شخصیت نمایشی عناصر فرقه رجوی که منبعث از رهبری آن مسعود رجوی است مصداق بارز خصوصیات افراد هیستریک هست. سران سازمان و اغلب بدنه پایین آن رفتاری نمایشی و بچه گانه دارند و گمان می کنند که دنیا صحنه نمایش است و آنها مانند ستاره های سینما در روابط با اشخاص نقش بازی می کنند. وقتی که دردی دارند آن را بسیار بزرگ نشان می دهند، در برخورد با این افراد صحبت های پر آب و تاب و جلب توجه کننده مکرراً دیده می شود، سازمان هر چیز را مهمتر از آنچه که واقعاً هست جلوه می دهد.
درباره این مسائل کافی است به خواب پنبه دانه مجاهدین اشاره کنیم که تحقق پیدا نکردن آن باعث مضحکه و دست انداختن این گروه شده است: یعنی شعارهای 30 ساله آمدن به ایران و قدرت را به دست گرفتن که سالها است با این رؤیا طرفداران اندک و خوش باورشان را فریب داده اند و دیدارهای بی اهمیت را بزرگ جلوه دادن و…
از دیگر هنرهایی که خود را در سیمای آزادی به آن آراسته اند، دیدار و گفتگو با افراد و گروه هایی است که از نظر سیاسی جایگاهی ندارند همانند هزارخانی – یزدان حاج حمزه – فیلابی و……….. و با صرف گفتن القابی نظیر دکتر، عالیجناب، پروفسور و… می خواهند به این دستاویز اعتبار بدهند. نقش بازی کردن در رفتار آنان بسیار مشهود است.
یکی از همین مظلوم نمایی ها گدایی نمودن در پیاده روهای شلوغ شهرهای اروپایی است که تبدیل به محل کسب در آمد این گروه شده است، با این تفاوت اندک که این نوع نقش بازی کردن در نزد افراد هیستریک ناآگاهانه و در مورد مجاهدین با آگاهی صورت می گیرد. افراد هیستریک در موقعیت هایی که کانون توجه نیست احساس ناراحتی می کنند، مخصوصاً در لاک خود فرو رفتن این گروه بعد از اشغال عراق و دستگیر شدن اربابشان – صدام – که این امر روند فروپاشی شان را در گذر زمان سرعت بخشید. سبک گفتار مجاهدین همانند هیستریکها برداشت گرایانه و فاقد جزئیات است:
این را هم باید اضافه کنیم علاوه بر اینها نقل ادبیات مجاهدین به شدت آمیخته با دروغ است. در این زمینه کافی است به اخبار این دایناسورها توجه کنید:
تعامل آنها با دیگران معمولاً با رفتار اغواگرایانه است. البته این اغواگری تا زمانی برای آنها کارآمد است که افراد به ماهیت آنها پی نبرده باشند و هنگامی که به نیات پلید آنها پی برده می شود، تنفر و طرد آنان را در پی دارد. از آن جمله است فریب گروه های مختلف اپوزوسیون که اگر چه آنها مدتی با مجاهدین همراه بودند، اما به محض آگاهی از ماهیت رفتار اغواگرایانه آنان به سرعت به کناره گرفته و این گروه را منزوی تر از همیشه کرده است. مجاهدین تلقین پذیر هستند.یعنی به آسانی تحت نفوذ دیگران و موقعیت قرار می گیرند. این تلقین پذیری در دو سطح است: سازمان و نیروهایش.
چپ و راست زدنهای ایدئولوژیک و سیاسی سازمان و هر روزی به رنگی در آمدن، نشانه بارز این تلقین پذیری است.
در باره نیروها نیز، افراد فریب داده شده توسط این گروه بسیار زیاد هستند، گروهی از آنها می دانند که فریب خورده اند و اگر بتوانند سعی در جدا شدن از آنها دارند و گروهی که در جهل مرکب ابدالدهر مانده اند و نمی خواهند و نمی توانند این فریب را بپذیرند. چون این بیماران تحریک پذیر و هیجان زده هستند، مرتباً هنگام صحبت از مطلبی به مطلب دیگر می روند(منحرف شدن از موضوع بحث).
و این اشاره ای است به باصطلاح تحلیل گران دعوت شده به سیمای مجاهدین که از اختلال در تکلم و ادبیات لمپنی رنج می برند و جمله های استعمال شده از سخنان آنها یکسره با استفاده از ادبیات لمپنی و فحاشی می باشد.
اشاره ی دیگر به مجریان اخبار سیمای مجاهدین که هنگام ادای جملات و اجرای اخبار، زبان در دهان شان نمی چرخد و دچار مکث های طولانی و اختلال در کلام و تپق زدن های مکرر می شوند.
مجاهدین دارای تیپ های قالبی، خانم ها روسری و تونیک و آقایان همراه با سبیل و صورت تراشیده، چهره های تکیده و بی روح و بتازگی کت شلوار پوش، (به علت وجود استرس بیش از اندازه و تغذیه نامناسب)و… هستند.
این روزها سازمان با تدوین سلسله برنامه های تلویزیونی سعی در حضور نوک قله عناصر سرخورده و گاها آماده برای فرار اعضا و سایر نفرات سرکوبگر ولی وارفته خود نموده است. این روشهای بیرونی کردن بعد از سرنگونی صدام دیکتاتور از سوی رجوی خائن طرح و شروع گردیده است. یادم هست وقتیکه تنها 10 روز از این موضوع گذشته بود در نمایشی مسخره من در میان تعدادی از نفرات قرارگاهمان به پارک زرهی نقطه مشخصی هدایت و با رنگ نخودی داده شده علائم نظامی چند تانک عراقی جمع آوری شده از خیابانها را رنگ و سپس باحضور 2 خبرنگار نامشخص و روی بدنه تانکها فیلمبرداری شدیم. اینها شاید درآن روزها خیلی اتفاق می افتاد و بالاخره با دستگیری صدام حسین این موارد جان تازه ای بخود گرفت انگار سازمان با حذف صاحبخانه یعنی صدام تمام امکاناتش – هویتش و مطمئنا بود و نبودش را ازدسته رفته می دید. دعوت از بعضی روستائیان بی بضاعت عراقی تحت عناوین شیوخ عراقی و به ترتیب چرخاندن آنها در مقرهای 120 نفره و تبلیغ به شیپور دمیدن اینکه اینها حامیان ماهستند و نگرانی در کار نیست و عکسبرداری و فیلم برداری و انعکاس آن در برنامه تلویزیونی همه و همه از چرخش سیاسی عجیب سازمان در نمایاندن تصاویر بود گویا در زمان صدام بخوبی می دانستند تا روز قیامت اگر رفتن به ایران نیز میسر نباشد در عراق و قلعه اشرف ماندنی هستند. سیمایی کردن انواع گردهمایی ها مثل حافظیه و… در قبل تا ویدئوکنفرانس های رجوی در ایام اخیر عمیقا از استحاله بالاجبار مجاهدین به جهت افشای فضای تشکیلات و برنامه های آتی از طریق نفرات فرارکرده و جداشده با میانگین هر 15 روز و تبعیت ناچارانه از روند کنونی تعاملات جهانی و حقوق بشری است که بالطبع گروه مجاهدین بی سلاح و بازداشت خانگی نیز می باید به آن تن دهند ضمن اینکه رسوایی های جدیدی را برای خود با قاف های رهبری فرقه می خرند.