به گزارش خبر گزاری ها بار دیگر نام سازمان مجاهدین در لیست گروههای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا ابقا گردید تصمیمی که از سال 1997 به این سو پیوسته تکرار گردیده است. کانون ایران قلم ضمن قدردانی از کارشناسان وزارت امور خارجه آمریکا که فریب دروغ ها و شانتاژهای تبلیغاتی این فرقه مبنی بر کنار گذاشتن مبارزه مسلحانه و متوقف کردن اعمال خشونت آمیز نشده، مایل است که تحلیل ونظریه کارشناسان این کانون را که متشکل از اعضای با سابقه این جریان ضد ملی بودند را در اختیار آگاهان سیاسی قرار دهد. اهداف سازمان مجاهدین برای خروج فوری از لیست گروههای تروریستی واقعیت اینکه سازمان مجاهدین پس از نزدیک به 15 سال ابقا در لیست گروههای تروریستی امسال با خرج میلیونها دلار و تلاشهای شبانه روزی و رشوه دهی های سرسام آور به نمایندگان سابق و لابی های اسراییلی به هر قیمت ممکن میخواست از این لیست خارج گردد چرا که قصد داشت به سه هدف عمده و محوری دست یابد. هدف اول: به لحاظ بیرونی از انجاییکه که سازمان مجاهدین بر اساس تاریخ 30 سال گذشته و بویژه پس از فرار از ایران استراتژی « اتکا به بیگانگان » را به جای « تکیه بر اهرم توده ها و مردم » برگزیده و آنرا به عنوان اصلیترین و تعیین کننده ترین عامل برای کسب قدرت سیاسی انتخاب کرده است وهیچ ابایی هم از بیان آن ندارد، بر این تصور بودند که که این بار با خروج از لیست گروههای تروریستی قادر خواهند بود این مسیر خیانت بار را که 25 سال آنر در زیر قبای صدام حسین سپری کردند اکنون با وجهه قانونی، سهل تر و آسانتر از گذشته اما این باربه زیرقبای جناحی از دولت مردان آمریکایی و جنگ طلبان کارکشته سپری کنند و بر اساس این دیدگاه رجوی خوابهای پنبه دانه بسیار دیده بود. هدف دوم: عملکرد درونی و تأثیرات آن در مناسبات مجاهدین سازمان مجاهدین و شخص رجوی با تلاشهای مستمر بر آن بود که پس از بیرون آمدن از لیست گروههای تروریستی آنرا به عنوان یک اهرم کار ساز در مقابل اسیران و گروگانهای پادگان اشرف قرار داده و با فریب صدباره آنان بگوید اکنون با خارج شدن ما از لیست گروه های تروریستی، از جانب آمریکا به رسمیت شناخته شده ایم. رهبری فرقه مجاهدین خلق قصد داشت و دارد که این تحلیل را به خورد نیروهای اسیر در اشرف بدهد که ما (فرقه مجاهدین) پس از مذاکره به عنوان «راه حل اول »، جنگ به عنوان « راه حل دوم » هم اکنون بعد از خروج از لیست گروه های تروریستی می توانیم مرحله سوم را آغاز کنیم. مرحله سوم نیز این است که با بکارگیری مجاهدین و تسلیح مجدد آنان به عنوان راه حل سوم به خورد اعضای ناآگاه و بیخبر از همه جا داده و با امید دادن های کاذب سالیان بیشتری آنان را استثمار قرار داده و به عنوان گوشت دم توپ فدای سلامت و ادامه زندگی خودش گرداند. براساس همین نظریه رجوی در افکار پریشان حال خود تا آنجا پیش رفته بود که به این ترتیب از جانب آمریکا به رسمیت شناخته شده و مجدداً سلاح های خود را که بر اساس گزارش وزارت امور خارجه آمریکا بالغ بر 2000 تانک و نفر بر و زرهی اهدایی صدام حسین را باز پس خواهند گرفت. هدف سوم و اصلیترین هدف رجوی: آمدن به شکل ناشناس و ادامه زندگی در اروپا اصلیترین هدف رجوی برای خروج از لیست تروریستی بخصوص بعد از اینکه پایان سال 2011 ضرب العجل دولت عراق نیز به پایان خواهد رسید آن بود که رجوی به شکل قانونی و بدور از مسایل حقوقی وارد اروپا شده و به شکل ناشناس یه حیات خفیف و خائنانه خود ادامه دهد هدفی که سر آمد تمام رشوه دهی های میلیونی رجوی حفظ جان خودش بوده است و بس. موضوع به همین سادگی است و او حاضر بوده و هست که برای بقای خودش تمام سازمان دست سازش فنا شود و این رسم همه دیکتاتورهاست از صدام حسین تا قذافی و تا همه دیکتاتورهایی که عقدههای درونی خود را در غالب سازمان های آزادیخواه!! ولی تا بن استخوان وابسته به خورد جوانان این میهن دادند. از سویی دیگر رجوی با ورود به اروپا و فرار خموشانه از عراق همانطور که اشاره کردیم به شکل ناشناس از اصلیترین سؤال تاریخی که بایست روزی به مردم و تاریخ ایران پاسخ دهد، فرار کند. او فرار خود از پاریس به عراق را « پرواز صلح و آزادی » لقب داد و برایش کتاب زر نگار چاپ کرد. او گفت ارتش واقعی مردم ایران ارتش آزادیبخش است و پیام میداد که سربازان و افسران و درجه داران به آن بپیوندند اما دیری نگذشت که به کمک توپخانه عراق همین سربازان و درجه دارن و افسران را به خاک وخون کشید. آری دروغ بزرگ تشکیل نیروی رهایی بخش همانا آموزش و پرورش مزدوران فارسی زبانی بود که تمامی آنان با دخالت مستقیم افسران عراقی راهی جنگی نابرابر و بی بازگشت به اسم آزادی تهران میشدند و رجوی زبان نمی گشاید که شعارهای آن روز و فرار خائنانه امروزش از عراق را چگونه برای مردم و قربانیان این سازمان توضیح میدهد. البته پاسخ تاریخی را مردم ایران مدت هاست به او و همسرش دادهاند و سرنوشت رقت باری که او اکنون اسیرو دچارش گردیده است پاسخ اتو دینامیکی تاریخ و آه دل ماردان و پدرانی است که فرزندان آنان به دست و فکر او قربانی و اسیر این فرقه ضد ملی شدهاند. در پایان کانون ایران قلم ضمن خرسندی از تصمیم اخیر آمریکا، لازم می داند برای آینده هم به دولت آمریکا و هم به اتحادیه اروپا این هشدار را بدهد که دولتمردان این کشورها باید بدانند فرقه مجاهدین خلق به مانند یک چاقوی دو لبه هست که ممکن است یک لبه آن به عنوان اهرم فشار بر روی حکومت اسلامی ایران موثر باشد (که البته بسیاری از کارشناسان در کارایی این اهرم فشار تردید جدی دارند) اما لبه دیگر آن که تیزتر و برنده تر می باشد، برای خشونت و ترور استفاده خواهد شد، لبه تیزی که در گذشته زیر گلوی شهروندان و نظامیان آمریکایی و همچنین مردم ایران قرار گرفته است. بنابراین ما از هم اکنون توصیه می کنیم برای اینکه برای این فرقه امید واهی نماند بهتر است که هر چه زودتر پادگان اشرف به مثابه ظرف تروریسم و خشونت در عراق برچیده شود و همچنین اتحادیه اروپا و دولت فرانسه به دقت گسترش و خانه خریدن های فرقه مجاهدین با مبالغ هنگفت در شهرک اوورسورواز را را با هدف درست کردن قلعه جدید در نزدیکی پاریس ـ فرانسه به عنوان جایگزین قلعه اشرف زیر نظر داشته باشند. کانون ایران قلم امیدوار است که مردم ایران و جهان، دنیایی به دور از خشونت، ترور و فرقه گرایی روزگار بهتری را پیش رو داشته باشند و گروههایی که با روشهای زورمدارانه با حذف دگراندیشان و ترور فیزیکی افراد سعی در غالب کردن خود به افکار عمومی ایران و جهان را دارند بیشتر و بیشتر مورد بازشناسی و محاکمه عادلانه قرار گیرند.