رضا جان سلام. سال نو مبارک. امیدوارم امسال آزادی شما و دوستانت میسر گردد. رضا جان من کبری خواهر کوچک تو هستم و با تمام وجود تو را دوست دارم. آرزو دارم که تو را ببینم و بعد از چندین سال تو را در آغوش بگیرم. وقتی از پیش ما رفتی من دیگر تنها شدم. طی این چندین سال هیچ نامه ای از تو بدستم نرسید که از احوالات شما مطلع گردیم و در مقابل من هیچ راهی نداشتم که با شما ارتباط برقرار کنم. و همیشه نگران احوالات شما بودم. یاد آن روزها بخیر که در اتاقت با هم می نشستیم و خاطرات خودت را برایم تعریف می کردی و در کنار خاطرات مرا نصیحت می کردی چی شد که از جایی سر در آوردی که همه اهل فامیل در تعجب مانده اند. جایی که به شما اجازه نمی دهند حتی یک تماس چند دقیقه ای با خانواده ات داشته باشی آنجا دیگر چه جور جایی است. به هر کسی می گوییم که سال هاست از رضا خبر نداریم باور نمی کند. در جواب می گویند کسی که در حبس ابد است با خانواده اش تماس دارد رضا که در زندان نیست. به هر حال خیلی دلم برایت تنگ شده و دلم می خواهد هر چه زودتر تو را در آغوش خودم بگیرم. امید وارم هر چه زودتر به آغوش گرم خانواده برگردی و دل ما را شاد کنی به امید آن روز. خواهرت کبری.