وقتی که به پروسه مسعود رجوی از 30 خرداد تا امروز نگاه می کنیم متوجه می شویم که این شخص به خاطر مسائل شخصی خودش یک سری ارزشهای ملی و دینی را زیر پا گذاشته است.طوری که دیگر زیر این چتر برای خانواده هم که جزو هموطنان خودش است ارزش قائل نیست. اگر خودش نشست های انقلاب را مرور کند و از یک فرد بی طرف به آنها نظر بدهد متوجه می شود که خودش ارزشهای انسانی همان نیروهای موجود در زنجیر که انها را گوهر های بی بدیل می نامید را زیر پا گذاشته و نیروها همیشه در یک محیط کاملاً بسته محبوس شده اند و با خارج از محیط پادگان ارتباط نداشته و هر موقع هم خواسته این ارتباط را برقرار کند مانعی بزرگ در مقابلش دیده است. وقتی که رجوی در نشست های بند " الف" می گوید که زن های خود را طلاق بدهید تا به من وصل شوید , مثل مریم , شروع پایمال کردن ارزشها است که با این کار کانون زندگی را از بین می برد و در بند "ب" وقتی که می گوید چنانکه در زمان فاز سیاسی خانواده مشکل هر کدام شما بود و برای قطع آن به شما اجازه رفتن به خانه را به خاطر بودن در تشکیلات داده نمی شد و چون خانواده شما را از مبارزه دور می کرد و سعی داشت به جای وصل به تشکیلات , شما را وصل به زندگی بکنند , به همین خاطر سازمان سعی داشت نیرو را از خانواده دور کند و ماموریت می داد در شهر های دیگر باشند تا وابستگی کمتر شود و امروز شما در نقطه ای هستید که مجدداً به این کانون می روید و مریم پا به میدان گذاشته تا شما را از آن دور کند. وقتی که یک فرد برای خانواده نامه می نویسد تشکیلات می داند که این فرد هنوز وابسته است روی آن کار می کند تا آن نخ را قطع کند و به جای خانواده به تشکیلات فکر کند و ادامه می دهد چطور می توان در عراق ماند در حالی که هنوز وابسته به بچه و زن و خانواده هستیم به همین خاطر انقلاب مریم آمد تا شما از اینها قطع رابطه کنید.
این قطع رابطه ها امروز در فرقه طوری شده است که برای حل مشکل به خانواده هر فرد یک مارک می زند تا بتواند از این طریق اینها را نگذارد با خانواده خود ملاقات کند. چنانکه در پیام های خود فرقه رجوی از طریق شورای ملی مقاومت آمده خانواده را ماموران وزارت اطلاعات حکومت ایران معرفی کرده و می گوید: اینها خانواده این بچه ها نیستند و ماموران اطلاعات هستند , فقط می خواهم بگویم که آقای رجوی وخانم مریم هویت این خانواده نه رژیمی هستند و نه اطلاعاتی , اینها مثل شما بی مهر و محبت نیستند بلکه عاطفه پدری و مادری نسبت به فرزند در زنجیر خود دارند و وقتی خبری می شنوند خودشان را به هر جا می زنند تا از جگر گوشه خود خبری پیدا کند و مثل شما نیستند که فرزندان خود را به خاطر هوسهای شخصی ترک کنند. مگر خودت از مهدی یک دختر نداشتی , چرا آن راترک کردی و با مسعود ازدواج کردی و مگر شخص رجوی همسر با وفای شما بچه خودش را ترک نکرد و آن بچه نزد مادرش بزرگ نشد؟(فرزند فیروزه بنی صدر) همه ایرانیان و همه انسانهامثل شما به خاطر هوسشان کانون خانواده را به هم نمی زنند , با عینک خودت به خانواده ها نگاه نکن. آنها (یعنی خانواده) فرزند خود را جگرگوشه خود می دانند , مادران و پدران چشم انتظارآنقدر هستند که راضی اند فقط یکبار صدای بچه در زنجیر خود را بشنوند و جان از بدن به در کنند , واین است جواب آن مادر چشم انتظار و آن پدر پشت خمیده که پیام دادید و انها را جزو ماموران اطلاعاتی نامیدید.
حتما در اشرف هم به نیروها القا کردید که در نبود شما در ایران خانواده های شما رژیمی شده اند , وای برشما که چه دروغها به خاطر خودتان و حفظ خودتان به این بچه ها نگفتید. وقتی که ارزش خانواده زیر پا له می شود دیگر انتظاری غیر از این از شما نیست. همین خانواده ها متوجه شده اند که این ارزش در شما وجود ندارد و می خواهند برای احیای ارزش انسانی و عاطفه از بین رفته در بین فرزندان خود آنهارا تنهاملاقات کنند و این حق خانواده ای است که زحمت کشیده و به ملاقات جگر گوشه خود آمده است و این حق و حقوق اولیه است که باید هر فرد داشته باشد که فرزند خود را ملاقات کند. مگر نمی گویید آنها زندانی نیستند بلکه خودشان در قرارگاه با اختیار خودشان و انتخاب خودشان مانده اند پس چرا اجازه ملاقات تکی و بدون حضور فرمانده و… نمی دهید , ترستان از چیست؟ آن را بیان کنید و واقعیت را بگویید این حداقل صداقت است , بگویید که ما در این سالها آنها را مغزشویی کردیم و اگر یک ساعت با شما ملاقات کنند دیگر نیروی ما نیستند مگر شما نمی گفتید در سرفصل ها برای تعین تکلیف با نیروها چراغ را خاموش کرده ایم تا آنها بین ما و بیرون از ما را انتخاب کنند.پس مشکل چیست که شما از آن ترس دارید؟ اینبار هم بگذارید حداقل نفرات یکبار خودشان بین شما و خانواده آگاهانه انتخاب کنند , تا کی می خواهید این اسیرها را در گرو خود نگه دارید آیا شما خودتان در خارجه از حقوق شهروندی استفاده نمی کنید , بگذارید حداقل حقوق شهروندی را آنها هم داشته باشند , مگر تشکیلات آهنی رجوی از هم می پاشد. چرا مارک؟ چرا مخفی کاری؟ مگر شما حرفتان صداقت نبود , این است صداقت شما , این است فدای شما, کسی که نمی تواند در مقابل خانواده حداقل فدا را نشان بدهد چطور می تواند به دیگران فدا کند.خانم رجوی و ابریشمچی شما تا حالا یک مشت حرفهایی زدید که خودتان در عمل آن را قبول ندارید مثل ژستهایی که در خارج از آزادی "زن" حرف می زنید. در حالی که در قرارگاه به پوشیدن , حرف زدن , راه رفتن و خندیدن زنان اشکال می گرفتید , پس آزادی "زن" یک شعار بود برای بیرون ,و فدا و صداقت هم یک شعار بیش نیست و خانواده ها از این باخبرشده اند و امروز اندکی از آنها را در جلوی قرارگاه جدید عراق (اشرف) حرف ها را به عمل تبدیل می کنند و می دانند که شما بچه های آنها را فریب داده اید و به همین خاطر از موضع اصلی خودشان کوتاه نمی آیند و مقاومت می کنند. پس شما هم شما مقاومت کنید و هم خانواده , ببینیم چه کسی خاکستر خواهد شد , ببینیم چه کسی پیروزاست.
روزی که خانواده با هزار دردسر جلو قرارگاه آمده پرچم پیروزی را درقلب خود زد ند و روزی که شما ملاقات ندادید آنها ماهیت ضد انسانی شما را به چشم دیدند و روزی که آنها سرفراز در مقابل سازمانهای حقوق بشر حرف می زنند دیگر شعار نیست بلکه واقعیت است که به دنیا می گوید که ماهیت ضد انسانی شما این پیروزی است چه شما ملاقات بدهید چه ندهید , پیروزی ازآن خانواده هاست چون در این مدت ماهیت شما را دیدند و من این پیروزی را به خانواده های نیروهای در زنجیر تبریک می گویم.
سعید