امروزه دیگر شاهد غل و زنجیر در دست و پای بردگان نیستیم و هرگز در این کره خاکی شلاقی را در دستان برده داران نمی بینیم. بله، تکامل و پیشرفت نیز در این عرصه پیداست، مثلاً عده ای اسیر افیون و اعتیاد به مواد مختلف دخانی اند و این اعتیاد آنها را به هر سو حتی دزدی هم می کشاند و امروزه پدیده ای جاافتاده در جهان است و البته همه چیز آن علنی است.
عده ای دیگر اسیر و برده "مد" و " بورژوازی" هستند. و اما جماعتی دیگر برده تفکرات پوچ و واهی ذهن دیگران شده اند. دیگر شاهد تفنگ یا شلاق روی شقیقه کسی برای برده کشی و استثمار نیستیم. بلکه فرقه ها، امروزه با زبانی بسیار نرم و لبخند بر لب همه جا هستند. رهبران فرقه ها همچون " رجوی " ادعا می کنند دارای مسئولیت خاصی در زندگی بوده و مسلح به دانش ویژه ای هستند. اغلب حراف و جذاب نیز هستند، رهبران فرقه ها تمایلی به اعمال اراده و تسلط بر دیگران دارند، جذبه و نفوذ خاصی در کلامشان وجود دارد! رهبران فرقه دست خود را روی مشکلات واقعی جامعه می گذارند و جوان با باور به این مشکل به فرقه می پیوندد. رهبران فرقه تمرکز را بر عشق، فداکاری و وفاداری به خود بنا می کنند. این شعبده بازها، ادعا می کنند که سنت شکنی کرده، چیزی بدیع و نو ارائه کرده و " تنها " سیستم موفقیت آمیز را برای تغییراتی که مشکلات اجتماعی و سیاسی مردم یا ضعف ها و نارسائی های منطقه ای و جهانی را حل می کند، بوجود آورده اند!
در برده داری نوین، برده هیچ اختیار و انتخابی بجز ضوابط درون فرقه ندارد و حتی خود را " داوطلب " می خواند! بله تعجب نکنید در برده داری نوین برده بدون هیچ مزد و حقوقی در خدمت اهداف کسانی است که خود را مالک جان و مال برده می دانند و شگفتا که خود را " داوطلب " می داند. پس یادمان باشد گرفتاری در چنین فرقه های مخوفی به سادگی خریدن یک کفش تنگ محتمل است! محمدرضا مبین