اعتصاب غذای هواداران سازمان مجاهدین خلق در پاره ای از کشورهای اروپایی و به طور محسوس در قرارگاه اشرف و در اعتراض به حضور پلیس عراق در قرارگاه اشرف وارد دومین ماه خود شده است. پس از وقایع ژوئن سال 2003 این گسترده ترین واکنش های اعتراضی مجاهدین نسبت به اجرای قوانین در کشورهایی است که مجاهدین توانسته اند به نوعی در آنجا مستقر شوند. اگر چه این واکنش ها خوشبختانه تاکنون تلفات جانی در بر نداشته است، اما هیچ تضمینی برای آینده وجود ندارد. از سوی دیگر اگر چه خودسوزی های 17 ژوئن تا اکنون تکرار نشده است، اما برای منتفی دانستن آن اتفاقات نیز هنوز زمان درازی در پیش است و از این جهت نیز تضمینی وجود ندارد. آنچه رجوی بر روی آن تاکید کرده قدر مسلم اینکه در صورت عدم عقب نشینی دولت مردان عراق و مصمم بودن بر تعیین تکلیف مجاهدین به هر حال در اشکال مختلف محقق خواهد شد. شواهد و قرائن نشان می دهد تنها دو راه حل پیش روی مجاهدین وجود دارد، اول انصراف از ادامه اعتصاب غذا و تن دادن به شیوه های عقلانی و به طور مشخص پذیرش ضوابط و حاکمیت دولت قانونی عراق و در یک کلام قانون و راه حل دوم ادامه اعتصابات و در نتیجه به جای گذاشتن قربانیان دیگری در ادامه درگیری های مشابه در روزهای 18 و 29 ژوئیه و در نهایت وقوع فاجعه انسانی. اینکه مجاهدین تن به کدام یک از گزینه های موجود خواهند داد، به آینده بستگی دارد. اما آنچه در حال حاضر و به عنوان یک سوال پیش روی رهبری و سران بالای سازمان مجاهدین قرار دارد این است که جای آنها در این کارزار کجا است. اگر به واقع و بر اساس آنچه رجوی مدعی است این تلاش ها در جهت تامین جانی و امنیت افراد قرارگاه اشرف است، به طور مشخص هزینه این دفاع پیش از اینکه از جیب لایه های پائین پرداخت بشود، الزاما باید از سوی رجوی و مریم و رده هایی از تشکیلات پرداخت بشود هم اینکه به طور کلی در حاشیه این اعتصابات قرار گرفته و تنها وظیفه شان تمرکز بر جریان سازی رسانه ای و سوء استفاده از شرایط موجود است. همین سوال در خصوص درگیری های قرارگاه اشرف نیز قابل طرح است. به استناد شواهد و اظهارات متقن، شمار زیادی از رده بالاهای سازمان دارای این امکان هستند که در موقع لزوم از عراق خارج شده و در کشورهای مربوطه سکنی گزینند. در حاشیه امنیت قرار داشتن این افراد در عراق و به همین منوال رده های بالای سازمان در فرانسه در واقع نقطه اتکا و اطمینانی است تا این افراد بدون هیچ نگرانی از آینده، خود را از متن این درگیری ها به حاشیه امن برده و تا زمان مشخص شدن نتیجه این کارزار تنها نقش محرک لایه های پائین و بدنه تشکیلاتی را برای سپر قراردادن در مقابل رهبری بازی کنند. یعنی دقیقا همان کاری که در جریان درگیری های ماه ژوئیه گذشته انجام دادند. در این میان می ماند نقش و کارکرد شورای رهبری که در واقع نقش سپر بلای رهبری مجاهدین را بازی می کنند و بیشترین اطمینان خاطر رجوی برای انجام دادن عملیات انتحاری و سپر انسانی به این لایه است. اما رجوی می داند تا فرارسیدن زمان استفاده از این قربانیان زمان درازی در پیش است و بنابراین ترجیح می دهد سپرهای انسانی خود را به ترتیب اهمیتی که برای آنان قائل است، ارنج کند. در این تردیدی نیست که لایه شورای رهبری به عنوان آخرین نفرات و سپرهای انسانی مورد استفاده قرار خواهند گرفت. اما قدر مسلم اینکه رجوی تحت هیچ شرایطی نه خود و نه نزدیکان قدیمی خود را هیچگاه به کارزار ادعایی انسانی اش برای حفاظت از حقوق ادعایی ساکنین اشرف نه به میدان درگیری هایی از نوع ماه ژوئیه در اشرف و نه حتی کارزار سرد این روزهای اروپا و اشرف نخواهد کشاند. اینکه تا چه زمانی باید این تنها لایه های پائین تشکیلاتی بابت پیشبرد اهداف رجوی هزینه و قربانی بشوند، عقبه و بکگراند سازمان نشان می دهد این لایه ها اساسا هیچ نقش و کارکردی جز قربانی شدن و یا ابزارهای در دست رجوی برای قربانی گرفتن نیستند. اگر به زعم مجاهدین اعتصاب غذا به عنوان یک واکنش و اعتراض قادر به حل مشکلات موجود خواهد بود، چه دلیلی دارد در این مبارزه و کارزار جای نام های آشنا و بعضا تاثیرگذار و شناخته شده در سطح اروپا و در میان حامیان مجاهدین خالی باشد. اگر قرار است این کارزار در دفاع از حقوق ساکنین اشرف انجام بشود، به طور اولی این وظیفه بعهده کسانی است که به لحاظ تشکیلاتی و سیاسی و… هم مسئولیت حراست و حفاظت این افراد متوجه آنها است و هم بیشتر در برد و نگاه رسانه ها و محافل سیاسی غرب هستند. سوال اینجا است جای امثال عباس داوری، مهدی ابریشم چی، محمد حیاتی، و صدیقه حسینی، مهوش سپهری، و ده ها نام آشنا و با سابقه و بعضا تاثیرگذار از سران مجاهدین که اینک در قرارگاه اشرف و اوور جای دارند، کجای این کارزار انسانی است. همینطور جای این افراد در مقاومت انسانی و سپر انسانی در درگیری های قرارگاه اشرف کجا بوده است. در بحث خودسوزی های ژوئن 2003 مهمترین اتهامی که گریبان سازمان را گرفت نقش همین آقایان به عنوان محرک این خودسوزی ها و به دادگاه کشاندن آنها بود، اما متاسفانه اهمال و مسامحه دادگاه ها از یک سو و استفاده سازمان از اهرم های بازدارنده در اروپا مانع آشکار شدن حقیقت گردید. آنچه در حال حاضر در اشرف و اروپا جریان دارد دقیقا تکرار همان حوادث در اشل کوچکتر است هر چند هیچ تضمینی برای ماندن و متوقف شدن در این سطح وجود ندارد و اروپایی ها باید نسبت به تکرار وقایع مشابه 17 ژوئن بسیار هوشیار باشند. در حال حاضر چه در اشرف و چه در اروپا همین نام های مورد اشاره به عنوان محرکین اصلی این کارزار حی و حاضر هستند، و با اطمینان کامل از آینده خود و در مقام دفاع از حقوق و امنیت جانی ساکنین اشرف آنها را سپر بلای اهدافی قرار داده اند، که از اساس هیچ ربطی به دغدغه های انسانی در قبال جان این افراد ندارد. اگر ادعای مجاهدین مبنی بر مقبولیت مریم رجوی در میان سیاستمداران و پارلمان های اروپایی پایه و مبنایی داشته باشد، در این صورت به جای کشاندن این همه انسان به عرصه کارزار اعتصاب غذا خانم مریم رجوی می توانند با اعلام اعتصاب غذا و حداقل در کنار هواداران خود یکبار برای همیشه میزان علاقه و عشق خودشان را به پرنسیب های انسانی و دفاع از مظلومین و حقوق بشر و… اثبات و نشان بدهند. حتی می شود از او هم به دلایلی صرفنظر کرد و به همان نام های مورد اشاره اکتفا کرد و پرسید چگونه است که در همه این کارزارهای انسانی!! جای مدعی ترین افراد دفاع از حقوق انسانی ساکنین اشرف کاملا خالی است.