حقوق بشر، خانواده و دیالکتیک رجوی

کسانی که مجاهدین و سیاست رهبری آن را تایید و تصدیق نمی کنند،"مزدور،جاسوس و عامل جمهوری اسلامی ایران هستند."مضافا نقدی بر دیدگاه ها و عملکرد آنان نیز داشته باشند!فرقی نمیکند که یک فرد باشد یا گروه، سازمان و حزبی در اوپوزیسیون یا جمعیتی در ایران.اهمیتی ندارد که طرفدار نظام باشد یا مخالف جمهوری اسلامی!برانداز باشد یا "سبز" و "قهوه ای"،ایرانی باشد یا اجنبی،… و در این راستا تنها چیزی که مهم بوده و بر طبل های تبلیغاتی آنان کوبیده می شود؛ سکوت همه جانبه یا تبعیت بی چون و چرا از اوامر رهبری مجاهدین است! همه اشتباه میکنند بجز"او".همه غلط می روند بجز"او".همه معامله میکنند بجز "آنان"! همه دروغ می گویند بجز"او".همه دموکراسی را نقض میکنند بجز"او".همه وطن فروشند بجز "آنان"! همه… دموکراسی و حقوق بشر نیز یکی دیگر از ابزارهایی است که رهبری مجاهدین چماق آن را بر بالای سر دیگر اندیشان نگه داشته است. فقط کسی یا کسانی می توانند راجع به دموکراسی و وضعیت حقوق بشر در ایران صحبت کنند که از آنان فاکت بیاورند.یا حداقل فاکت های آنان را تکرار کنند.یعنی با فرهنگ آنان و با زبان آنان تایید کنند که 150.000 تن از مجاهدین طی 30 سال گذشته توسط دژخیمان جمهوری اسلامی ایران تکه تکه و اعدام شده، 150.000 تن در زندان ها و سیاه چال های قرون وسطایی جمهوری اسلامی همچون قلندران و افسانه سازان تاریخ ایران برای رهایی از قید دیو سپید و سیاه روی تخت های شکنجه بسته شده و" لحظه لحظه مقاومت خود را" با "یاد و نام رجوی در سینه انقلاب نوین مردم ایران ثبت میکنند".با "یاد رجوی به صبر جزیل می رسند" و با "نام رجوی به عروج خداگونه دست می یابند."… در چنین حالتی است که همه چیز سیاه است.ایران بزرگ در "قلعه شب پرستان"محصور شده و دیوارهای آن نفوذ ناپذیرند.آنقدر که هیچ روزنه امیدی برای برون رفت از شقاوت و سبعیت بجز "طریق الفلاح مجاهدین " وجود ندارد. این ها تکه هایی از تفکر صلب رهبری مجاهدین نسبت به غیر و دیگراندیشان است.تا جایی که پیشآپیش حکم اعدام یا محاکمه چنین افرادی را در دادگاه های انقلابی خود بشارت داده است. اما امروز خبر از مراجعه خانواده های اسیران پادگان اشرف و دیدار با فرزندان محصور در آن است. خانواده هایی که بعضا بیش از 20 سال است داغ دیدار جگر گوشه های اسیر خود را بر سینه داشته و حسرت هم کلامی یا به آغوش کشیدن آنان را بعضا به گور برده اند. آری مجاهدین مانع از دیدار آنان شدند. بهانه اما، همان بهانه قدیمی است."خانواده ها را عوامل جمهوری اسلامی ایران بسیج کرده و به آنجا آورده اند." "امروز کمیته عراقى مسئول سرکوب ساکنان اشرف، همراه با تعدادى عوامل عراقى و ایرانى رژیم تحت عنوان خبرنگار و یک مینى بوس از خانوادههاى اعزام شده توسط وزارت اطلاعات که از سوى شعبه اطلاعات آخوندها در اصفهان تحت عنوان انجمن نجات، گردآورى شده بودند به در ورودى اشرف آمده و با ارائه لیست شمارى از ساکنان، خواستار دیدار آنها با خانوادههایشان در بیرون قرارگاه شدند. مجاهدان اشرف گفتند که هرکس خواستار دیدار خانوادگى است مىتواند به داخل اشرف بیاید اما مأموران عراقى اجازه ندادند. از اینرو مجاهدان اشرف از همراهى با توطئه رژیم آخوندى سرباز زدند." مضحک و بسیار کودکانه است که با یک دوجین اتهام چرند،امکان چنین دیداری از خانواده ها تحت عناوین و مارک های رجوی پسند سلب شود.و مضحک تر آنکه کسی داعیه دموکراسی و حقوق بشر داشته و خود به آن تن ندهد.آن هم درکشوری مانند عراق که باید تابع قوانین آنجا بوده و تا زمان تعیین تکلیف نهایی، رفتار و کرداری قانون پسند داشته باشد.چیزی که با عربده کشی و قداره بندی بر علیه قوانین و دولت عراق سرسازگاری ندارد. اگر فرض کنیم که راه دیدار خانواده ها توسط جمهوری اسلامی هموار شده است و اگر این عمل در محتوی یک کار انسانی و حقوق بشری است چرا نباید از آن استقبال کرد؟خانواده ها با تحمل مشقات فراوان و پس از طی مسافت چند صد کیلومتر در نا امن ترین منطقه و بجان خریدن انواع تهدیدات تروریستی به دیدار فرزندان خود در پادگان اشرف شتافته اند.آیا تن دادن به خواسته خانواده های ایرانی و باز کردن مسیر ملاقات خانواده ها شرکت در توطئه جمهوری اسلامی است؟چه توطئه ای؟کدام توطئه؟این یک مسئله و خواسته انسانی است. در همین راستا اگر جمهوری اسلامی بدنبال توطئه، قتل و… بود چرا مسیر بازگشت 36 عضو بازداشتی به پادگان اشرف را هموار کرد؟و پیش از این چرا جمهوری اسلامی در قبال درخواست خانم رجوی متن امان نامه قابل مذاکره خود را برای پذیرش اعضاء مجاهدین منتشر و اعلام کرد؟آیا این نشانه ها حاکی از تغییر در رفتار دشمن دیرین نیست؟ باید جمهوری اسلامی را در مسیر رشد اعمال انسانی و حقوق بشری تشویق و تقویت کرد تا تحول پذیر و تغییر یابنده باشد. آیا چنین عملکردهایی حتی از طرف جمهوری اسلامی باید مورد لعن و نفرت قرار گرفته و آن را در ردیف شکنجه و اعدام… مورد تحریم قرار داد؟و آیا این مدل خاصی ازعدالت کاذب رجوی نیست که همه تغییر ها را به کیسه خود یکسویه و یکباره می خواهد؟دیدگاه بسیاری از یاران غار مجاهدین با گذشت زمان دستخوش تغییرات جدی شده است.همچنانکه انتظار تغییرات جدی در دیدگاه های رهبری مجاهدین نیز دارند.آیا یکدندگی،سیاست های آنارشیستی و عناد های کودکانه رهبری مجاهدین جز در مسیر اضمحلال کامل آنان به جای دیگری رهنمون خواهد شد؟ نکته جالب دیگر در عملکرد مجاهدین این است که حالا چرا!؟ پس از این همه پیغام و پسغام خانم و آقای رجوی به حاکمان جمهوری اسلامی چرا!؟مگر همین جناب رجوی در طی نامه نگاری با خبرگان رهبری جمهوری اسلامی ایران، بخشی از حاکمیت آن را قبول نکرد؟مگر رجوی و مجاهدین داعیه "اشرف نشان"ی بودن تحولات ایران را ندارند؟مگر خانم رجوی چند ماه پیش اعلام نکرد اگر جمهوری اسلامی بپذیرد که هیچ آسیبی به اعضاء آنان نرسد چه جایی بهتر از رفتن به ایران است؟پس چگونه است که چند مامور یا غیر مامور همراه با خانواده های طالب دیدار، بهانه ای برای ترک نخوردن دیوارهای سیاه پادگان اشرف می شود؟ قاعده فعلی مجاهدین در بازی با عواطف انسانی خانواده ها، دخیل بستن به اهرم های ضد و نقیضی است که برای کسی بجز آنان قابل فهم نیست.بعبارتی دیگر چنین سرگردان ای، نشأت گرفته از همان آنارشیسم دیالکتیکی است که وجود خود را در سربریدن دیگران می بیند! رفتار دوگانه،متناقض و متضاد رجوی در برابر خواست ملاقات خانواده ها با فرزندان خود حاکی از آنارشیزم روحی، عمق بحران و سردرگمی عمیق آنان نسبت به کوچکترین مسئله ایران و ایرانی است. بنابر این لاف زدن بر سر مسائل انسانی،حقوق بشر،دموکراسی،رهبری مردم و غیره، از سر و ته مجاهدین و خوش نشینان اوورسوراوواز زیاد است.بقول برخی از نیروهای اوپوزیسیون خارجه نشین،"رجوی و مجاهدین ابتدا برادری خود را ثابت کنند."وگرنه من آنم که رستم بود پهلوان!

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا