دیشب سری به ماهواره و سیمای باصطلاح "آزادی" سازمان جهنمی مجاهدین زدم، برنامه ها، صحنه هایی از زبان ها و رقص های قومیت های مختلف ایرانی را نشان میداد و تعداد زیادی از بچه ها را درگیر این رقص و آوازها کرده بود. ظاهراً همه می خندیدند! همه می رقصیدند! بقیه هم پایین، پرچم تکان داده و سوت و کف می زدند!
اگر از دید یک ناظر بیرونی ناآگاه و چشم و گوش بسته صحنه ها را تماشا می کردم، فقط باید تاسف می خوردم که ای کاش من هم آنجا می بودم!
ولی واقعیت چیست؟
خودم چندین سال در بطن ترانه خوانی ها و ساز و آوازها بودم. تمامی ترانه ها و آهنگ ها توسط 2 نفر به اسم " کامیار" و " همایون" نواخته شده و ادیت می شود و فقط نفر ترانه خوان از روی آهنگ می خواند، سپس همه نفرات داخل سالن جمع شده و به هر کسی یک ساز داده می شود که حتی بلد نیست اسم آن ساز چیست؟
همه چند ده بار آهنگ از قبل ضبط شده را گوش میدهند و پس ار آشنائی، دلقک وار دستهای خود را روی آن ساز بالا و پائین می برند و تظاهر به خندیدن می کنند. در توجیه هم می گویند اشکالی ندارد، این کار بنفع سازمان است! بعد هم در پایان همه لباس رنگی پوشیده و روی سن برده می شوند و فیلم برداری و ادیت کردن صحنه های فیلم برداری و مونتاژ و چسباندن آغاز می شود!
سازمان همه کارهایش اینطوری است، ظاهری شیک و آراسته درست می کنند و اهداف و کارهای کثیف و پلید " رجوی" را پشت آن سازماندهی می کنند و اسمش را هم می گذارند " تلاش برای آزادی خلق قهرمان".
همگان باید بدانند، وعده های مسعود رجوی از سراب هم پوشالی تر است، حتی ثبات و استحکام یک "حباب" روی آب از رجوی و سازمانش بیشتر است، بارها گفته و باز تکرار می کنم: آقای رجوی اگر ذره ای به دموکراسی و آزادی انسان ها معتقد هستی، دربهای زندانت را باز کن، ببین تنها خواهی ماند، حتی مریم رجوی نیز دست شوهر اولش را گرفته و تو را تنها خواهد گذاشت.
راستی آقای رجوی اختیار یک انتخاب را برایت باقی خواهیم گذاشت: دوست داری از کدام تیر چراغ برق در اشرف تو را آویزان کنیم؟؟؟؟ محمدرضا مبین