ترس مریم رجوی از انتقال به لیبرتی و بهانه های بی پایان وی را که این روزها میشنوم خیلی برایم بیشتر این واقعیت روشن میشود که بالاخره همه آن دروغهائی که در این مدت به گوش ما فرو کرده اند دارد با مواجه شدن با واقعیتهای بیرون ذوب میشوند. البته همانطور که همه میدانیم ترس مریم رجوی از کمپ موقت ترانزیت (لیبرتی) نه وجود چند مار یا مشکل فاضلاب آنجا بلکه از این است که ساکنان اشرف و همه آن کسانی که در این مدت با دروغهای رهبری فرقه و تحت تبلیغات یکطرفه همراه با ترساندن افراد از وضعیت بیرون از فرقه، مجبور به ماندن در اشرف بوده اند با دیدن واقعیت های بیرون دیگر بگویند کافی است و ما دیگر سرنوشتمان را به دست فرقه رجوی نمیدهیم. این همان تعبیر خوابی است که مریم رجوی از رفتن به کمپ موقت ترانزیت (لیبرتی) میکند چرا که حساب میکند اگر سری های بعد ساکنان اشرف به کمپ موقت ترانزیت (لیبرتی) بروند دیگر امکان اینکه بتوان نفرات توجیه شده و تحت فرمان کامل خودش را بفرستد نیست و اینکه در گروههای بعدی خیلی ها دنبال یک فرصت هستند که از این وضعیت خلاصی پیدا بکنند که البته اینطور خواهد شد و دیگر نشستهای طولانی مسعود رجوی و نشستهای تحقیر کننده مسولین در اشرف نمیتواند جلوی این واقعیت را بگیرد. واقعیت اینست که ساکنان اشرف دیگر از دست دروغهای سران فرقه خسته شده اند و دیگر دروغهایشان را نمپذیرند. البته همینکه الان در اشرف مانده اند هم خود نتیجه تباه کردن زندگی آنها توسط رهبری فرقه است که واقعا برای هیچ کس هویتی باقی نگذاشته اند و اینکه اجازه فکر کردن هم در اشرف نمیدهند و امکان آن وجود ندارد. ولی با رفتن به کمپ موقت ترانزیت (لیبرتی) این امکان بوجود میآید که حداقل ساکنان به خودشان، به آینده شان، و به دروغهائی که مستمر میشنیدند فکر کنند. این همان ترس رجوی ها از کمپ موقت ترانزیت (لیبرتی)، و نه مار و افعی و حفظ جان اشرفی ها، است. اگر واقعا حفظ جان اشرفی ها را میخواست در 19 فروردین 90 افراد را بخاطر یک زمین خالی و بیابانی که حتی سالیان که در اشرف بودیم آنجا متروکه بود را با دروغ که عراقی ها گفته اند شلیک نمیکنند و شما میتوانید به آنها سنگ بزنید و عقب نشینی میکنند جان اشرفیان را به دم تیغ نمیداد. خدابخش میریان – بغداد