سایت ایران قلم:
با تشکر از شما آقای سبحانی که در این گفتگو شرکت می کنید، من نخستین سؤال را بدین ترتیب مطرح می کنم که روزگاری سازمان مجاهدین خلق از هیچ نوع مبارزه ای به جز روش مسلحانه و ترور و بمب گذاری کوتاه نمی آمد، اما بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران رویکرد سیاسی جدیدی از سوی رهبری این سازمان مشاهده می شود، آیا با توجه به چند اطلاعیه مسعود رجوی که بعد از انتخابات ایران صادر شده، تغییری در استراتژی این سازمان یعنی مبارزه مسلحانه پیش نیامده است؟ محمد حسین سبحانی:
شما حتما اطلاع دارید که رویکرد مسعود رجوی در چند دهه گذشته، چه در مصاف با اعضا و منتقدان داخلی خود در داخل سازمان، و چه در مصاف با منتقدان خود در خارج از سازمان مجاهدین این بوده است که این سازمان از دریایی از خون گذشته و تمام افتخار خود و نتیجه استراتژی مبارزه مسلحانه و تروریستی را این می دانست که باعث شده این دریای خون بین خودش و جمهوری اسلامی پیش بیاید و خط سازش و مسالمت جویی از بین برود و به همین دلیل همه مقامات رژیم جمهوری اسلامی را از بالا تا پایین غیر مشروع می داند و هر گونه ایجاد شائبه و خدشه به استراتژی مبارزه مسلحانه را نشانه ای از بریدگی از مبارزه و همسویی با حکومت جمهوری اسلامی تعبیر و تفسیر می کرد. اتفاقا یکی از اتهامات بنده و سایر دوستانی که در زندان های انفرادی مجاهدین خلق حبس های طولانی را متحمل شدند، همین شک و انتقاد به مبارزه مسلحانه بود. در خارج از سازمان نیز شما می دانید که در نامه ای که آقای مسعود رجوی در شهریور سال 1364 به مهندس بازرگان که برای معالجه به اروپا سفر کرده بود، نوشت، از او خواست که به ایران برنگردد. اما به دلیل اینکه مهندس بازرگان نمی خواست در خارج از کشور بماند به او اتهام خائن و خیانتکار زد، چرا که مرحوم بازرگان به نقش مردم و مبارزات اصلاح طلبانه و مسالمت آمیز در درون ایران اهمیت ویژه می داد و به همین دلیل مسعود رجوی به وی و نهضت آزادی لقب " دارالتجاره بازرگان " را اعطا کرد. همین روش را در قبال زنده یاد دکتر قاسملو رهبر حزب دمکرات کردستان ایران بکار گرفت و به دلیل اینکه وی اعتقاد داشت که به روش های مبارزاتی دیگر به جز مبارزه مسلحانه باید روی آورد. یا همین روش ترور شخصیت را در مورد دکتر ابوالحس بنی صدر بکار گرفت و دکتر بنی صدر را به دلیل نامه هایش به آیت الله خمینی در سال 1362 که جنبه انتقادی نیز داشت، اتهام مزدوری به وی زد و لقب " معتاد خمینی " را در فرهنگ فرقه مجاهدین برای وی ساخت، در حالیکه مسعود رجوی خودش در چند ماه گذشته همین روش های دکتر بنی صدر و مهندس بازرگان و دکتر قاسملو را بکار گرفته است. مشخص نیست چه شده است، اگر آن موقع این منتقدین مبارزه مسلحانه " مزدور " " معتاد" و " پادو" جمهوری اسلامی و آیت الله خمینی بوده اند، به خود وی که آشکارا و حداقل در خوشبینانه ترین تفسیر، بطور موقت روش حکومتی ولایت فقیه را به آیت الله منتظری پیشنهاد کرده است، باید چه لقبی داد؟ نامه وی به رئیس مجلس خبرگان ایران ده ها برابر در مقایسه با نامه دکتر بنی صدر به آیت الله خمینی از نرمش بیشتر و به تعبیر خود مسعود رجوی خیانت بار تر و سازشکارانه تر بوده است. پس چه شده است؟ ای کاش واقعا آقای مسعود رجوی صداقت داشت و بر محتوی چنین نامه ها و اطلاعیه هایی که در 13 آبان، یا در نامه هایی که خطاب به آقای منتظری و یا آقای رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان ایران نوشت، اعتقاد داشت و از اندیشه مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه کوتاه آمده و به روش های مبارزاتی مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه روی آورده بود، اما متاسفانه چنین نیست؟ مسعود رجوی و فرقه مجاهدین خلق هنوز ذره ای از اندیشه و استراتژی مبارزه مسلحانه و تروریستی کوتاه نیامده است و اتفاقا تمام تلاش وی این است که مشی و رنگ مبارزات سیاسی و اجتماعی مسالمت آمیز مردم را تحت عنوان آنچه بعد از انتخابات ایران به نام جنبش سبز لقب گرفته است، را سرخ، خونین و خشونت بار کند. بنابراین پاسخ به سؤال شما منفی است و هیچ تغییری در مشی و استراتژی سازمان مجاهدین خلق و دوری از خشونت و مبارزه مسلحانه و تروریستی پیش نیامده است. سایت ایران قلم:
آیا بنظر شما این رویکرد جدید مسعود رجوی که به تعبیر شما به دلیل بن بست های استراتژیکی سازمان مجاهدین خلق و همچنین ظاهری و فرصت طلبانه بودن آن شکل گرفته است، نمی تواند راه تنفسی را برای انتقاد های درونی در سازمان مجاهدین خلق باز کند. فرضا شما خودتان یا سایر منتقدین و قربانیان سازمان به همین بهانه و به دلیل انتقاد به مبارزه مسلحانه سال ها در زندان ها انفرادی در قرارگاه اشرف در عراق یا زندان ابوغریب در حبس بودید، اما الان دیگر چنین بهانه هایی را برای سرکوب داخلی اعضا ندارد، چون خود مسعود رجوی چنین می گوید و چنین می کند. محمد حسین سبحانی:
می تواند در نگاه اول نتیجه گیری شما درست باشد، اما همانطور که گفتم به شرطی که این تغییر رویکرد مسعود رجوی که در نامه نگاری های چند ماه اخیر وی بعد از انتخابات ایران و به رسمیت شناختن ضمنی ولایت فقیه و همچنین اصلی ترین نهاد ساختار جمهوری اسلامی، یعنی مجلس خبرگان، و همسو نشان دادن خود با جنبش های اعتراضی مسالمت آمیز از عمق، صداقت و واقعیت برخوردار بود و صرفا برای عقب نماندن در صحنه سیاسی ایران نبود. نکته دیگر این است که مقابله مسعود رجوی با منتقدین خود و سرکوب آنها صرفا بر سر یک موضوع نیست، البته انتقاد اعضای منتقد و ناراضی مجاهدین از یک سؤال یا یک انتقاد، فرضا در ارتباط با بحث ما، فرضا از مبارزه مسلحانه شروع می شود، ولی وقتی شروع شد، همه تاکتیک ها و سیاست های سازمان را در بر می گیرد، و صرفا به سؤال و انتقاد از استراتژی مبارزه مسلحانه محدود نمی شود و به سؤال های دیگر راه می برد. به موضوع هایی همچون رهبری مادام العمر مسعود رجوی بر این فرقه، باصطلاح ریاست جمهوری مادام العمر مریم رجوی، نبودن دمکراسی درون سازمانی، ارتباطات مشکوک و آلوده رهبری سازمان با قدرت ها و کشورهای خارجی، نشست های عملیات جاری و مغزشویی، طلاق های اجباری و ممنوعیت ازدواج در درون سازمان گسترش پیدا می کند. بنابراین با رویکرد سیاسی جدید مسعود رجوی بعد از انتخابات فضای جدیدی برای تنفس و بازشدن مسیر راه انتقاد در سازمان پیش نمی آید، چون ماهیتا مسعود رجوی تغییر نکرده است و هنوز از عمق جان به ترور و خشونت و مبارزه مسلحانه از یک طرف، و رهبری توتالیتر و ساختار فرقه گرایانه برای حفظ این رهبری از سوی دیگر اعتقاد دارد. یک دلیل روشن برای اثبات این ارزیابی من برخورد رهبری فرقه مجاهدین خلق با خانواده های افرادی هست که سال ها در قرارگاه اشرف در عراق حضور دارند و برای دیدار فرزندانشان در هفته گذشته به دم درب قرارگاه اشرف رفته اند، ولی اجازه ملاقات به آنها داده نمی شود. این خانواده ها که پیر و سالخورده هستند دست به اعتصاب غذا زده اند، این از حقوق اولیه هر کدام از اعضای اسیر در قرارگاه اشرف هست که بتوانند با خانواده هایشان دیدار کنند. این حقوق را زندانبانان هم برای زندانیان خود به رسمیت می شناسند، اما مسعود رجوی این حق را قائل نیست. واقعاً جای این پرسش وجود دارد که چرا واقعا سازمان بهای چنین تبلیغات منفی را علیه خود می خرد ولی حاضر نیست اجازه دهد خانواده ها با فرزندانشان ملاقات کنند؟ پاسخ این سؤال در این نهفته است که اگر مسعود رجوی به این حق اولیه هر انسان در سازمان مجاهدین خلق تن دهد، دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند نه از تاک نشان. سایت ایران قلم:
مسعود رجوی در پیام خود در 13 آبان 1388 به نکته ای اشاره کرده است که از روی آن برای شما و خوانندگان می خوانم. مسعود رجوی نوشته است: به عنوان کسی که فرمان داده است، رزم آوران ارتش آزادیبخش ملی ایران 20هزار قطعه سلاح و 20هزار تن مهمات خود را به ازای حفاظت تا تعیین تکلیف و فرجام نهایی توسط نیروهای آمریکایی به آنها تحویل بدهند، و به عنوان کسی که در 7سال اخیر بیمبالغه بیش از 70 بار با همه اشرفیان اتمام حجت کرده است که اگر تحمل شرایط سخت را ندارند، با برخورداری از کمکهای بیدریغ مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران به دنبال زندگی خود بروند،بیش از 70 بار با همه اشرفیان اتمام حجت کرده است که اگر تحمل شرایط سخت را ندارند، با برخورداری از کمکهای بیدریغ مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران به دنبال زندگی خود بروند… خوب براساس آنچه که برایتان خواندم، آقای مسعود رجوی مدعی است که بارها از اعضای مجاهدین خواسته است که اگر مایل هستند این سازمان را ترک کنند، آیا واقعا اعضای مجاهدین نمی خواهند قرارگاه اشرف را ترک کنند، پس دلایل شما و دوستان دیگرتان برای اینکه حداقل بخشی از اعضای مجاهدین می خواهند قرارگاه اشرف را ترک کنند و رهبری سازمان مجاهدین اجازه نمی دهد، چیست؟ محمد حسین سبحانی:
شما حتما مطلع هستید که هنگام ریاست جمهوری جورج بوش در آمریکا، مسعود رجوی در پیامی از جورج بوش با تشویق وی در حمله به ایران خواسته بود که نسبت به تغییر اوضاع در منطقه و تعمیق دمکراسی در ایران پایبند و وفادار باشد، حتی اگر این موضوع به قیمت بمباران ایران باشد. مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین خلق در تبیین این پیام به جورج بوش، حدود 2 سال قبل در مقاله ای در سایت همسبتگی ملی به تاریخ 7 آبان 1386 نوشته بود: " برخی ساده لوحانه گمان میکنند تهدید جامعه بین المللی, «جنگ» با این رژیم است. اما بنا بر سه دهه تجربه, ما قاطعانه برآنیم که تهدید واقعی در رابطه با این رژیم, «نه جنگ» است. یعنی که نگرانی عمده پیوسته در صلح و سازش با رژیمی است که بالمآل جنگ را در تقدیر دارد و روزی آن را برای جامعه بینالمللی اجتناب ناپذیر میکند." مسعود رجوی بعد از پیامش به جورج بوش، طی پیام دیگری در ماه نوامبر سال 2006 عنوان کرد که کلیه افراد سازمان مجاهدین خلق متعهد شدند که تا دوسال بعد یعنی تا انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر سال 2008 در روابط سازمانی باقی بمانند و اگر سرنگونی جمهوری اسلامی ممکن نشد اعضای سازمان می توانند از سازمان در عراق خارج شوند، اما مسعود رجوی براساس گزارش های دقیقی که از درون اشرف وجود دارد، به این قول خود عمل نکرد. اکنون رجوی به دروغ اشاره می کند که: 70 بار در این هفت سال از 7سال اخیر بیمبالغه بیش از 70 بار با همه اشرفیان اتمام حجت کرده است که اگر تحمل شرایط سخت را ندارند، با برخورداری از کمکهای بیدریغ مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران به دنبال زندگی خود بروند. من تاکید می کنم روی مطلبی که آگاهانه مسعود رجوی در اطلاعیه خود با عنوان " اگر تحمل شرایط سخت را ندارند" نوشته است. از آقای رجوی باید پرسید تحمل شرایط سخت ندارند را یعنی چی؟ منظور رجوی این است که کسانی که در یک پروسه طولانی زندان و آوارگی از این سازمان جدا می شوند، تحمل شرایط سخت را ندارند. رجوی به این تناقض پاسخ نمی دهد که چگونه این افراد شرایط تحمل سخت را ندارند ولی سال ها زندان و حبس را برای جدایی از این سازمان تحمل می کنند؟ پرسش بعدی از آقای رجوی این است که اگر کسی تحمل شرایط سخت را داشت اما این پرسش را هم دارد که باید مسعود جوی به عنوان رهبر این فرقه پاسخ دهد چرا شراب دو ساله وی و سرمایه گذاری روی گزینه جنگ خارجی علیه ایران به بار ننشست؟ اگر کسی تحمل شرایط سخت را هم داشت ولی سؤال هم داشت که چرا سازمان باید در باتلاق عراق برای ماندن یا نماندن روز را به شب دست و پا بزند، چی؟ این سؤال را داشت که مگر قرار نبود رژیم جمهوری اسلامی با مبارزه مسلحانه سرنگون شود، پس چه شد؟ مسئول این تحلیل ها و اتخاذ استراتژی های غلط در سازمان کیست؟ اگر مسعود رجوی به سؤالات این افراد پاسخ نداد و آنها را قرنطینه و در انفرادی زندانی کرد، ویتحمل شرایط سخت را نداشته است. آیا مسعود رجوی اجازه می دهد این افراد از سازمان خارج شوند، البته این بدین معنی نیست که مسعود رجوی اجازه می دهد حتی افرادی که بزعم وی " تحمل شرایط سخت را ندارند" از سازمان خارج شوند. دلیل واضح و روشن آن هم این است که حتی اجازه نمی دهد این افراد از داخل چهاردیواری قلعه فرقه خارج شوند و در پشت دیوار این قلعه با خانواده هایشان دیدار کنند. اجازه خروج از سازمان مجاهدین ارزانی رجوی. حداقل اجازه دهد این افراد با خانواده هایشان در پشت دیوار قلعه دیدار کنند. وی باید به توصیه ها و هشدارهای منتقدین این فرقه و همچنین مراجع قضایی و سازمان های حقوق بشر مثل صلیب سرخ اهمیت توجه کند و همکاری لازم را برای دیدار خانواده های اعضای مجاهدین با فرزندانشان را انجام دهد. سایت ایران قلم:
در هیمن اطلاعیه مسعودر رجوی به تاریخ 13 آبان 1388 مسعود رجوی به نکته جدیدی اشاره کرده است. وی در بخشی از این اطلاعیه نوشته است که: " مجاهدان اشرف از طرح دولت کنونی عراق برای انتقال به کشور ثالث در کشورهای عضو اتحادیه اروپا یا ایالات متحدة آمریکا استقبال نموده و به آن ملتزم شده اند؛ مشروط بر این که مسأله داراییها و اموال آنان در اشرف که تماماً حاصل هزینه ها و کار 23سالة خود آنهاست و بیش از 200میلیون دلار است طبق نظریة حقوقدانان بین المللی براساس مواد 52 و 53 کنوانسیونهای لاهه حل و فصل شود." (به نقل از سایت سازمان مجاهدین خلق) بنظر شما طرح فروش قرارگاه اشرف به مبلغ 200 میلیون دلار از جانب مسعود رجوی در آخرین اطلاعیه وی با چه اهدافی صورت گرفته است، آیا این موضوع صرفا یک اخاذی است یا می خواهد ادامه خروج فرقه از عراق را با این مسئله به تاخیر بیندازد؟ محمد حسین سبحانی:
البته مسعود رجوی از طرح این موضوع یک هدف چند منظوره را دنبال می کند که هم اخاذی در آن نهفته است و هم سنگ اندازی برای خروج فرقه مجاهدین از قرارگاه اشرف در عراق، اما در هر دو حالت ریشه این موضع گیری در بن بست استراتژی فرقه مجاهدین خلق برای ادامه حضور در عراق نهفته است. بنظر می رسد که وکلای گران قیمت فرقه مجاهدین خلق در اروپا و آمریکا چنین پیشنهادی را برای رهبری این فرقه مطرح کرده باشند، اما این وکلا غافل از این هستند که پادگان اشرف یک ملک اهدایی از جانب دیکتاتور سابق عراق صدام حسین به مسعود رجوی برای پاداش جاسوسی و ترور و آدمکشی وی علیه ایرانیان در جنگ این کشور با عراق بوده است و نمی تواند اساساً چنین مسئله ای موضوعیت حقوقی داشته باشد. اما اگر وی فقط می خواهد اموال و دارایی هایش را در اشرف بفروشد که رقم 200 میلیون دلار حاکی از این است که وی دارد خیلی گرانفروشی می کند. ولی در هر حالت این موضوع راه حل دارد، رجوی هم می تواند مانند کاسب های گرانفروش بر سر این مبلغ با دولت عراق چانه بزند، هر چند که به اعتراف مریم رجوی و خود وی در همین اطلاعیه 13 آبان وی، فرقه مجاهدین خلق نه مشکل پول دارد و نه مشکل سلاح، چون وی در همین پیام خطاب به مقامات آمریکایی و اروپایی می گوید:" ما نه از کسی پول می خواهیم و نه سلاح، تنها می خواهیم " به عبارت دیگر یعنی وی می گوید هم پول داریم و هم سلاح. اما طرح یکباره این موضوع از جانب مسعود رجوی که بدرستی حراج قرارگاه اشرف نام گرفته، تنها از موضع سنگ اندازی حقوقی و به تاخیر انداختن خروج فرقه از عراق نیست. در واقع ظاهر آن برای اعضا و حلقه های اولیه نزدیک به رهبری فرقه می تواند حقوقی توجیه شود، اما واقعیت چیز دیگری است. شما می دانید که اساساً شخصیت مسعود رجوی با ویژگی های فرصت طلبی، دروغگویی، فرار سر بزنگاه های تاریخی، ترس و زبونی و شهوت دیوانه وار قدرت طلبی تعریف می شود، برای او رنج اسیران و افرادی که بیش از دو دهه در بیایان های عراق اسیر هستند، پشیزی ارزش ندارد، اما چون متوجه می شود که جان این افراد برای جامعه بین المللی و خانواده های این قربانیان ارزش دارد، از همین رو برای اولین بار مطرح می کند که حاضر است 200 میلیون دلار بگیرد و قرارگاه اشرف را تحویل دهد. معنی این حرف مسعود رجوی خطاب به دولت عراق و نهادهای بین المللی این است که که اگر این پول را ندهید گروگان گیری در اشرف و عراق را ادامه می دهیم و از خون همان گروگان ها برای حفظ حصار قلعه استفاده می کنیم. نکته دیگری که از اطلاعیه مسعود رجوی استنباط می شود، و در واقع نکته اصلی می باشد و نکات دیگر برای کم رنگ شدن و پنهان شدن این مسئله مطرح شده اند این است که وی می خواهد در اوج شکست استراتژیکی مجاهدین خلق در عراق و سرافکندگی پذیرش خروج از عراق از جانب وی، خود را با طرح چنین موضوعی و مبلغ 200 میلیون دلار برای حراج اشرف خود را در درون تشکیلات فرقه و برای اعضا مانند همیشه پیروز میدان جلوه دهد. مگر مسعود رجوی نمی گفت: "اشرف قلب طپنده است" مگر وی نمی گفت " اگر اشرف بایستد، جهان ایستادگی خواهد کرد " پس گرانفروشی و چوب حراج زدن به اشرف نشانه این است که قلب طپنده در حال ایستادن است، نشانه این است که اشرف نایستاده است که وی مجبور شده چوب حراج به اشرف بزند و اعتراف کند که خود را در مورد طرح دولت کنونی عراق برای انتقال به کشور ثالث در کشورهای عضو اتحادیه اروپا یا ایالات متحدة آمریکا ملزم می داند، معنی این حرف مسعود رجوی در گام اول یعنی اعتراف به شکست استراتژیک فرقه مجاهدین خلق برای حضور در عراق. گام بعدی نیز باید از جانب آقای مسعود رجوی پذیرش مسئولیت سه دهه استراتژی ترور و خونریزی در صحنه اجتماعی و سیاسی ایران و حضور در یک دادگاه بین المللی باشد برای پاسخگویی به آن می باشد. سایت ایران قلم:
از همکاری شما برای این مصاحبه تشکر می کنم. محمد حسین سبحانی:
من هم از شماتشکر می کنم و برایتان آرزوی موفقیت دارم.