قادر رحمانی: در مسئله شورای رهبری که با ما کار میکردند معمولا حول و حوش تناقضات دور میزد و بیشتر لایه های پایین تر دچار تناقض بودند. حتی بحث انقلاب ایدئولوژیک و طلاق های اجباری باعث شده بود مشکلات اخلاقی خیلی بیشتر در بین بچه ها به خصوص مردان دیده شود. یکی از بچه ها به این جهت یعنی مسائل اخلاقی ش وقتی رو شد و خودش بدان اشاره کرد سه ماه به خاطر او نشست گذاشتند و بعد هم از لایه ما جدا شد و رفت. یکی از بچه ها نیز که رده اش MO بود و بیشتر با عضوها به نشست می رفت به دلیل تناقض هایش خیلی تحقیرش کردند و سر انجام از نظر رده تشکیلاتی او را پایین کشیدند. زیرا حاضر نبود در باره ی به اصطلاح تناقض هایش فاکت بنویسد و در نشست بخواند.
سعید باقری دربندی: سال هشتاد و یک در قرارگاه هشت بودم شش ماه بود که نفرات از بصره به اشرف منتقل شده بودند. فرمانده قرارگاهمان ژیلا دیهیم بود یکی از بچه ها که عضو سازمان بود عکس مریم رجوی را داخل کمدش زده بود عکس نسبتا بزرگی بود ولی در عکس چشم های مریم سوراخ شده بود. گزارش این موضوع را به مسئولین دادند. نشستی در قرارگاه گذاشتند و وی را سوژه کردند این ماجرا قبل از اشغال عراق از سوی امریکا بود. در نشست، مسئولین او را زیر تیغ بردند که چرا چشمهای خواهر مریم را در آورده و به عکس او توهین کرده است. کلی بد و بیراه به وی گفتند در این میان ژیلا دیهیم از روی صندلی اش بلند شد و با خشم و عصبانیت خطاب به جمع گفت: بی غیرت ها با عکس خواهر مریم تان این کار را کرده و شما همینجوری نشستید و نگاه می کنید؟ بعد از تحریک ژیلا FA ها، MO ها و M قدیم ها یکریز دشنام ها را روانه او کردند عده ای از آنها که در چاپلوسی معروف بودند بشدت کتکش زدند. تعداد افرادی که در ضرب و شتم شرکت داشتند نزدیک به بیست نفر می شد.
به این شکل با افرادی که به نوعی مخالفت خود را نشان میدادند وحشیانه رفتار می کردند.
آرش رضایی: عکس العمل آن شخص چه بود؟
سعید باقری دربندی: او فقط می گفت: من عکس مریم را سوراخ نکردم آن را از پیاده رو پیدا کرده در داخل کمدم نصب کردم. وقتی مفصل کتکش زدند ژیلا که خود تحریک کننده بود به نفرات گفت ولش کنید میخواهید آن قدر بزنید تا کشته شود و خونش گردن سازمان بیفتد؟!!
آرش رضایی: ژیلا پس با این حساب یک بازیگر ماهر است؟
سعید باقری دربندی: ژیلا دیهیم در واقع یک لات بی سر و پاست. او زنی بد دهن هم بود.
ناصر سید بابایی: خیلی بد دهن بود.
سعید باقری دربندی: بله واقعا. پس از این ماجرا ایشان را به خروجی بردند بعد از چند روز به مقر بازگشت از آن همان موقع او می خواست از مناسبات خارج شود. بعدها شایع شد ژیلا دیهیم با او رابطه زده است تا مانع خروجش شود.
بین بچه های قرارگاه هشت چنین شایعه ای بود.
آرش رضایی: خب اگر این شایعه صحت داشته باشد در واقع ژیلا دیهیم تعادل شخصیتی هم ندارد.چطور ممکن است افراد را بر علیه منتقدین سازمان تحریک کند تا آنجا که بشدت فرد مورد نظر را تا حد مرگ کتک بزنند بعد با وی رابطه بزند؟ این رفتار یک شخص عادی و نرمال نیست شخصیت متعادل چنین رفتاری از خودش بروز نمی دهد.
سعید باقری دربندی: بله. موافقم.
آرش رضایی: احتمالا این خانم (ژیلا دیهیم) دچار اختلالات شخصیتی ست و گرنه چطور ممکن است در مدت زمان مشخص دو رفتار کاملا متناقض از خود بروز داد. تشویق و تحریک به شکنجه در ملاء عام در عین حال با فرد شکنجه شده رابطه ی گرم داشتن رفتاری بیمارگونه ست؟؟؟ البته سرکوب امیال در بعد از طلاق های اجباری و پروسه ی انقلاب ایدئولوژیک طی چند سال تبعات و پیامدهای روانی، شخصیتی و عاطفی مخرب و اجتناب ناپذیری را موجب می گردد. تضادهای رفتاری و از این شاخه به آن شاخه پریدن در رابطه های انسانی محصول چنین شرایطی ست. شوخی نیست آدمها برای مدتهای طولانی تحت فشار سرکوب جنسی یا عاطفی قرار بگیرند و از آنها انتظار رفتار نرمال و طبیعی را داشت؟ اصیل ترین نیاز انسان عشق ورزی و دوست داشتن و دوست داشته شدن است. در دستگاه فکری مجاهدین و مناسباتی که بر پایه ی آن بنا شده است نیازهای متعالی و اصیل آدمی و کادرهای تشکیلاتی بی محابا به نفع قدرت طلبی و ستیزه جویی رهبر عقیدتی مجاهدین انکار و طرد میگردد. یاد سخنی از احمد شاملوی فقید افتادم که گفت: "برای زندگی کردن دو قلب لازمه، قلبی که دوست بدارد و قلبی که دوستش داشته باشند" متاسفانه در اسارتگاه اشرف و دنیای تاریک و سیاه مجاهدین ردی و اثری از دوست داشتن و دوست داشته شدن وجود ندارد.
ادامه دارد…
مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی
تنظیم از آرش رضایی