بررسی قربانی شدن احمد رازانی توسط فرقه مجاهدین مقدمه: سایت ایران قلم در نظر دارد با توجه به حضور خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق در اروپا، مصاحبه ای را در چند قسمت با ایشان انجام دهد. طبعاً با توجه به جایگاه تشکیلاتی ایشان در شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق و همچنین ارتباط نزدیک وی با مسعود رجوی رهبری این سازمان، تجربیات و دیدگاه های ایشان می تواند در شناخت ماهیت فرقه مجاهدین خلق و همچنین اهداف استراتژیکی این سازمان در آینده بسیار مؤثر باشد. از خوانندگان درخواست می شود در صورتیکه سؤالی در ارتباط با مسائل مربوط به سازمان مجاهدین دارند آن را به آدرس اینترنتی هیئت تحریریه سایت ایران قلم ارسال کنند تا با خانم سلطانی مطرح شود. با تشکر سایت ایران قلم:
با تشکر از شما خانم سلطانی برای شرکت در این گفتگو. حتما در خبرها خوانده اید که زنده یاد احمد رازانی توسط فرقه مجاهدین خلق قربانی شده است. رهبری این فرقه اعلام کرده است که زنده یاد احمد رازانی خودکشی کرده است!! در حالیکه خانواده های متحصن مقابل درب اشرف و پزشکان ابراز کرده اند که چنین نمی باشد و احتمال قتل وی را اعلام کرده اند و به همین دلیل پزشکان عراقی اجازه دفن وی را نداده اند و برای کالبدشکافی جسد وی را به بغداد منتقل کرده اند. من واقعا خودم شخصا شوکه هستم که این چگونه فرقه ای است و قربانیان این فرقه در چه حصار تنگ و تاریکی گرفتار شده اند!؟ حتی به فرض مرگ احمد رازانی خودکشی باشد، چرا رهبری فرقه مجاهدین پاسخ نمی دهد، ریشه های سیاسی و اجتماعی این خودکشی کجاست؟ چرا احمد رازانی به قتل رسیده یا خودکشی کرده است؟ می خواستم خانم سلطانی از شما خواهش کنم با توجه به اینکه از نزدیک با زنده یاد رازانی آشنایی داشته اید، توضیحاتی در این مورد بفرمایید. خانم بتول سلطانی:
من هم به مانند شما دچار شگفتی هستم و افسوس می خورم چگونه بهترین فرزندان ایران اسیر دیو آدم خواری چون مسعود رجوی گشته اند. جای تعجب نیست که سازمان از چگونگی مرگ احمد رازانی یک کلمه ننویسد آخه این سازمان فقط به زد و بند با قدرت های خارجی و دریوزگی برای سرویس های اطلاعاتی تحت عنوان " دیپلماسی " مشغول است و ارزشهای انسانی برایش پشیزی ارزش ندارد. احمد رازانی یکی دیگر از هزاران قربانی و نگون بختی است که توسط سازمان به همراه همسرش و دخترش شهناز رازانی و بهرام رازانی به عراق و اشرف منتقل شدند. بخوبی بیاد دارم و همسرش را در نشست قبل از عملیات فروغ دیدم وی گریه می کرد و می گفت که همسرش را دوست دارد و او حتی استفاده از سلاح را نمی داند و سازمان چگونه می خواهد او را به عملیات بفرستد. بعد از این عملیات احمد رازانی قربانی را با چشمانی اشکبار دیدم و او گفت که همسرش کشته شده است و بچه هایش بی مادر شدند. او فقط یک کلمه گفت که خلاف خواسته اش همسرش به عملیات فرستاده شده است و گفت که غم سالیان را بر دوش خود احساس می کند و می گفت که ایکاش من زودتر می مردم و در این دنیا نبودم. او خود را مقصر مرگ همسر می دانست و می گفت من او را همراه خودم کشاندم و همینطور وی گریه می کرد و یاد همسرش لحظه ای او را آرام نمی گذاشت. مسعود رجوی دختر و پسر وی را بهمراه انبوه کودکان دیگر که والدینشان را فریب داده و به عراق کشانده بود به خارج فرستاد. و باز روزی من او را دیدم که گوئی در این دنیا نبود. و سوال کردم که برادر احمد خوب هستید؟ او گفت که چه فکر می کردیم و چه شد. بله بویژه بعد از اینکه فرزندانش را به خاطر دیدن پدرش فریب دادند و به عراق آوردند وی احساس می کرد سازمان از وی گروگان گرفته است. روزی من سال 85 وی را مأیوس و سرخورده دیدم و احوالش را سوال کردم، احمد گفت که نه راه به جلو و نه به عقب دارد. او گفت که غم دختر و پسرش لحظه ای او را آرام نمی گذارد و گفت که آنها را به بهانه دیدار من در اینجا اسیر کردند و اول پسرم را به بهانه دیدار گول زدند و بعد با سوء استفاده از پسرم دخترم را هم گول زدند و هر دو را به اینجا کشاندند. از من خواهش کرد که نکند حماقت کرده و دختر و پسرم را به اردوگاه بکشانم که به او اطمینان خاطر دادم که نه نمی کنم. وی سالها بود که در آشپزخانه کار می کرد و سرانجام در اثر یأس و نا امیدی و فشارهای وارده از سوی تشکیلات خودکشی کرد اما سازمان فرصت طلب که از هر آب گل آلودی ماهی می گیرد و برای فرار به جلو بجای پاسخ اینکه چرا در تشکیلاتش وی در آشپزخانه خودش را حلق آویز کرد خود را تبرئه و دیگران را مقصر معرفی کرد. با شناختی که من از سازمان دارم تا آنجا که بتواند از اساس موضوع های این چنینی را مخفی می کند واگر این را مجبور شده بگوید به این دلیل است که حتما نفرات زیادی در جریان مرگ وی قرار گرفته اند و گرنه خط کار سازمان همیشه مخفی کاری است. یادم هست که رجوی می گفت خودکشی یعنی جسدی بر روی میز من، و شهید شدن به فرمان من کشیدن یک خار از پای من و آبیاری درخت من و به این ترتیب همه چیز دوست داشت که فدای خودش و خواسته هایش بشود.
شهناز دختر وی با تشکیلات همیشه اختلاف داشت و سازمان و رهبری آن را قبول نداشت و دوست داشت از آنجا خارج گردد و همیشه تحت برخورد مسئولین سازمان بود. من شخصا از نزدیک احمد رازانی را می شناختم و فکر می کنم انتقادات و مسئله داری وی به حدی بوده است که سازمان دیده است که حداکثر استفاده از وی شده است و دیگر کارآئی ندارد و ممکن است تأثیر بد روی دختر و پسرش بگذارد وی را حلق آویز کرده یا مجبور به حلق آویز کردن خودش کرده است تا به این ترتیب یک تیر و چند نشان بزند. هم از دست وی راحت شود که یک موقع اقدام به فرار نکنند هم اینکه باعث تأثیر مخرب بر روی بچه هایش نشود و هم اینکه بگوید که وی در اثر اعتراض به خانواده ها و سر و صدای آنها اینکار را کرده است و به نوعی او را شهید سازمان قلمداد کند و هم اینکه باز او وسیله ای شود که توی سر بچه هایش بزند و آنها را مجبور به اطاعت تشکیلاتی کند. ایران قلم:
خانم سلطانی توصیه شما به نهادهای بین المللی و دولت عراق چیست که از تجربه دردناک قربانی شدن احمد رازانی در درون فرقه مجاهدین درس بگیرند و راه کاری بیابند تا از بروز فجایع مشابه برای سایر ناراضیان و منتقدین فرقه جلوگیری شود؟ خانم بتول سلطانی:
به نظر من قربانی شدن زنده یاد احمد رازانی نشان از عمق پوسیدگی فرقه می باشد. به نظر من صد ها نمونه مشابه احمد رازانی هم اکنون در قلعه اشرف حضور دارند و نیاز به کمک نهادهای بین المللی دارند. وظیفه نهادهای بین المللی است که در گشت ها و مصاحبه های حضوری ماهیانه کلیه افراد محبوس در درون این فرقه را مورد ارزیابی قرار دهند. اساسا چه نهادی مسئول پیگیری قتل یا به فرض خودکشی احمد رازانی می باشد؟ این وظیفه دولت عراق است تا با اعزام نیروهای کارشناس در امور جنایی و قتل به داخل قرارگاه اشرف این موضوع را پیگیری کند. مسئولین و تک تک افراد در ارتباط با احمد رازانی را باید با حضور پلیس و کارشناسان امور جنایی و قتل و حتی روانشناسان مورد پرسش و پاسخ قرار دهند. در هر صورت ما به تشکیلات فریبنده رجوی هشدار می دهیم و از وجدان های بیدار بشری و تمام مجامع حقوق بشری خصوصا دولت آقای نوری المالکی برای رهایی اعضای ناراضی اسارتگاه اشرف استمداد می طلبیم. ادامه دارد…