تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت سوم

آرش رضایی: آقای رحمانی سران مجاهدین در هیاهویی که راه انداخته اند چنین وانمود می کنند کسانی که به درب اشرف آمده اند زمینه درگیری و تنش را فراهم آورده اند شما با توجه به واکنش های دارودسته ی رجوی که از نزدیک شاهد آن بودید چه نظری دارید؟ آقای قادر رحمانی: سازمان در دروغگویی و فریب دادن افکار عمومی سابقه طولانی دارد. وقتی جدا شده ها و خانواده ها در درب ورودی اشرف حاضر شدند سازمان سعی داشت جنگ و جدال بین ما و نیروهای نگهبانی خود را فردی جلوه دهد به ما فحش های شخصی داده می شد و سعی بر این بود ما را نیز تحریک کنند تا به آنها متقابلا فحش و دشنام بدهیم بعد سران سازمان از ما آتو بگیرند و در تبلیغات خود اینگونه وانمود کنند که بله بفرمائید این خانواده ها و افراد جدا شده هستند که آمده اند و به بچه های ما فحش می دهند!! ولی ما با هوشیاری و جمعبندی که داشتیم متوجه این موضوع شدیم سازمان دنبال چیست؟ ما هم بر خلاف دامی که سازمان برای ما پهن کرده بود و می خواستند ما را به درگیری بکشانند، عمل کردیم و عکس کاری را که سازمان می خواست انجام دادیم. آرش رضایی: دقیقا شما در برابر سیل دشنام ها و فحش های سران مجاهدین نسبت به خودتان چه رفتاری نشان دادید؟ لطفا توضیح بیشتری بدهید؟ آقای قادر رحمانی: آقای رضایی، خودتان به خوبی به ماهیت رفتار رهبران مجاهدین در چنین شرایطی آگاه هستید و به شگردهای سردمداران مجاهدین شناخت کافی دارید سران سازمان می خواستند هر جوری شده است از ما چهره منفی بسازند پس ما در مقابل فحش های افراد مجاهدین فقط یک هدف را دنبال می کردیم و آن زدن به راس و رهبری سازمان بود یعنی تماما سعی بر این بود آن تقدس گرایی، قدیس جلوه دادن و مقدس بازی مسعود رجوی را برای اعضای سازمان و افراد مستقر در اشرف زیر سوال ببریم برای مثال وقتی آنها به ما فحش خانوادگی و خیلی رکیک می دادند (مثلا مادر فلان شده) ما با تحلیل های روشنگرانه خود به افراد اشرف می فهماندیم اگر مسعود یا مریم رجوی واقعا وجهه انسانی دارد نبایستی نیروهایش را چنین تحریک کند تا به ما فحش رکیک بدهند و خودشان نیز پیشقدم باشند این چه جور رهبر مقدسی است؟ وقتی موضوع را برای افراد حاضر در اشرف بازگو و تحلیل می کردیم در این شرایط وضعیت تغییر می کرد آنها ساکت می شدند و به فکر فرو می رفتند. البته به غیر از فحش های خانوادگی که سران سازمان به ما می دادند نکته دیگری هم که سازمان روی آن تکیه داشت نسبت های بی مورد و ناروا دادن به ما خانواده ها و جدا شده ها بود مثل مزدور، پاسدار، وزارت اطلاعاتی و… و همچنین از عبارت اسب کهر را بنگر استفاده می کردند که قیاس درستی نبود چون آنها بودند فحش می دادند و با خشونت رفتار می کردند و ما حامل پیام روشنگرانه و محبت آمیز برای آنها بودیم. آرش رضایی: اینکه شما اشاره کردید به عبارت اسب کهر را بنگر یا Behold a Pale Horse خب این اسم فیلمی از کارگردان مشهور سینماست به نام فرد زینه مان و موضوع فیلم در رابطه با چالش بین خشونت، فاشیسم و گفتمان آزادی ست در حالی که مسعود رجوی نمادی از خشونت فرقه ای و پیوسته است و اشاره کردن سردمداران مجاهدین به عنوان این فیلم بالواقع وارونه نمایی حقیقت است نوعی اغواگری و فریبکاری. چرا که ساخت ذهنی رهبر عقیدتی مجاهدین زمینه و بستر ستیزه جویی و خشونت و فاشیسم است و این یک واقعیت مشهود و انکار ناپذیر می باشد. آقای قادر رحمانی: دقیقا با شما موافقم. ببینید سردمداران مجاهدین سعی داشتند با دادن چنین شعارهایی و درست صد و هشتاد درجه عکس کردن موضوع که گویا این رجوی نیست که مزدور و خائن است و شما خائن هستید در حالی که همه یادشان است این رجوی و دوستانش بودند اطلاعات کشور را به صدام حسین منفور و امریکای امپریالیست فروختند. آرش رضایی: خانواده های حاضر در درب ورودی اشرف در این کشاکش چه واکنشی داشتند؟
آقای قادر رحمانی: سوال مهمی کردید بحث دیگر سر خانواده ها بود و آن اینکه وقتی می دیدند بچه های جدا شده برای تمامی سوالات سیاسی و تشکیلاتی آنها جواب روشن دارند قوت قلب می گرفتند و به پوچی هر چه بیشتر سازمان و شعارهای سران آن پی می بردند آنان مصمم می شدند بچه های دربند و اسیر در اشرف را آزاد کنند. من از نزدیک شاهد این وضعیت بودم.
ادامه دارد…

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا