*آقای نظری در ادامه بحث اظهار داشتند: در جریان اتفاقات اخیر قرارگاه نیز مریم و مسعود علی رغم غیبت کبرا و صغری شان در اشرف نقش مستقیمی در درگیری افراد با نظامیان و پلیس عراق داشتند، بی توجهی به اولتیماتوم شش ماهه نهایتا دستور ایستادن در مقابل ارتش عراق که باعث از دست رفتن جان 11 نفر از افراد اسیر اشرف شد و دستور اعتصاب به همه نفرات و بخصوص دستور اعتصاب غذای خشک به 36 نفر که نتیجه همه این ها. همه و همه خواست و دستور شخص رجوی است.
آنان همیشه سعی دارند با نقش مستقیم و پنهان خود صحنه گردان معرکه باشند ولی هرگز مسئوولیت و عواقب بد آن را نمی پذیرند و آن را به گردن اعضاء و افراد پایین تر میاندازند. آنچه که در اطلاعیه 15 مهر مریم رجوی آمده نشانگر همین موضوع است او در آنجا اظهار می کند که من از مسئوولین اشرف خواستم تا اعتصاب غذا را تمام کنند و بدین طریق شانه از زیر بار مسئوولیت و عواقب بر می دارد. *آقای شبانی نیز در ادامه بحث بیان داشت:این که رجوی برای جان افراد ارزشی قائل نیست و همه چیز را در سازمان بر اساس پیشبرد اهداف فرقه ای خودش می بیند برای همه کسانی که در سازمان بودند کاملا واضح است اگر به جریان دستگیری این 36 نفر که 72 روز در نزد عراقی ها در شهر خالص و بغداد بودند نگاه کنیم خوب متوجه می شویم که چگونه رجوی افراد را در راه اهداف خودش خرج می کند. پس از دستگیری این افراد بدستور رجوی همه افراد اعتصاب غذا کردند از جمله این 36 نفر، آنها تا موقعی که افراد در زندان شهر خالص بودند و اخبار وضعیت افراد کاملا دست رجوی بود به همان اعتصاب تر اکتفا کردند ولی همین که قرار شد این افراد به بغداد منتقل شوند که ممکن بود این افراد خارج از کنترل فرقه قرار گیرند و شاید هم در فضای آزادتر به دنیای خارج از مناسبات فکر کنند و بقولی هوایی شوند و از فرقه ببرند و دهان به افشاگری علیه مناسبات باز کنند، دستور اعتصاب غذای خشک را فقط به این 36 نفر داد تا در ناتوانی جسمی بوجود آمده دیگر حال و توان فکر کردن و جدا شدن را نداشته باشند که مسلما و بنا به گفته خودشان در صورت ادامه اعتصاب تا یک روز دیگر این افراد تلف می شدند و خیال رجوی هم راحت می شد که نیروهای عراقی افراد را به قرارگاه بر گرداندند و رجوی خوشحال از این که این افراد افشاگری نکردند به اشرف برگشتند و جشن پیروزی گرفته است در حالی که همه ما می دانیم با بازگشت این نفرات به اشرف هیچ تغییری در اشرف ایجاد نخواهد شد و فقط این بخت برگشت ها به اشرف برگشتند. *در ادامه این جلسه آقای نعمت اله محمدی پدر اسیر فرقه مجید محمدی که 20 سال در اشرف می باشد ضمن تائید اظهارات فوق به بیان گوشه ای از خاطراتش از برخوردهای مسئوولین فرقه در اشرف در جریان ملاقات سال 82 با پسرش پرداخت و اظهار داشت:
وقتی در سال 82 برای ملاقات پسرم به همراه کاروان به اشرف رفتم پس از کش و قوس زیاد به یکی از نفرات سازمان در همان دم درب گفتم که پدر مجید محمدی هستم که فرد مقابلم تعجب کرد و گفت مگر پدر مجید توسط رژیم کشته نشده است؟!!! مجاهدین پس از اسارت پسرم به او گفتند که رژیم جمهوری اسلامی به دلیل حضورت در میان ما پدرت را کشته. وقتی پسرم و بقیه افراد از این جریان مطلع شدند شوکه شدند که این دروغ بزرگ مجاهدین بر ملا شده است.
آقای محمدی ادامه داد که من هم برای تفهیم بیشتر و بر ملا کردن حقه های آنان به سایرین گفتم که من کارمند هستم و کسی در طول این مدت کاری با من نداشته است.
آقای محمدی در ادامه اظهار داشت که مجاهدین تلاش دارند تا با نا امید کردن فرزندانمان آنان را هر چه بیشتر در اشرف قفل نموده و در آنجا نگه دارند تا از آنان استفاده بیشتری بکنند. *پس از اظهارات آقای محمدی مجری این نشست به بررسی محور دیگری با عنوان رجوی هرگز خواهان رهایی افراد از اشرف نمی باشد نه به اروپا و نه به ایران پرداخت و توضیح داد:
با ورود رجوی در سال 65 به عراق سرفصل جدیدی در خط و خطوط کلی سازمان بوجود آمد، اولین اقدام او جمع کردن تمامی اعضاء و نفرات و هواداران سازمان از داخل و خارج برای راه اندازی ارتش به اصطلاح آزادی بخش در عراق بود یعنی در واقع سازمان تمامی تلاش خود را نمود تا تتمه نیروهای موجود خود را به عراق بکشاند تا بتواند افکار فرقه ای خودش را تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک در محیطی بسیار بسته و نظامی و امنیتی در حاکمیت صدام در اشرف پیاده کند که نتیجه همان شد که همه شما با حضور عزیزان تان در آنجا به آن اشراف دارید.
حضور 25 ساله تشکیلات رجوی در محیط بسته اشرف که بی شباهت به یک زندان تشکیلاتی نیست امروز کار را به آنجا رسانده است که بالاترین مسئوولین فرقه رجوی روزانه در پی تدوین برنامه ها و سیاست هایی باشند که فقط بتوانند چند روزی نفرات و اعضاء را بیشتر در اشرف نگه دارند.
بی اصلی و بی نتیجه گی استراتژی و ایدئولوژی رجوی بعد از سقوط صدام برای همگان روشن شده است به همین دلیل رجوی مجبور شد که سیستم های پیچیده تشکیلاتی و فرقه ای خود را بر افراد مستقر در اشرف اعمال کند و با حصارهای چند لایه فیزیکی همچون سیم خاردار و گشت و… افراد را کنترل کند تا فرار نکنند.
در کنار آن هم سال هاست در صدد کنترل اذهان افراد است و سعی دارد با برقراری نشست های مختلف ایدئولوژیکی جمعی و نشست های مختلف دیگر هم چون نشست های عملیات جاری و غسل هفتگی به کنترل روزانه افراد در مناسبات بپردازد تا با تسلط روزانه بر افکار آنان بتواند این نفرات را در آنجا نگه دارد. *در ادامه صحبت های مجری در این نشست آقای نظری اضافه نمود:
البته در سال های 69 تا سقوط صدام و حتی بعد از آن تعداد زیادی از افراد و اعضاء پی به اهداف شوم رجوی بردند و عطای رجوی را به لقای ایدئولوژیکی و فرقه اش بخشیدند و به هر طریق ممکن خود را از تشکیلات رها کردند یا به ایران آمدند یا به خارج از کشور رفتند این دوستان عزیزکه هر کدام در این مناسبات بودند و در این سال ها برگشتند می توانند نمونه هایی را مثال بزنند.
*آقای شبانی در ادامه اظهار داشتند:
سازمان در سال های بعد از حکومت صدام و با ایجاد ترس و وحشت شدید در بین افراد و اعضاء سعی در ممانعت جدایی و بازگشت به ایران می شد، مسئوولین با شگردها و حقه به افرادی که زمینه مسئله داری و جدایی را داشتند می گفتند که مثلا پدر یا مادر و یا بستگان شما را کشتند و یا افراد خانواده تان در زندان و یا تحت تعقیب قرار دارند آن ها در نشست های عمومی با اخبار کذب و فضا سازی در ایران سعی می کردند چنین وانمود کنند که اگر نفرات اشرف به ایران باز گردند کشته می شوند. آنها به هر طریق ممکن سعی در کنترل ذهن و فریب افراد کرده و از هر انگیزه و بارقه ای در افراد برای نگهداری آنان در اشرف سوء استفاده می کردند. آنان حتی داستان خود را با واقعه کربلا مقایسه میکردند تا با سوء استفاده از اعتقادات مذهبی افراد آنها تحریک نموده تا به رجوی وفادار بمانند. * در ادامه آقای ایرج صالحی به نمونه هایی از شگرد های رجوی برای کنترل افراد اشاره نمود، ایشان اظهار داشتند: رجوی حتی پاسپورت نفراتی که از اروپا به اشرف می آمدند را از آنها می گرفت تا هم امکان خارج شدن این افراد را به صورت قانونی از بین ببرد و هم این که از این پاسپورت ها برای جابجایی سایر نفراتی که امکانات قانونی برای آمدن به عراق نداشتند استفاده کنند.
چنانچه احساس می کردند که فردی مسئله دار است برای او امکان تمدید مدت اسنادش را ایجاد نمی کردند تا مثلا آن پاسپورت باطل شود و فرد مذکور امکان قانونی برای خروج از سازمان را نداشته باشد. برای مثال امیر یغمایی که متولد فرانسه و پسر یکی از مسئوولین جدا شده سازمان بود را با این وعده که گرین کارت او را در زمان مناسب تمدید کرده به اشرف آوردند. وی پس از مدتی خواهان جدایی و بازگشت شد اما به او اجازه ندادند تا اینکه بعد از سقوط صدام او امکان این را پیدا کرد که به نیروهای آمریکایی پناهنده شود و وقتی از طریق آنان کار قانونی اش را برای بازگشت به فرانسه دنبال کرد متوجه شد که سازمان کرین کارت او را تمدید نکرده است.
یکی از شگردهای رجوی برای کنترل ذهنی افراد در فرقه این بود که به افراد فرصت فکر کردن نمی دادند و افراد می بایست در هر لحظه برنامه کاری مشخصی می داشتند و ماهانه برای تمام ساعت افراد برنامه ریزی می شد و از قبل تمام اوقات افراد با کار یا نشست پر می شد تا هیچ فردی وقت آزاد نداشته باشد. آنها حتی برای اینکه مبادا افراد در 4 یا 5 ساعتی که در طول 24 ساعت برای خوابیدن فرصت داشتند، به موضوعی فکر نکنند و کلا فکر کردن را نیز تعطیل کنند طراحی کرده بودند. مریم رجوی بارها در نشست ها اعلام کرده بود «شما باید آنقدر کار کنید که وقتی آخر شب به آسایشگاه هایتان می روید بیافتید و بخوابید زیرا هر فکری که شما بکنید ضد انقلابی است » وقتی در سال 75 از پاریس به عراق بازگشت در اولین نشست عمومی گفت «با مسئولین تان دعوا کردم که چرا برای شما در غروب پنج شنبه چند ساعت در اختیار خود گذاشته اند، تجربه برادران مسئول شما این بوده که باید آنقدر کار کرد که شب وقتی به رختخواب می روند بیافتند و فکر نکنند زیرا هر فکری که شما بکنید ضد انقلابی است»!!!.
*آقای صالحی هم چنین در رابطه با این که همه چیز افراد در فرقه بایستی از آن مسعود و مریم باشد بیان داشت: بعد از دستگیری آقای اوجلان رهبر PKK ترکیه، مریم رجوی در نشستی گفت «وقتی این خبر را شنیدم خیلی ناراحت شدم و ذهنم درگیر است که اگر برای دستگیری مسعود توطئه بکنند چه خواهد شد.» در این بین برخی از افراد چاپلوس که معمولا اهل کار یا عملیات نبوده و بدلیل چاپلوسی مورد توجه مسئولین نیز بودند بلند شده و گفتند «ما نمی گذاریم که مسعود را دستگیر کنند، آنها باید از روی جسد ما رد شوند تا به مسعود برسند.» مریم نیز در کمال خون سردی جواب داد «اگر همه شما را هم بکشند مهم نیست!!! زیرا از روی جسد شما رد می شوند، برای همین هم ذهنم درگیر این موضوع است».
ادامه دارد…