حضور در زمان دو جنگ عراق با کویت و امریکاییها
چون در جنگ ایران و عراق که نیروهای مجاهدین خلق علیه ایران جنگیدند، صدام به آنها امکانات فراوانی داد او فکر می کرد این بار هم با دادن سلاح موجود مجدداً از آمریکا سلاح تحویل خواهد گرفت تا علیه ایران در جنگ تحمیلی استفاده کند اما ذهی خیال باطل! و اینجا بود که همه نیروها متوجه مزدوری سازمان شدند که هر چه سازمان تا حالا گفته دروغ محض بوده، چون رهبری مجاهدین به نیروها می گفت ما یک نیروی مستقل هستیم و از طرف هیچ دولت و سازمان خاصی حمایت نمی شویم. و با این حرف سالیان سال به نیروها دلگرمی داده بود و با این ترفند ها مزدوری خود را پنهان کرده بود. در جریان مذاکرات مجاهدین با فرمانده امریکایی در زمان تسلیم شدن سازمان به آنان و راضی بودن به خلع سلاح رجوی در پیام خود به فرماندهان ارشد نیز می گوید: من به مذاکره کننده ها گفته ام اگر نیاز است دامن بپوشید!!. او تا این حد در مذاکره انجام شده کوتاه آمده بود تا بر زندگی نحس خود چند صباحی بیفزاید. هدف سازمان ایجاد هر فضای همکاری اطلاعاتی و جاسوسی و وطن فروشانه بود تا با اعتماد سازی به امریکایی ها شاید بتواند دوباره به زعم خود سلاح های بهتری را برای طلایه دار شدن در ارتش امریکا برای حمله به ایران مورد استفاده قرار بگیرد. لذا در بین نیروها اعتقاد بر این بود که تا دامن نپوشیده ایم آبرومندانه از سازمان خارج و به آمریکاییها ملحق شویم. بعد از این مذاکرات سازمان مبادرت به برگزاری نشست های ایدئولوژیک برای توجیه این اقدامات نمود. تا نیروها را از لحاظ فکری ساماندهی کند که این نشست ها به نام نشست پروژه بعد از جنگ معروف بود. سازمان هر موقع می خواست انتقادات نیروها را توجیه کند نشست ایدئولوژیکی می گذاشت و بعداً این نشست ها را جداگانه توضیح داد.
بعد از این رسوائیها بود که یک مرتبه نیروها متوجه شدند مریم در فرانسه است و تا آن موقع محل دقیق مسعود و مریم را نمی دانستند و فکر می کردند نیروها را از محلی دیگر درعراق همراهی می کنند اما در شب 17 ژوئن که پلیس فرانسه دستگیری مریم را از طریق رسانه و خبرگزاریها اعلام کرد، نیروها متوجه این شدند که مریم در خارج می باشد و چه کلاه گشادی بر سر آنها رفته است و بدین طریق با دستگیری مریم روحیه نیروها تضعیف اساسی یافت.
در این شرایط سازمان از نیروها خواست که هر کس اگر می خواهد برای آزادی مریم از زندان پلیس ضد تروریست فرانسه کاری بکند دست به عملیات انتحاری بزند (خودسوزی) و با این حرف درصدد برآمد نیروها را امتحان کند که چقدر نیروی وفاداربه مریم هستند و از طرف دیگربنوعی هم نیروها چک می شدند و مشخص می گردید که آنان بعد از این شکست در چه نقطه ای قرار دارند. اگر کسی با نوشتن متنی مبنی بر داوطلب خودسوزی بودن مخالفت می کرد مارک بریده به او زده می شد و بین نیروها او را آنتنی می کردند و باعث می شد شخص در بین نیروها با دسیسه سازمان تنها بماند. البته چون نیروهای موجود در قرارگاه اشرف بواسطه نظارت همه جانبه سربازان امریکایی حق خودسوزی نداشتند و زندانی بودند به این خاطر تمام نفرات با زرنگی درخواست خودسوزی کردند تا خودشان را در آن شرایط با سازمان منطبق کنند.