براستی مرز بین راستی و ناراستی کجاست؟ آیا میل به قدرت طلبی توجیهی برای انکار احساسات انسانی ست؟ چرا کسانی که ادعا می کنند برای آرمان های حقوق بشری مبارزه می کنند در مسیری گام گذاشته اند که به روشنی حقوق طبیعی انسانها و خواسته ی مشروع آنها را پایمال می کنند؟ پارادوکس در گفتار و رفتار تا کی ادامه خواهد داشت؟ رهبران مجاهدین به سادگی حقوق ذاتی انسانها را مورد تمسخر قرار می دهند. تا کی می توان واقعیت را کتمان نمود؟
پدر چشم انتظار آقای یعقوب جعفری در 16 آبان ماه سال 1387 طی نامه ای که در سایت نجات درج شد از رهبران مجاهدین درخواست نمود تا به فرزندش یعقوب اجازه تماس تلفنی با او بدهند و در نامه اش نوشت: ” یعقوب جان عزیز پدر، من همچنان امیدوارم به زودی ببینمت. از رهبران مجاهدین نیز می خواهم بیش از این دل پدر پیر و چشم انتظار را نرنجاند و فرزند دلبندش را پس از بیست سال آزاد کنند و بدانند که عاقبت ظلم و ستم، پشیمانی است. خیلی متاسفم رهبران مجاهدین اجازه حتی یک تماس تلفنی را نیز به تو فرزند دلبندم نمی دهند. یعقوب جان دل من روشن است و اطمینان دارم سرانجام به آغوش خانواده ات باز خواهی گشت.” اما رهبران مجاهدین در کمال تاسف کمترین واکنشی نشان ندادند یک ماه بعد آقای ایوب جعفری برادر یعقوب طی نامه ای که در سایت نجات انتشار یافت چنین نوشت: ” یعقوب جان برادر نازنینم دلم برایت خیلی تنگ شده است. پدرم بشدت بی قراری و بیتابی می کند. دوری و جدایی تو برادر نازنینم برای او خیلی سخت است. از اینکه حتی یک تماس تلفنی نیز طی این سالهای طولانی با ما نداشتی پدر و همه اعضای خانواده بسیار ناراحت و غمگین هستند. من واقعاً در حیرت مانده ام که رهبران سازمان مجاهدین چرا به عواطف خانوادگی اهمیت نمی دهند؟ چرا رنج و غم پدر و برادران و اعضای خانواده ات برای آنها مهم نیست. مگر آنان خود برادر یا خواهر یا پدر و مادر ندارند؟
یعقوب جان می دانم تو اجازه حتی یک تماس تلفنی را نداری. زیرا در این همه سال با ما حتی چند دقیقه تماس نگرفتی. چون اختیار شما در دست خودت نیست. من از این فرصت استفاده می کنم و از رهبران مجاهدین که بدون هیچ منطقی اجازه تماس تو را با ما نمی دهند به باد انتقاد می گیرم و از آنها می خواهم تا اگر واقعاً به حقوق انسانها ارزشی قائلند امکان تماس و ارتباط یا ملاقات تو را با ما فراهم کنند… ” حال سه سال گذشته است و رهبری مجاهدین همچنان هیچ واکنشی به خواسته ی قانونی و مشروع پدر و برادر چشم انتظار یعقوب که در اسارتگاه اشرف تحت سیطره ی مجاهدین قرار دارد، نشان نداده اند؟! آیا چنین رفتار و عملکردی حاکی از ذهن بیمار رهبران مجاهدین نیست؟ موضوع خیلی ساده ست آزادی افراد در دستگاه فکری و مناسبات درونی مجاهدین نفی و انکار شده است. انسانها در مسیر قدرت طلبی رهبران مجاهدین هیچ ارزشی ندارند. می توان بوضوح رد پای شر را در اندامواره ی فکری و اعتقادی رهبری عقیدتی مجاهدین دریافت. تاملی در محتوای سومین نامه ی خانواده ی جعفری خطاب به یعقوب که در سخت ترین شرایط در اسارتگاه اشرف بسر میبرد گویای بسیاری از حقایق روشن است. آقای ایوب جعفری (برادر) نامه را در تاریخ 5/8/1390 جهت درج در سایت نجات و ارسال رونوشت آن به مقامات کمیته ی بین المللی صلیب سرخ تحویل اینجانب داد.
امید است اینبار رهبران مجاهدین واکنش نشان دهند و متوجه باشند در عصر تحولات دموکراتیک و جریان آزاد اطلاع رسانی با سکوت یا بی توجهی به خواسته و مطالبات قانونی و مشروع انسانها راه به جایی نخواهند برد. آرش رضایی
خدمت برادرم عزیزمان.
برادر عزیز دوریت برای همه ی خانواده سخت و دشوار است و تحمل این جدایی مشکل، برادر دلبندم همه ی ما می دانیم که تو هم دلت برای ما تنگ شده ولی ای کاش این دیوار سخت جدایی بین ما نبود یعقوب جان چرا جواب ما را نمی دهی از وقتی که ما چند سال پیش به دیدن تو آمدیم و از سلامتی تو با خبر شدیم هر روز امیدوارتر از روز قبل می شویم. که شاید روزی بتوانی به طرف ما و آشیانه ات پرواز کنی و به آغوش گرم خانواده و کشورت برگردی در نامه های قبلی تلفن و آدرس و نشانی برایت فرستادیم تا حداقل با یک زنگ و تلفن زدن دل خانواده ات را شاد کنی می دانی که پدرمان حالش خوب نیست و دیگر بیش از این طاقت دوریت را ندارد و آرزویش است یک بار دیگر تو را در آغوش بکشد.
همه ی ما یدالله، قاسم، هدایت، لیلا چشم به راهت هستیم و هیچ وقت فراموشت نمی کنیم و از تو خواهش می کنم تو هم امید خود را از دست ندهی و برای رسیدن به ما تلاش خود را بکنی.
لطفاً با این شماره ها تماس بگیر،
تلفن ایوب: 09141460837
تلفن یدالله 09368632296
از طرف خانواده ات رونوشت به
کمیته بین المللی صلیب سرخ دفتر تهران و ژنو