رجوی جنایتکار هر چند در مزدوری و وطن فروشی بسیار مستعد بوده و بالفعل یکی از بزرگترین خائنین تاریخ است. وی در این زمینه شامه بسیار قوی داشته و بر اساس تغییر تعادل قوا، زود متوجه می شود که باید نوکر چه کسی باشد. در تایید این تبحر، به تغییر نوکری و مزدوری او قبل و بعد از حمله آمریکا به عراق اشاره کرده و می گذریم.
اما این شاگرد اول در رشته خیانت و وطن فروشی، در زمینه های سیاسی بسیار کودن بوده و دانش او در حد یک حمار هم نیست. این را موضعگیری های سیاسی او بخوبی نشان می دهد. تحلیل رجوی خائن در رابطه با خبر کشته شدن بن لادن فاکت دیگری است که بلاهت سیاسی او را بخوبی بیان می کند. وی در اطلاعیه ای از زبان شورای باصطلاح مقاومت چنین نوشت:
« مرگ بن لادن یک ضربه بزرگ برای رژیم ایران است…… ایران بیشترین بهره برداری را از بن لادن و القاعده به عنوان متحد بالفعل خود به عمل آوردند. »
اما قبل از آن که به بلاهت رجوی در این اطلاعیه بپردازیم خوب است چند خاطره را در حاکمیت سیاه رجوی یادآوری کنیم.
1- بعد از آنکه ایران آتش بس را پذیرفت، رجوی یاوه گو مدعی بود که ج اسلامی ایران جام زهر خورده و عمرش تا بهار سال 1368 هم کفاف نمی کند!!!
ولی دیدیم که بهار سال 1390 هم آمد و خبری از سرنگونی نشد و فرقه رجوی هر روز به اضمحلال نزدیکتر می شود.
2- بعد از آنکه عراق در سال 1369به کویت حمله کرد و صدام با خواری و خفت مجبور به غلط کردن گفتن به ایران شد و قطعنامه الجزایر را رسما پذیرفت، رجوی در نشست عمومی در قرارگاه اشرف برای نیروهایش اینگونه تحلیل کرد که « این اقدام صدام یک شیرینی زهر آلود است که او به ایران تعارف کرده و اگر ایران این شیرینی را بگیرد مسموم شده و توسط آمریکا نابود می شود!!!
ولی دیدیم حق ایران در قرارداد الجزایر تثبیت شد و علاوه بر آن صدام سرنگون گردید و چند رئیس جمهور آمریکا تغییر کردند اما خبری از سرنگونی ایران نشد.
3- بعد از انتخاب آقای خاتمی بعنوان ریاست جمهور در سال 1376، رجوی دجال مدعی بود که جمهوری اسلامی ایران جام زهر سرکشیده و در نتیجه تا پایان دوره ریاست جمهور خاتمی یعنی حداکثر تا سال 1380 این زهر عمل کرده و ایران سرنگون خواهد شد.
از آن روز تا بحال چندین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار گردید اما خبری از مسموم شدن ایران نشد.
4- وقتی واقعه 11 سپتامبر اتفاق افتاد رجوی همه نیروهایش را در قرارگاه باقرزاده جمع کرد و یک نشست عمومی برگزار کرد (البته به همراه داشتن کاغذ و قلم در این نشست ممنوع اعلام شده بود تا حرف هایش بعدها علیه خودش استفاده نشود). بعد شروع به تحلیل اوضاع کرد و گفت « چون عاملین 11 سپتامبر خود را مسلمان معرفی کرده اند آمریکا این وقایع را جمهوری اسلامی نسبت داده و فلش حملات آمریکا از عراق چرخیده و به سمت ایران می رود. وقتی فشار از روی عراق برداشته شود ما هم دست مان کاملا باز می شود »!!!!
دیدیم که نه تنها فلش آمریکا از عراق نچرخید، بلکه تا سرنگون کردن دیکتاتور عراق برای ایجاد جای پای نظامی در منطقه هم پیش رفت. ضمن آنکه باز هم خبری از سرنگونی ایران نشد.
5- وقتی آمریکا کشور عراق را اشغال کرد، رجوی گفت « سیاست ما سیاست موازی با آمریکا است » و با آمریکا تضاد کار نمی کنیم. او تحلیل کرد که با توجه به حضور آمریکا در عراق، ایران بزرگترین ضرر کننده حمله آمریکا به عراق بوده است!!!
اما بعدها خودش بارها و بارها گفت که ایران بزرگترین برنده بوده است و مریم کثیف حضور ایران در عراق را صد برابر از بمب اتم هم خطرناکتر عنوان می کرد!!
6- وقتی درگیری های نیروهای آمریکایی با سپاه المهدی در عراق اوج گرفت رجوی تحلیل کرد که « دیگر آمریکا از شیعیان نا امید شده و در نتیجه شیعیان را از حکومت جدید عراق خلع می کند و ایران بعنوان پشتیبان شیعیان مورد خشم آمریکا قرار گرفته و این امر ایران را در انزوا قرار می دهد!!!
اما می بینیم که هنوز شیعیان حکومت را در عراق در دست داشته و آمریکا هم مجبور است نیروهایش را طبق توافق از عراق خارج کند.
7- وقتی صدام کشته شد، مسئولین فرقه خیلی خوشحالی کردند. در ابتدا این امر برای نیروها عجیب بود، اما بعدها وقتی تحلیل رجوی را در رابطه با این خبر فهمیدند متوجه علت خوشحالی مسئولین فرقه شدند. تحلیل رجوی این بود که با توجه به وجود اقدامات تروریستی در عراق، دستگیر شدن صدام، باعث می شود که دیگر ایران نمی تواند بگوید عوامل بعثی در عراق اقدامات تروریستی می کنند و آمریکا از آن پس ایران را عامل عملیات تروریستی معرفی کرده و به ایران حمله خواهد کرد!!!
و البته این بار هم رجوی در حسرت حمله آمریکا به ایران تا به امروز داغ به دل ماند.
در تمام موارد ذکر شده و بسیاری موارد دیگر که در این مقاله مجال ذکر آنها نیست، می توان دریافت که تحلیل های سیاسی رجوی سفاک همه کشک بوده و نه تنها بر هیچ واقعیتی استوار نیست، بلکه فقط یاوه های او کاربرد داخلی داشته و برای اسیر نگه داشتن هر چه بیشتر نیروها، توهمات خود را بعنوان تحلیل به آنان قالب می کند.
آخرین نمونه نیز تحلیل رجوی از خبر کشته شدن بن لادن است. او با فریب کاری هر چه تمام تر بن لادن را متحد بالفعل ایران می خواند!!! چیزی که حتی خود آمریکا هم مدعی آن نیست. اما چون رجوی در رویاهایش دوست دارد که آمریکا به ایران حمله کند، می خواهد با این نوع خبر به نیروهای وارفته و فرتوت خود در اشرف بگوید که این خبر به ضرر ایران است، بنابراین از این آسمان به ریسمان بافتن ها نتیجه می گیرد که « مرگ بن لادن یک ضربه بزرگ برای ایران است »!!!
اما حقیقت این است که رجوی بعنوان یک مزدورِ تروریست، بزرگترین ضربه را از این جریان خورده و خواهد خورد، چرا که خبر مرگ بن لادن نشان میدهد که دیگر دوران استفاده از تروریست ها (چه تروریست خوب و چه تروریست بد) در صحنه شطرنج سیاسی تمام شده و تاریخ مصرفشان به اتمام رسیده است. امری که بنابر اذعان رجوی گریبان او را هم گرفته و آمریکایی ها او و فرقه اش را همچون دستمالی مصرف شده، در عراق انداخته و رفته اند و حتی به ننه من غریبم بازی های او هم دیگر پاسخ نمی دهند. در نتیجه باید گفت که خبر مرگ بن لادن خبر عزا برای رجوی های تروریست است و حالا باید منتظر بود تا سناریوی جدید رجوی فاشیست برای حمله آمریکا به ایران چه خواهد بود.