پنجم آبان 1389، مجاهدین و شورای ملی مقاومت با انتشار اطلاعیه ای حکم اعدام طارق عزیز را محکوم کردند. این موضع گیری در شرایطی که مجاهدین زیر ضرب همکاری و ارتباط با عناصر حزب بعث قرار دارند، مقدار زیادی کج روی سیاسی و از نظر حفظ خود در عراق بنفع شان نبود و از آنگونه اطلاعیه های چرت آلود و موضع گیری های نیمه شب بشمار می رود که کابوسی خواب شیرین را حرام کرده باشد!واکنش نابجا،خام و سریع برای گروهی که مدعی سیاست ورزی است، در بازار ارزیابی ها کفه طرف دیگر را سنگین میکند.چرا که بسیاری از ادعاهای مطرح شده برعلیه آنان را زنگ زدایی کرده و جای شک و شبهه باقی نمی گذارد. بگذریم که عزیز خان 74 ساله یکی از 12 مهره قدرتمند صدام حسین بوده و بر فرض محال اگر شخصا هیچ غلطی بر علیه ملت عراق انجام نداده،حداقل طی 30 سال در جوار "سید الرئیس"از طراحان و حامیان جنایاتی بوده که همچنان به دفاع از آن در زندان پهلو گرفته است.طبعا دفاع از یک جنایتکار آن هم در روز روشن، جز هم مسلکی و اخوت با او را ثابت نمیکند!گرچه مجاهدین آب را از سرگذرانده اند و دیگر برایشان مهم نیست که از چه کسی و در کجا حمایت میکنند!
از راست به چپ: طارق عزیز،صدام حسین،مسعود رجوی (1365 بغداد)
در نبود صدام حسین،هواخواهی رجوی از طارق عزیز چندان هم بی ربط نیست. رمز و راز آن در نقشی است که بر پیشانی هر دو منکوب شده است.همدوره بودن رجوی با خاندان سیاسی-نظامی صدام و صدور انواع حکم های اعدام انقلابی برای ایرانیان و افرادی که در تشکیلات رجوی گیر افتاده بودند،یاد آور چنین روزهایی است. روزهای تنگ و تاریکی که به روایت افراد جدا شده، ابزار های مخوف تشکیلاتی سایه سنگین وحشت را بر دل ها می گستراند.تک سواری بجز رجوی بر صندلی قضاوت و قساوت نبود.هم او که شخصا قاضی القضات و زندانبان بوده و حکم اعدام صادر و اجرا می کرد.آنروزها "شرایط جسمی" و سن و سال کسی برای رجوی مهم نبود.زندان،شکنجه،اعدام،ممانعت از خروج افراد خواهان جدایی و… "وجدان بشریت" را در "قرن بیستم و بیست و یکم بر نمی انگیخت"! علاوه بر این،همه آن معترضین یک بند انگشت کوچک طارق عزیز هم نمی شدند.افرادی در تنهایی و بی کسی و بدبختی که در بیابان های عراق کسی برایشان از "مجامع بین المللی" و "حقوق بشر جهانی" استمداد نمی طلبید.در زندان های سه ستاره رجوی می پوسیدند و بجز استخوان و یک شورت و زیر پیراهن چیز دیگری برایشان باقی نمی ماند.نه شخصیت و سیاستمداری جلو درب سازمان ملل دست به اعتصاب غذا می زد و نه "کمیته ایران آزاد"ی بود که در پارلمان اروپا از آنان دادخواهی کند! و اینچنین بود آنان که پشت میز صدام بسلامتی هم با طارق عزیز سیگار برگ می کشیدند و در پادگان های اهدایی برای افراد معترض زندان و شکنجه گاه ساخته و حکم اعدام صادر می کردند. پس طبیعی است که گرگ ها همدیگر را خوب بشناسند و با استشمام بوی خطر با "زوزه ای" به یاری هم بشتابند. باقی بهانه است.سخن از مالکی،جمهوری اسلامی،نقض حقوق بشر در عراق،کهولت سن،مجامع بین المللی و…دکانی است که رجوی ظاهرا ایرانی در ینگه دنیا باز کرده تا چوب خور سیاست غربی ها و جمهوری اسلامی نباشد. رجوی از کابوس نیمه شب بیخودی نترسیده است. زمانیکه حلقه دار گلوی صدام را می فشرد او را در نهانگاه اش عزادار کرد. اما ستاره های آسمان عراق پس از چهل سال چه خوب میدرخشیدند!امروز اما،زنده طارق عزیز هیچ توفیری در حال او نخواهد داشت.اما مرگ یا اعدام طارق عزیز و بازماندگان صدام حسین می تواند علاوه بر مطرح کردنشان،جشن عزایی را ترتیب داده و مدتی آنها را دایه مهربانی برای بعثی ها و همدمی برای گرگ ها نشان دهد.سیاستی که در ابتدای همین مطلب به آن اشاره کرده و گفتیم که بیش از پیش باند جنایتکار رجوی را در گمراهی و منجلاب بدبختی فرو خواهد برد! محمد علوی