دهمین سالگرد فاجعه یازده سپتامبر است.ده سال پیش در چنین روزی برج های تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان پنتاگون در واشنگتن مورد حمله تروریست ها قرار گرفت.این حادثه نزدیک به سه هزار کشته و بیش از شش هزار زخمی در آمریکا بجای گذاشت.پسامد این واقعه دو تئوری است.یکی تحت عنوان تئوری "تروریسم جهانی" و دیگری تحت عنوان "تئوری توطئه" نتوانسته اند تصویر کامل و بدون ابهامی را ارائه دهند.اما آنچه که برجا مانده و تداوم دارد جنگ جهانی بر علیه تروریسم است که بطور مستقیم دو کشور افغانستان و عراق را به نابودی کشاند.جنگ هنوز ادامه دارد و کسی پیروز این صحنه نیست.
سئوالات زیادی حول این مسئله بوجود آمده و در آینده نیز بوجود خواهد آمد.اما آیا نقطه پایانی بر آن متصور است؟
در هر دو کشور افغانستان و عراق تعداد کشته های غیر نظامیان از نظامیان یا جنگجویان و تروریست ها بیشتر است.و این محصول مشترک "تروریسم" و "جنگ بر علیه تروریسم" است که همچنان می تازد و قربانی می گیرد.
از سال 2001 تا کنون تغییرات بسیار شگرفی در جامعه جهانی بوجود آمده است.میدان مبارزه آمریکا بر علیه تروریسم به اقصی نقاط جهان کشیده شده و بر اساس "جنگ با تروریسم جهانی" یکه تاز این میدان است.اروپا،استرالیا و کانادا نیز در انطباق کامل با این اصل حامیان اولویت دار آمریکا هستند.اما آیا برخورد و تعریف واحدی از تروریسم در کشورهای مختلف به ثبت رسیده است؟آیا آمریکا و همپیمانانش در نحوه مبارزه با تروریسم اتفاق نظر دارند؟آیا آمریکا برخورد واحدی با انواع تروریست های جهانی دارد؟بعبارتی آیا تروریسم فقط مختص آمریکا و آمریکایی ها است؟
ایالات متحده آمریکا هر سال یک بار با انتشار لیستی به معرفی گروه های تروریستی بین المللی می پردازد.امسال در 18 اوت2011، 47 گروه در لیست تروریستی وزارت امورخارجه آمریکا قرار گرفت.برای پانزدهمین سال پیاپی آمریکا، سازمان مجاهدین خلق،ارتش آزادیبخش ملی و شورای ملی مقاومت را در لیست تروریستی سال 2011 ابقا کرد.
نام "سازمان مجاهدین خلق"،"شورای ملی مقاومت" و "ارتش آزادیبخش ملی" که تحت رهبری مسعود و مریم رجوی هستند در کنار "القائده"، "جندالله" و "پژاک" جای گرفته است.یعنی 5 گروه از این لیست فقط به تروریست های ایرانی تعلق دارد.و این در شرایطی است که اروپا از سال 2009 مجاهدین و گروه های وابسته به آن را از لیست سیاه خود خارج ساخته است.در این رابطه سئوال مشخص از دولت آمریکا این است که چگونه می توان با "القائده" در اقصی نقاط جهان جنگید اما از کنار بقیه گروه های تروریستی که ظرفیتی مشابه القائده داشته اند براحتی عبور کرد و حتی آنها را بر اساس دیگر قوانین بین المللی تحت حمایت قرار داد؟آیا این موضوع "برخورد دوگانه" با "تعریف واحد از تروریسم جهانی" نیست؟اگر نیست،چرا در لیست سازمان های تروریستی است؟واگر هست!چرا برخورد دوگانه؟
همانگونه که دولت آمریکا از پروسه فعالیت های مجاهدین به تروریست بودن آنان رسیده است؛" این گروه در مبارزۀ جهانی علیه دولت ایران از تبلیغ و تروریسم برای دستیابی به اهدافش استفاده می کند. در طول دهۀ 1970، سازمان مجاهدین خلق یک رشته حملات تروریستی را در داخل ایران ترتیب داد و چندین تن از کارکنان نظامی و شهروندان ایالات متحده را که در تهران روی طرح های دفاعی کار می کردند کشت. در سال 1972، سازمان مجاهدین خلق برای نشان دادن اعتراض خود نسبت به بازدید پرزیدنت نیکسون از ایران، بمب هایی در دفتر خدمات اطلاعاتی ایالات متحده در تهران (بخشی از سفارت ایالات متحده)، انجمن ایران-آمریکا، و دفاتر چند شرکت ایالات متحده منفجر کرد. در سال 1973، سازمان مجاهدین خلق معاون رئیس هیئت نظامی ایالات متحده را در تهران ترور کرد و در چندین شرکت، از جمله شرکت نفت شل، دست به بمب گذاری زد. در سال 1974، سازمان مجاهدین خلق به نشانۀ اعتراض به بازدید کسینجر، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده، از ایران، بمب هایی در دفاتر شرکت های ایالات متحده منفجر کرد. در سال 1975، دو افسر نظامی ایالات متحده را که از اعضای گروه مشاوران کمک نظامی ایالات متحده در تهران بودند ترور کرد. در سال 1976، سازمان مجاهدین خلق دو شهروند ایالات متحده را که از کارمندان شرکت بین المللی راک ول در تهران بودند ترور کرد. در سال 1979، این گروه مسئولیت قتل مدیر شرکت تکساکوی آمریکایی در تهران را به عهده گرفت… "*
نیاز به قاطعیت جهانی با همه گروه هایی است که در لیست سیاه قرار گرفته اند.در غیر اینصورت برخورد دوگانه با تروریسم آنان را وحشی،غیر قابل کنترل و طلبکار خواهد نمود.
بنابه اعتراف دولت آمریکا،سازمان مجاهدین خلق و گروه های وابسته به آن جنایات بی نظیری در ایران انجام داده اند.این گروه تروریستی خود معترف است که در تهاجم مشترک با صدام حسین به نواحی مرزی ایران فقط در "عملیات فروغ جاویدان" 55.000 تن از سربازان و مردم ایران را به قتل رسانده اند.
بیش از 12.000 تن را در ترورهای خیابانی کشته اند.انفجار های عظیم "حزب جمهوری اسلامی"، "دفتر نخست وزیری" و "مسجد ابوذر" را در پرونده خود دارند.ترور صیاد شیرازی را بدرخواست صدام حسین انجام داده اند.خمپاره اندازی در خیابان های شلوغ و شهرهای بزرگ از کارهای تروریستی آنان است که در نشریات خود تحت عنوان عملیات های بزرگ تهران و… نام برده اند.
عملیات های انتحاری در سراسر ایران از افتخارات آنان است که در نشریات و سایت هایشان تحت عنوان "عملیات مقدس" نام برده اند.و همچنین صدها عملیات دیگر که با آمار و ارقام مشخص در نشریات شان چاپ شده و جای هیچگونه شبهه ای باقی نمی گذارد که این گروه از القائده و دیگران دست بالاتری داشته است!
برخی بجای مبارزه قاطع با تروریسم بین المللی،بدنبال احقاق حقوق اولیه و "حقوق بشر" آنان هستند.اما آیا همین افراد بدنبال احقاق حقوق بشر قربانیانی که توسط این تروریست ها به قتل رسیده اند نیز می باشند؟
زمانیکه کماندوهای آمریکایی با چند هزار کیلومتر فاصله از واشنگتن، بن لادن و ساکنان خانه او را در پاکستان به قتل رساندند کسی برای احقاق حقوق بشر آنان فریاد زد؟آیا برای تروریسم و گروه های تروریستی که در اقصی نقاط جهان پراکنده اند و دست به عمل انفجار یا انتحار مردم بیگناه و غیر مسلح می زنند می توان ادعای حقوق بشری داشت؟
کسانیکه در برابر مبارزه قاطع با تروریسم به دفاع از حقوق بشر آنان می پردازند،خود شریک و حامی جنایتکارانی هستند که در بازار سیاست پشت پرده ای بنام حقوق اولیه انسانی پنهان شده اند.آنان اگر عامل مستقیم نباشند یا پشتیبانند یا به دلارهای کثیف تروریست ها آلوده اند. بنابراین همانگونه که آمریکا حق دارد از مردم خود در برابر تروریسم بین المللی دفاع نماید،حق مسلم دیگر کشورهای جهان است که با تروریسم در هر نقطه از جهان به جنگ مستقیم بپردازند.تا در سایه توهمات حقوق بشری، اصل مبارزه ضایع و منحرف نگردد.
تروریست هایی که تا آخرین گلوله می جنگند و می کشند،سهمی از "حقوق بشر" نمی برند. "حقوق بشر" برای تروریست ها،مختص آنهایی است که تسلیم می گردند تا در نهاد قضایی محاکمه شوند ولاغیر!
* پاورقی
فعالیت های تروریستی سازمان مجاهدین خلق ازنگاه دولت آمریکا-18 اوت 2011: این گروه در مبارزۀ جهانی علیه دولت ایران از تبلیغ و تروریسم برای دستیابی به اهدافش استفاده می کند. در طول دهۀ 1970، سازمان مجاهدین خلق یک رشته حملات تروریستی را در داخل ایران ترتیب داد و چندین تن از کارکنان نظامی و شهروندان ایالات متحده را که در تهران روی طرح های دفاعی کار می کردند کشت. در سال 1972، سازمان مجاهدین خلق برای نشان دادن اعتراض خود نسبت به بازدید پرزیدنت نیکسون از ایران، بمب هایی در دفتر خدمات اطلاعاتی ایالات متحده در تهران (بخشی از سفارت ایالات متحده)، انجمن ایران-آمریکا، و دفاتر چند شرکت ایالات متحده منفجر کرد. در سال 1973، سازمان مجاهدین خلق معاون رئیس هیئت نظامی ایالات متحده را در تهران ترور کرد و در چندین شرکت، از جمله شرکت نفت شل، دست به بمب گذاری زد. در سال 1974، سازمان مجاهدین خلق به نشانۀ اعتراض به بازدید کسینجر، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده، از ایران، بمب هایی در دفاتر شرکت های ایالات متحده منفجر کرد. در سال 1975، دو افسر نظامی ایالات متحده را که از اعضای گروه مشاوران کمک نظامی ایالات متحده در تهران بودند ترور کرد. در سال 1976، سازمان مجاهدین خلق دو شهروند ایالات متحده را که از کارمندان شرکت بین المللی راک ول در تهران بودند ترور کرد. در سال 1979، این گروه مسئولیت قتل مدیر شرکت تکساکوی آمریکایی در تهران را به عهده گرفت. با وجود انکار سازمان مجاهدین،ا بررسی های مبتنی بر گزارش شاهدان عینی و اسناد خود گروه ثابت می کنند که اعضای ترور کرد در اشغال سفارت ایالات متحده در تهران در سال 1979 شرکت داشتند و از آن حمایت کردند و نیز این نکته را که سازمان مجاهدین بعد ها با آزادی زود هنگام گروگان های آمریکایی مخالفت کرده بود تأیید می کنند. سازمان مجاهدین همچنین، بعد از اشغال سفارت ایالات متحده، نفرات لازم را برای پاس دادن و دفاع از محل سفارت ایالات متحده در تهران تأمین کرده بود.
در سال 1981، رهبری سازمان مجاهدین خلق سعی کرد رژیم اسلامی نوبنیاد را سرنگون کند؛ نیروهای امنیتی ایران متعاقب این امر سرکوب این گروه را آغاز کردند. سازمان مبارزۀ بمب گذاری را، شامل حمله به دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری را که باعث کشته شدن 70 تن از مسئولان عالی رتبۀ ایرانی، از جمله آیت الله محمد بهشتی، رئیس قوۀ قضائیه، محمد علی رجائی،رئیس جمهوری، و محمد جواد باهنر، نخست وزیر شد، آغاز کرد. این حملات به گسترش سرکوب توسط دولت ایران منجر شد که رهبران مک را مجبور ساخت به فرانسه بگریزند. منجر برای مدت پنج سال، مچنان به مبارزات تروریستی خود از پایگاه هایش در پاریس ادامه می داد. منجر در سال 1986 از فرانسه اخراج شد و رهبران آن برای برخورداری از پایگاه، حمایت مالی، و آموزش نظامی به رژیم صدام حسین رو آوردند. نزدیک به پایان جنگ 1980-1988 ایران-عراق، بغداد سازمان مجاهدین خلق را به تجیهزات نظامی سنگین مجهز ساخت و هزاران مبارز سازمان را در حملات انتحاری موج گونه جمعی علیه نیروهای ایرانی به خدمت گرفت.
رابطۀ سازمان مجاهدین خلق با رژیم سابق عراق همچنان در طی دهۀ 1990 ادامه داشت. در سال 1991، بنا بر گزارشها، این گروه به گارد جمهوری عراق برای سرکوب خونین شیعیان عراقی و کردها که علیه صدام حسین به پا خاسته بودند کمک کرد. در آوریل سال 1992، سازمان مجاهدین خلق حملات تقریباً هم زمانی را در سفارت خانه ها و هیئت های کنسولی در 13 کشور، از جمله علیه هیئت اعزامی ایران به سازمان ملل در نیویورک، انجام داد، که نشان دهندۀ توانایی گروه برای انجام عملیات گسترده در خارج از کشور بود. در ماه ژوئن سال 1998، اعزامی در یک رشته حملات بمب گذاری و توپخانه ای در ایران که باعث کشته شدن حداقل 15 نفر و مجروح شدن تعدادی دیگر شد و نقش داشت همچنین رئیس سابق زندان های ایران را در سال 1998 ترور کرد. در ماه آوریل سال 1999، افسران بلند پایّۀ ارتش ایران را هدف قرار داد و سر تیپ علی صیاد شیرازی، معاون رئیس ستاد فرماندهی نیروهای مسلح ایران، را ترور کرد.
در آوریل سال 2000، سازمان مجاهدین خلق کوشید فرماندۀ قرارگاه نصر، هیئت بین سازمانی تهران را که مسئول ایجاد هماهنگی سیاست ها در مورد عراق بود، را ترور کند. سرعت عملیات ضد ایرانی در طی "عملیات بهمن بزرگ" در فوریۀ سال 2000 افزایش یافت و این هنگامی بود که گروه به دهها علیه ایران دست زد. یک حمله شامل حملۀ با خمپاره علیه چند مجتمع فرماندهی اصلی ایران در تهران بود که دفتر های رهبر نظام و رئیس جمهوری را در بر می گرفت. این حمله به کشته شدن یک تن و زخمی شدن شش نفر دیگر منجر شد. در ماه مارس سال 2000، سازمان مجاهدین خلق حملاتی خمپاره به یک ناحیه مسکونی در تهران آغاز کرد، که باعث زخمی شدن چهار تن و وارد آمدن خسارت به ملک افراد شد. در سال 2000 و 2001، سازمان مجاهدین خلق در حملات منظم با خمپاره و عملیات حمله و گریز علیه نظامیان ایران و کارمندان مجری قانون، و نیز ساختمان های دولتی نزدیک مرز ایران-عراق دست داشت. به دنبال بمباران تأسیسات سازمان مجاهدین خلق در نخستین عملیات بمباران های نیروهای ائتلاف در آغازعملیات آزادی عراق، رهبری سازمان مجاهدین خلق مذاکراتی را برای آتش بس با نیروهای ائتلافی آغاز و تسلیحات سنگین خود را تسلیم نیروهای ائتلاف کرد. از سال به ایم سو، تقریباً 3.400 عضو سازمان مجاهدین خلق در اشرف در عراق مستقر شده اند.
در سال 2003، مقامات فرانسوی 160 عضو سازمان مجاهدین خلق را در پایگاه های عملیاتی که آنها معتقد بودند سازمان برای هماهنگی مالی و برنامه ریزی به منظور حملات تروریستی از آنها استفاده می کند دستگیر کردند. با دستگیری مریم رجوی، رهبر سازمان، اعضای آن به خیابان های پاریس ریختند و به خود سوزی دست زدند. مقامات فرانسوی سرانجام رجوی را آزاد کردند.