چنانچه می دانیم دادگاه استیناف امریکا به وزارت خارجه این کشور دستور داده که وضعیت سازمان مجاهدین خلق در فهرست تروریستی را مورد بازبینی قرار دهد و پیشنهاد کرده است که این سازمان از فهرست تروریستی حذف شود. موقعیت کنونی مجاهدین در فهرست تروریستی وزارت خارجه توسط وزیر سابق امور خارجه امریکا، کندولیزا رایس در ژانویه 2009، برای چندمین بار به تصویب رسید. بر طبق گزارش واشنگتن پست «گروه اظهار داشته است که از سال 2001 مبارزه نظامی علیه حکومت ایران را متوقف کرده و به طور داوطلبانه سلاح های خود را به نیروهای امریکایی در سال 2003 تسلیم کرده است و اطلاعات بسیاری را درباره برنامه های هسته ای ایران برای امریکا فراهم کرده است».
مطابق معمول، در پی صدور این حکم توسط دادگاه استیناف امریکا، دستگاه تبلیغاتی مجاهدین خلق این موضوع را به عنوان پیروزی برای جنبش به اصطلاح مقاومت خود در رسانه ها منتشر کرد و نقل و قول های زیادی از تبریکات وارده برای پیروزیشان روی وب سایت های خود درج کرد. مجاهدین صدور این حکم را در اوورسوردواز جشن گرفتند ـ هر چند که هنوز مجاهدین از فهرست خارج نشده اند ـ مریم رجوی در این مراسم برای هواداران و حامیان خود سخنرانی کرد و اظهار داشت که « تحریم ها علیه این رژیم [جمهوری اسلامی] لازم و بسیار مهم هستند اما کافی نیستند. تغییر رژیم در مقاومت یک کشور تجلی می یابد. صلح و امنیت بین المللی تنها هنگامی تأمین می شود که فاشیسم مذهبی برود و سدهای مقابل تغییر برچیده شوند. زنجیرهایی که به دست های مقاومت سازمان یافته مردم است بایداز بین بروند.»
رئیس جمهور خودخوانده مجاهدین بار دیگر خود را محق می داند که از جانب مردم ایران صحبت کند در حالی که بیش از سی سال است که وی قدم در ایران نگذاشته است. به علاوه، ادعا می کند که قرار گرفتن نام فرقه اش در فهرست تروریستی، سدی است در برابر رسیدن به صلح و امنیت بین المللی! اما آنچه درباره ماهیت خطرناک مجاهدین خلق در رسانه ها گفته می شود مفهومی خلاف آنچه مریم رجوی ادعا می کند را به اثبات می رساند.بنابر گزارش واشنگتن پست « در طی روند دادگاه های مجاهدین، برخی از اطلاعات طبقه بندی شده درباره مجاهدین فاش شدند. وزارت امور خارجه امریکا اعتقاد دارد که گروه عملیات های نظامی خود را پایان نداده است و کماکان قصد دارد برای رسیدن به اهداف سیاسی خود از خشونت استفاده کند، زنان را آموزش می دهد تا مرتکب بمب گذاری های انتحاری شوند و بیشتر اطلاعاتی که درباره برنامه هسته ای ایران فراهم کرده است، اشتباه بوده است»
استفاده از خشونت توسط مجاهدین خلق علیه مقامات و شهروندان ایرانی همواره در پرونده مجاهدینبه عنوان بخش بزرگی از فعالیت های سازمان قابل ذکر است. در گزارش سالانه وزارت امور خارجه امریکا با عنوان « الگوهای تروریسم جهانی» در سال 2003 فعالیت های سازمان مجاهدین خلق به شرح زیر آمده است:
« کمپین جهانی علیه حکومت ایران با استفاده از پرو پاگاندا و در مواردی توسل به خشونت. در طول دهه 70 میلادی، مجاهدین پرسنل نظامی و غیرنظامی امریکایی که در ایران شاغل بودند را به قتل رساندند و از تسخیر سفارت امریکا در تهران در سال 1979 حمایت کردند. در سال 1981، بمب هایی در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری کار گذاشتند که منجر به مرگ بیش از هفتاد نفر از مقامات بلند پایه ایران شد از جمله رئیس دیوان عالی قضایی آیت ا… محمد بهشتی و رئیس جمهور محمدعلی رجایی و نخست وزیر محمدجواد باهنر. در اواخر جنگ هشت ساله ایران و عراق، بغداد مجاهدین خلق را مسلح به تجهیزات نظامی کرد و به جنگ علیه نیروهای ایرانی اعزام کرد. در سال 1991، این گروه برای سرکوب قیام کردها و شیعیان در جنوب عراق و کردهای شمال عراق، با حکومت عراق همکاری کرد. از آن پس، مجاهدین خلق به خدمات داخلی امنیتی خود برای حکومت عراق ادامه داده اند. در آوریل 1992، مجاهدین حملاتی تقریباً همزمان به سفارت و دفاتر ایران در سیزده کشور جهان انجام دادند و بدین وسیله توانایی خود را برای انجام عملیات های گسترده در خارج از کشور به نمایش گذاشتند. در سال های اخیر، مجاهدین افسران کلیدی نظامی را هدف قرار داده اند و جانشین فرمانده نیروهای مسلح را در آوریل 1999 به قتل رساندند. در آوریل 2000، مجاهدین سوئ قصدی علیه فرمانده قرارگاه نصر انجام دادند. روند عادی عملیات های ضد ایرانی در « عملیات بهمن بزرگ» در فوریه سال 2000 افزایش یافت، در آن زمان گروه ده ها حمله علیه ایران به راه انداخت. در سال های 2000 و 2001، مجاهدین خلق، مشغول به حملات خمپاره ای و چریکی علیه ارتش ایران و واحدهای قضایی در ساختمان های حکومتی در نزدیکی مرز ایران ـ عراق بودند، هر چندکه تروریسم مجاهدین طی باقیمانده سال 2001 در ایران کاهش یافت. از زمان پایان جنگ ایران ـ عراق، تاکتیک های مجاهدین در مرز تقریباً هیچ دستاورد نظامی نداشته است و در مواردی بسیار پیش پا افتاده بوده است. فعالیت های شورشیان مجاهدین در تهران بزرگ ترین نگرانی امنیتی برای حکومت ایران محسوب می شود. در فوریه 2000، برای مثال، مجاهدین یک حمله خمپاره ای علیه مجموعه رهبریت در تهران به راه انداختند و دفتر ریاست جمهوری را هدف قرار داد.»
به نوشته روزنامه نیوزویک، سازمان مجاهدین خلق « همواره به دلیل سابقه حملات خشونت آمیزش در ایران بحث برانگیز بوده است. همچنین روابطش با صدام و تاریخچه اش به عنوان یک گروه مقاومت نیمه مذهبی ـ نیمه مارکسیست که در اواخر حکومت شاه شکل گرفت، آن را متناقض تر جلوه می دهد. در سال 1997، دولت کیلنتون مجاهدین را در فهرســـت گروه های تروریستی خارجی قرار داد، حامیان امریکایی مجاهدین، که در میان آن ها ده ها عضو کنگره دیده می شوند، دولت کلینتون را متهم کردند به این که به مجاهدین برچسب تروریستی زده است فقط به دلیل آن که تلاش دارد روابطش را با آیت ا… ها بهتر کند. با این وجود، در سال 2003 دولت بوش نیز دو گروه دیگر از سازمان های پوششی مجاهدین را به فهرست تروریستی افزود.
« علی رغم بدنامی این گروه، بوش خودش اطلاعات کذایی گردآوری شده توسط مجاهدین را به عنوان گواهی بر جاه طلبی های هسته ای سریعاً روبه رشد رژیم ایران، نقل قول کرد. در یک سخنرانی مطبوعاتی در 16 مارس، بوش گفت برنامه هسته ای پنهانی ایران کشف شد نه به دلیل بازرسی های بین المللی بلکه « توسط گروهی مخالف که آن را برای جهان افشا کرد.» معاون های کاخ سفید بعداً اعتراف کردند که آن گروه مخالفی که رئیس جمهور از آن نقل قول کرد شورای ملی مقاومت یکی از گروه های پوششی مجاهدین خلق است که دو سال قبل تر از آن به فهرست تروریستی وزارت امور خارجه افزوده شده بود. « یک سال پیش یک نماینده کنگره امریکا از جان بولتون سفیر بحث برانگیز امریکا در سازمان ملل، پرسید که آیا حکومت امریکا مناسب می داند به گفته های مجاهدین درباره ایران توجه کند. بولتون گفت که به عقیده وی « مجاهدین ویژگی های یک سازمان تروریستی را بر اساس عیارهای ما داراست» اما وی افزود که فکر نمی کند که برچسب رسمی تروریستی « ما را از گرفتن اطلاعات از آن ها باز دارد. و من مطمئناً هیچ قیدی برای گرفتن اطلاعات درباره آنچه در ایران می گذرد از هر منبعی که به نظر قابل اعتماد برسد، ندارم.»
همانند جان بولتون دیگر حامیان مجاهدین نیز در اشتباه محض هستند که تصور می کنند مجاهدین می تواند وسیله ای برای آن ها باشد تا به جاه طلبی های خود در ایران دست یابند. در پی انتشار گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر در سال 2005 درباره خشونت های مجاهدین علیه اعضای درون فرقه، جواستورک، کارشناس دیدبان حقوق بشر در خاورمیانه در اظهار نظری عنوان کرد: « اشتباه بزرگی خواهد بود اگر از گروهی که مسئول موارد نقص حقوق بشر بسیاری است، حمایت کنیم.»
مقامات امریکا، به ویژه کسانی که در وزارت خارجه بر مسند قدرت هستند بایــد هوشیار تر باشند و در تصمیم گیری برای چنین گروهی که همه معیارهای یک فرقه و یک گروه تروریستی را داراست محتاطانه تر عمل کنند. سیاستمداران غربی باید درک کند که حمایت از مجاهدین هرگز به بهبود موقعیت آن ها در میان ایرانی های داخل و خارج از کشور کمک نخواهد کرد. چنانکه تریتا پارسی، رئیس شورای ملی ایرانی امریکایی (نایک) در مقاله خود با عنوان « تصمیم درباره آینده مجاهدین » می نویسد: « مجاهدین از تسخیر سفارت امریکا توسط انقلابی ها حمایت کرده و پس از آزاد کردن آن ها در سال 1981 با آیت ا… خمینی در افتادند و گفتند که گروگان ها به جای آزاد شدن باید اعدام می شدند. در دهه 80 مجاهدین با صدام پیمان بستند و به همراه ارتش عراق علیه هموطنان ایرانی خود جنگیدند. سپس در دهه نود میلادی، آن ها مورد اعتمادترین مزدور صدام بودند و وظیفه سرکوب قیام های شیعیان و کردها علیه دیکتاتور عراق را به عهده گرفتند.
« بر طبق شهادت های اعضای جدا شده، اعضای مجاهدین در کمپ اشرف حملات تروریستی 11 سپتامبر را جشن گرفتند.
« در سال 2003، مقامات فرانسوی به پایگاه مجاهدین در فرانسه حمله کردند و رهبر فرقه را دستگیر کردند. بلافاصله، اعضای متعصب مجاهدین اعتصاب غذا کردند و چندین تن از آن ها خود را به آتش کشیدند. این اعمال به سختی می تواند از یک گروه دمکراتیک سربزند. » حمایت از یک گروه بدنام و خشن فرقه گرا، مطمئناً به زیان شهرت وزیر امور خارجه امریکا هیلاری کلینتون است، کسی که بنابه گزارش ها به دنبال تشویق جنبش دمکراسی در جهان است. مزدا پارسی