.
مثلا بعدازتحویل گیری حفاظت اشرف بتوسط نیروهای عراقی قرارشد با تک تک نیروها مصاحبه کنند ودوگزینه درمقابل هرفرد قراربگیرد. یا به ایران ونزد خانواده های خود بازگردیم ویا اگرنخواستیم به خارجه برویم ونیروهای عراق دراین رابطه متعهد شده بودند که ماکزیمم همکاری را بعمل بیاورند. اما سازمان بازهم سنگ اندازی کرد وپیشاپیش برای تمامی لایه های سازمانی نشست وجلسه گذاشت وبا استفاده ازاهرم های کنترلی ومغزشویی به نیروها القاء کرد که نیروهای عراقی دروغ میگویند وحرف رژیم ایران است وگزینه هایی که آنها درمصاحبه پیش روی شما قرارمیدهند بگویید " ایران نه وخارجه هم نه وما فقط میخواهیم دراشرف بمانیم " یعنی گزینه ای که سازمان ورهبری فرقه میخواهد یعنی بازهم عدم همکاری با دولت عراق.
ومهمترازهمه اینکه سازمان هیچگاه ظرفیت آنرا نداشت که به حرف دل ما گوش کند که ما نیروها چه می خواهیم چونکه هیچوقت برای نیروها ارزش قائل نبوده وتماما یکطرفه فقط حرف، حرف سران فرقه بوده وبس. طی 20 سالی که با سازمان بودم همواره همین تنظیم با ما میشده است.
بله دوستان. دولت عراق خیلی سعی کرد داستان پادگان اشرف به خیر وخوشی برای نیروهای سازمان تمام شود وسرانجام آن به درگیری فیزیکی یعنی آنچه را که سازمان میخواست منجرنشود ولی گویا سران سازمان بخاطراهداف شوم خود وبا قصد قربانی کردن اعضا ی غافل خود بدنبال ایجاد تنش وبحران درمقابله با نیروهای عراقی بودند تا کما کان درعراق وپادگان اشرف ماندگارشده وبه اعمال تروریستی خود به روال سابق ادامه دهند.
وبدین وسیله می خواستند که اشرف ازانزوا درآمده وبقول خودشان روی آنتن برود وبنوعی مطرح شوند واین خواسته ای بود که سازمان همواره دنبالش بوده است.
واما مطلب بعدی وقتی دولت عراق درحین مصاحبه دوگزینه مورد بحث را برایمان مطرح کرد وازما خواست تک به تک تصمیم بگیریم وجواب بدهیم درروزاول چندین نفرقابل توجه تصمیم به خروج گرفتند که مسعود رجوی بمجرد اطلاع ازموضوع ازبلاد کفروشانزالیزه ویا هرسوراخی که هست پیام فرستاد که هرکس دراین مصاحبه وبا این گزینه دولت عراق ازسازمان خارج شود، فراری محسوب میشود واین کاریعنی رد کردن مرزسرخ وبایستی جواب بدهد وهمین باعث ترس وفشارروحی اعضای مغزشویی شده شد وخیلی ها درروزمصاحبه برخلاف میل ورغبت خویش نتوانستند تصمیم واقعی مبنی برخروج ازسازمان را بگیرند.
بله عزیزان. وقتی نوبت من شد گفتم طی این 20 سال هرچه کشیدم بس است دیگرمی خواهم دنبال زندگی ام بدورازکنترل سازمان بروم ومستقل وآزاد باشم ونه ابزاردست دیگران ومشتی خائن ووطن فروش که داعیه مبارزه!! دارند.
بخاطرثبت درتاریخ خدارا گواه میگیرم زمانی که ازسازمان خارج شدم اوج عزت واحترام ازمسولین نظام دیدم برخلاف تصورم که سازمان به من القاء کرده بود که بمجرد بازگشت به ایران شکنجه واعدام میشوم. دربهترین هتل وبا بهترین پذیرایی ازما، الزامات آسایش وآرامش ما را فراهم کردند وحالا هم که درآغوش خانواده ام هستم وازاین بابت که با رها شدن ازمناسبات فرقه، استقلال خویش را بدست آوردم خیلی خوشحال هستم ولیکن وقتی میبینم آن بچه ها نتوانستند خارج شوند ومورد سوء استفاده قرارگرفتند وقربانی شدند خیلی ناراحت شدم چرا که میدانم چه کسی باعث شده است سایرین به دنبال زندگی خود وانتخابی که داشتند نرسیدند. نفرین ولعنت میکنم به سران سازمان که سرنوشت اعضای خودرا به بازی گرفتند ومیدانم که مقصراصلی دروقایع اخیرپادگان اشرف کسی جزمسعود و مریم رجوی وسایرسران سازمان نیستند.
حالا که اتمام کارسازمان وتشکیلات آن درعراق هست سازمان به این اعمال متوسل میشود قبل ترنیزهمواره سازمان به ما می گفت که چقدرخوب است که سکوت وسکون وانزوای پادگان اشرف را بشکنیم وبنوعی آنتنی شویم وچه خوب است که بعدازتحویلدهی سلاح به امریکاییها، دولت ایران بخواهد پادگان مارا بمباران کند تا بتوانیم پیش امریکاییها مظلوم نمایی کنیم ودست بالا را داشته باشیم.
ازاین برخوردهای سازمان ما تعجب میکردیم چرا که با یک نگاه کلی دریک دستگاه نظامی وحتی سیاسی معنی ومفهومی نداشت که چنین مطالباتی داشت ولی الان که درخارج سازمان هستم خوب می فهمم که جان نیروها برایش ارزشی ندارد وسران سازمان هم بوضوح میگفتند که حتی 100 تا 150 نفرهم دربمباران احتمالی ایران بمیرید می ارزد که مطرح شویم وخط سازمان پیش برود!!!. وبه لحاظ سیاسی نانش را بخوریم.
تک تک ما سالیان برای سازمان کارکردیم وخیری ندیدیم وهمیشه به ما میگفتند انقدربایستی کارکنید وقتی که به رختخواب میروید مثل یک مرده وجنازه باشید ونای فکرکردن نداشته باشید!! این هست بن مایه تفکرات فسیل شده یک فرقه مخرب وضدانسانی.
بله دوستان. کجای دنیا وچه کسی می تواند اینقدرنیروی کارمفت بدست آورد که سازمان ازآن بهره مند است. به نیروهای خارج کشوری میگفت با گدایی ازشهروندان پول بیشتری درآورید که اگرچنین نکنید پادگان اشرف ساقط میشود وسازمان وتشکیلات تعطیل میشود وازطرف دیگربه اعضای پادگان اشرف میگفتند که بایستی شبانه روزی کارکنیم وبا کانکس ساختن برای امریکاییها وعراقیها پول بیشتروراندمان بیشترداشته باشیم تا خط خواهرمریم! درخارجه پیش برود وما هم دراثراغفال ومغزشویی، روزانه گاها تا 18 ساعت کارمیکردیم وهمیشه هم بدهکارسازمان بودیم وباید حساب پس میدادیم که به تعهد خود نرسیده ایم ومی گفتند زمانی تعهد به پایان میرسد که نظام ایران سرنگون شده ومسعود و مریم به تهران برسند!!!! زهی خیال باطل
دوستان عزیز. سرتان را به درد آوردم شخصا آرزودارم آن روزی را ببینم که سازمان پاسخ گوی اعمال کثیف وضدانسانی خودش باشد وبه نیروهای خود حساب پس بدهد بخاطر اینکه خانواده وزندگی شیرین اعضای خودرا پاشیده وبه بازی گرفته است.
درنهایت آرزو دارم هرچه زودترداستان پادگان اشرف تمام شود ونیروها با پس گردنی به سران سازمان به اعتصاب غذا پایان بدهند ودرنهایت آنانی که حق شان است به کانون گرم خانواده بازگردند.