آقای مسعود رجوی در آخرین پیام خود در 30 دی ماه سال جاری احتمالا خطاب به مخاطبان فرضی داخل ایران سخن از تحریف نشریات و کتاب ها و اخبار و منابع ایدئولوژیکی و… سازمان به میان می آورند و می نویسند: "این را بدانید آنچه را که رژیم در این سال ها در زندان ها و یا در ارگان هاى خودش تحت نام مجاهدین توزیع و چاپ کرده است، اعتبارى ندارد. یا تماماً مجعول است یا در آن عمداً دست بردهاند تا به مصرفى که مىخواهند برسد و چیزى را که مىخواهند القا کند." و در ادامه خطاب به مخاطبان خود و در جهت روشنگری، رفع ابهامات، سوء تفاهم ها و سوء برداشت ها و…، تنها راه حل را به مراجعه مستقیم به شخص خودشان منحصر کرده و می نویسند: "… به همین خاطر در مورد هر فرد یا جریان یا موضوع یا اتهام و ادعایى که خودتان نتوانید جوابگو باشید، تمامى این قبیل موارد را به من ارجاع بدهید." شاید بتوان فرض اول آقای رجوی را با قاعده فرض محال که محال نیست پذیرفت، به این دلیل می گویم فرض محال که اگر آقای رجوی حتی یک مورد مستند این نوع دستکاری ها را در اختیار داشتند حداقل برای اثبات چنین ادعای بزرگی ضمیمه پیام شان می کردند. اینکه تا کنون کسی مستقیما در این منابع دست برده باشد و بعد هم به نام مجاهدین چاپ و انتشار داده باشد، محال است که اگر بود آقای رجوی حداقل یک مورد آن را افشا می کردند. (حداقل در طول این سال های متمادی رجوی توانسته ثابت کند دست به افشاء کردن خوبی دارد.) این را هم اضافه کنم که این ردیه موردی را به هیچ وجه به منزله جانبداری و یا احتمالا امانتدار بودن جمهوری اسلامی و دفاع از آن تعبیر نکنید. چون اصل صورت مسئله را آقای رجوی طوری مطرح کرده که به همین اتهام پیش فرض شده ایشان کسی جرات نکند با ادعای ایشان مخالفت کند، و اگر کرد بگوید دیدید گفتم اینها همه سرشان به جمهوری اسلامی بند است. اما بنده چوب اتهام آقای رجوی را با کمال افتخار نوش جان می کنم، برای اینکه قواعد فرقه ای و ارتجاعی او را نادیده بگیرم. برای اینکه به دیگران هم امکان بدهم از این چوب اتهام کهنه شده و از کار افتاده نترسند. رجوی می خواهد کسی نتواند در مقابل فرمایشات و ادعاهایش علم مخالفت بلند کند. به همین دلیل هر ایرانی و غیر ایرانی، ساکن ایران و خارج ایران، مخالف جمهوری اسلامی یا موافق و منتقد و معترض آن، مسلمان و غیر مسلمان، کمونیست و غیر کمونیست… اینها را نه تفکیک می کند و نه به رسمیت می شناسد. به زعم ایشان هر که با او نیست بر علیه او است هر که می خواهد باشد و هر چه می خواهد بگوید و هر بدبختی و رنجی که می خواهد، بکشد. می خواهد هر کجا دربدر باشد، باشد، از هر خانواده و طبقه و با هر گذشته و فعل و کیش و مرام و اخلاق و… به حال او فرقی نمی کند. ملاک و اصل حداقلی این است که حناق بگیرد و اصل حداکثری این است که شعر و شاعری بر درگاه رجوی راه بیندازد. تاکید دارم ادعای تازه او از این جهت لاف زنی است که اگر فی المثل آقای رجوی یک درصد هم در ادعایش صداقت داشت حداقل در یک مورد به آن همه نقد و ایرادات ایدئولوژیکی و استراتژیکی و سیاسی که معترضین داخلی سازمان به عملکرد او و به استناد حرف ها و مکتوبات گذشته خودش مطرح می کردند، پاسخ می داد. حالا ما باز با همان فرض محال که جمهوری اسلامی در درون زندان ها دست به این کار می زند این ادعا را مفروض شده تلقی می کنیم، اما اینهمه نقد و اعتراض که در کشورهای آزاد و اروپایی از رجوی و به استناد همان منابع سازمانی می شود، تنها پاسخ اش این است که طرف جیره خوار جمهوری اسلامی است. باز به فرض اینکه طرف جیره خوار باشد چرا روی مستندات و اعتراضات صحبت نمی شود. چرا اصل منابعی که ارائه می شود متعرض و معترض ندارد و کسی نمی گوید که اینها فاقد اعتبار و جعلی است. اتفاقا آقای رجوی در واکنش به بیاینه سال 1997 وزارت امور خارجه آمریکا این اتهام را متوجه بیش از یکصد تن از محققین و اساتید بزرگترین دانشگاه های آمریکایی هم کرد و مدعی شد تمام مستندات این بیانیه که اتفاقا مو به مو و سطر به سطر از نشریات و منابع سازمان برگرفته شده بود، جعلی و دستکاری شده است. اما حتی یک مورد آن را نتوانست مستند کند و در حد همان اتهامات کلی تا امروز باقی مانده است. البته در ادامه به این مهم خواهیم پرداخت که این ادعای تازه آقای رجوی ریشه در کجاها دارد و جان کلام هم همین است که ایشان تازه به فکر افتاده تا با متمرکز کردن همه چیز روی جمهوری اسلامی و بعد هم خودشان و بالطبع از مشروعیت انداختن عامدانه تمامی منابع مکتوب و غیر مکتوب گذشته سازمان یک جا به روی همه چیز خط بکشند و بازی تازه ای آغاز کنند. هدف محوری رجوی در این مقطع این است که صورت مسئله اصلی را پاک کند چرا و چگونه در ادامه این مقالات به آن خواهم پرداخت. اتفاقا بخش دوم و مکمل اظهارات آقای رجوی دقیقا نشان می دهد که نگرانی و اضطراب و تشویش ایشان از چه جانب و سمتی است. در این خصوص هم به تناوب خواهم پرداخت. اما بدون شک نتیجه گیری و راه حل ایشان برای رفع این ابهامات و سوء تفاهم ها به همان اندازه غیر معقول و غیر منطقی است که ادعای اول ایشان مبنی بر اینکه در طی این سال ها هر چه از منابع مجاهدین را جمهوری اسلامی منتشر و انعکاس داده یا استناد به اثبات ادعاهایی قرار داده، یکسره تحریف شده است و هر کس ابهام و سوالی دارد که خودش قادر به پاسخگویی آن نیست یکسره به ایشان مراجعه کنند و لاغیر. به این ترتیب اصل و فرع موضوع ابهامات جدی ایجاد می کند. به این دلایل واضح و روشن که اولا آقای رجوی در حال حاضر چه میزان برای پاسخگویی به انبوه ابهامات ایدئولوژیکی، سیاسی، استراتژیکی، تاکتیکی و… در دسترس هستند. دوما اینکه پس این همه دستگاه طویل و عریض سازمان مجاهدین و سایت های ریز و درشت و وبلاگ ها و سیمای آزادی و رادیو و نشریات و مریم و شورای ملی مقاومت و تشکل های ریز و درشت پوششی سازمان، واقعا چقدر مورد اطمینان و التفات آقای رجوی هستند، اگر هستند که قاعدتا تاکید و ارجاع به من محلی از اعراب نخواهد داشت و اگر تا آنجا که به ابهامات حداقلی مخاطبان شما پاسخ بدهند، مورد اطمینان نیستند پس فلسفه وجودی شان در دستگاه طویل و عریض شما چیست؟ پس این همه دم از صدق و فدا و وحدت فرد و رهبری و… زدن یعنی همه کشک و باد هوا بودند، و کارکردشان حتی به اینجا نرسید که بشود در حد یک طوطی برای تکرار آنچه شما می خواهید از آنها استفاده کرد. سوما، این ادعا مسبوق به کدام پس زمینه و ما به ازای تاریخی در دنیا است. اینکه کسی با نمایش و تصویر تشکیلاتی عریض و طویل ادعا کند هر گونه ابهام و سوال و… را فقط خودِ خودش پاسخ می دهد، اینکه این ادعا فی النفسه چه میزان چالش برانگیز، ابهام آور و حتی مضحک و خنده دار خواهد بود، بعهده تمام کسانی است که در درون تشکیلات و در بیرون و در هر نقطه فرضی پیام شما را می خوانند. چهارم اینکه طرح این ادعا به این معنی است که از این لحظه هر چه از قول شما توسط سایت ها و سیمای شما و… انعکاس می یابد همه و همه فاقد ارزش و اعتبار هستند. راستش ادعای از من بپرسید رجوی، بی شباهت به برنامه از من بپرسید یکی از شبکه های داخلی در سال های دور نیست. روال مسابقه تلویزیونی به این ترتیب بود که شرکت کننده بعد از پاسخ گفتن به یک سوال، مخیل بود به اینکه تعیین کند سوال بعدی را از خود او بپرسند یا از شرکت کننده دیگر. در اینگونه مواقع معمولا اگر طرف اعتماد به نفس و آگاهی بالایی داشت، می گفت از خودم بپرسید تا امتیاز بیشتری کسب کند و اگر چیزی در چنته نداشت توپ را می انداخت توی زمین حریفان تا آنها را از دور خارج کند. اما تفاوت این دو وضعیت در این است که رجوی می داند با هر سوال منتقدین از غیر خودش خیلی زود لامپ امتیازات آنها خاموش و از گردونه مسابقه خارج خواهند شد و بالطبع این مسیر در نهایت به خود او منتهی خواهد شد. اما وقتی می گوید از من بپرسید و معلوم نیست خودش کجاست!؟ و چطور و از چه مجرا و امکانی باید با او ارتباط گرفت!؟ تازه مخاطب متوجه فرار وی از پاسخگوئی می شود، گو اینکه در نهایت هم با پیش دستی نطق کرده اند که: "جواب سوالات تاکتیکى و اجرایى و جزیى را از من انتظار نداشته باشید. لازمه جواب دادن به این قبیل سوال ها ورود و اشراف به جزییات است." لاجرم سوالات و ابهامات مورد نظر همینطور تلنبار شده باقی می مانند و چیزی عوض نمی شود. لکن در شروع با طرح این پرسش از آقای رجوی موقتا خاتمه می دهم که بفرمایند در طول این سه دهه کِی بوده که شما در مقام پاسخگویی به خودی و غیر خودی برآمده باشید، که این مرتبه دوم باشد و هر بار به جای پاسخگوئی متوسل به راهبردهای تشکیلاتی خود همچون خشونت، ترور شخصیت، فحاشی، اتهام زنی و فضیحت و بداخلاقی و بددهنی و… شده اید. البته چنانچه استحضار دارید پیام اخیر آقای رجوی بسیار مطول است و هنوز مطول گوئی ایشان ادامه دارد. معلوم نیست این بازی موش و گربه ای که سیمای آقای رجوی و سایت های وابسته به ایشان راه انداخته اند، چه صیغه ای است. ظاهرا اینبار آقای رجوی قصد دارند با این عشوه گری های ابداعی روح از تن بخش بی شماران!!! مخاطبین داخلی بیرون کنند.