سوال: وقتی که مریم در اروپا به اهداف خود نرسید و حتی نفرات همراه خود را هم از دست می داد برای پوشاندن شکست خود چه اقداماتی انجام داد؟
سیروس غضنفری: مریم عضدانلو مجدداٌ مراحلی جنبی دیگری از انقلاب درون سازمانی مجاهدین را با عنوان نشست های دیگ اعلام کرد تا مانع از ریزش نفرات در تشکیلات اروپا گردد. ولی در اندک مدتی ما در داخل سازمان فهمیدیم هدف احاطه سریع فکری و روحی روانی نفرات در خارجه بوده تا به ترفند و شیادی خاص، آنان روانه اردوگاه اشرف شوند و بیشتر از این آبروی ریخته اعضای بریده که بعنوان دور و بر مریم از اشرف به اروپا اعزام شده بودند بیشتر نشود. مریم در اعزام آنان اعلام می کند شما پیام من و خواهر نسرین را با فرهنگ دیگ به رزمندگان اشرف برسانید.
رجوی در بحث های الزامات طرح نشست های دیگ می گفت: " کارکرد شما در درون تشکیلات مثل کارکرد سپاه پاسداران می باشد و درون تشکیلات را پوک کرده اید! ". اگرچه رجوی خیلی تلاش کرد که خودش را ازمظان دو اتهام خارج کند اما این نامها هرگز از پیشانی مسعود پاک نشدند و نمی شوند که عبارتند از مزدوری و ایجاد گروه بسته (یعنی فرقه). شکافهای فکری و رفتاری شامل رده پرستی و فردیت و اعتراضات فردی و مقاومت های منفی نسبت به سیاست گذاری های رجوی در اشرف و هواداران اروپایی طوری ایجاد شد که رجوی اظهار کرد: " این بود که نشست های دیگ مکمل انقلاب درونی انتخاب شد ". در درون تشکیلات هر روز باید فاکت های غسل هفتگی و عملیات جاری خوانده می شد و سازمان دیگر رابطه عاطفی و دوستانه نفرات تشکیلات را تحمل نمی کرد و ادعا داشت کارکرد اینها بعنوان نیات شعبه سوم سپاه پاسدان ارزیابی می گردد. ولی با اجرای این وظایف تشکیلاتی جدید محفل ها بین افراد بیشتر شد و رابطه های مخفی سیاسی جاری تر گردید. بطوریکه نفرات توافق می کردند که چگونه در قبال هم فاکت بنویسند!!. حتی برای موضع گیری علیه هم در نشستها قرارهای مشخصی را انجام می دادند. باید گفت خوره به پیکره تشکیلات فرقه از زمان شروع این نشست ها افتاد و دیگر ایدئولوژی چپ مارکسیسم ادعایی رجوی نتوانست مشکلات نفرات را حل کند. چرت زدن های همگانی علی الخصوص مسئولین در نشستهای بالای سازمان بیشتر شد. رجوی اینها رامی دانست ولی برای آن حرفی نداشت. او لاپوشانی می کرد و با دروغ می گفت: " تلاش آنقدر است که مسئولین وقتی یکجا می نشینند چرت می زنند". در این سرفصل ها بود که از روی فشار روحی و روانی علیه اعضای سازمان توسط رهبران فرقه کارهایی مثل خودسوزی، خود کشی، دعوا سرتاپای تشکیلات رجوی را فرا گرفت. اگرچه مریم , مسعود را به عنوان رهبرعقیدتی معرفی کرده بود اما چاقوی رهبری عقیدتی دیگر برش نداشت. چرا؟ بدلیل اینکه مسعود در درون مناسبات به خاطر اعتقاد به سیاست های سوسیالیستی صدام!!! بیش از حد رادیکالی حرکت کرده بود و کسب این صفت های مزدوری باعث شد رهبری سازمان ارزش خودش را از دست بدهد. از طرف دیگرحرف و حدیث های مربوط به رابطه های غیر اخلاقی رجوی در درون تشکیلات با زنان خوش تیپ شورای رهبری زنان به محفل نفرات تبدیل شده بود. مثلا گفته می شد شنیدی مسعود به زنها گردنبند داده , شنیدی دخترهای جدیدالورود به سازمان در نشست های بعد از ساعت ده شب جلوی مسعود می رقصند و شنیدی فلان شخص سربه نیست شده است , ولی امروز این شنیده ها جامه واقعیت به تن کرده است. اگرچه نفرات از ترس جان خود بروز نمی دادند اما کارکرد آن در مناسبات دیده می شد و باعث می شد که دیگر رجوی جلوی خودسوزی , خودزنی و… را نتواند بگیرد. و اکنون در این سالها بهتر می فهمیم که فی الواقع سازمان در آن ایام به پایان عمرخود نزدیک شده بود و سقوط صدام این کار را سهولت داد. بعدها نیز تشکیلات عملا با تعداد انگشت شماری از زنها که تازه به عضویت شورای رهبری درآمده بودند سازمان نمی توانست در نیروها محرکه ای ایجاد کند و آنان نزد نیروها ارزشی نداشتند طوری که بین نفرات برای آنها حرف و حدیث در می آوردند و این صحبت ها تشکیلات آهنی را به تار و پودی پنبه ای تبدیل نموده بود. و اگر الان برای دوستان موجودم در تشکیلات اشرف مشکلی پیش نمی آمد اسامی تمام نفرات را می آوردم، چه از قدیمی ها و چه از جدیدها که روز شماری می کردند عملیات انجام شود تا خودشان را به نیروهای مرزبانی حکومت ایران معرفی کنند.