فرار کادرها و اعضای با سابقه فرقه ی مجاهدین در چند روز اخیر از کمپ موقت ترانزیت و پناه بردن به پلیس عراق و نمایندگان یونامی پالس روشن و امید بخشی است. در عین حال نمایشی دردناک از شرایط اسارتبار و نامطلوب حاکم بر مناسبات درونی و تشکیلاتی مجاهدین در اشرف نیز است.
رهبر عقیدتی مجاهدین و سایر سران مجاهدین با تامل و تعمق درباره فرار چند تن از اعضای مجاهدین در چند روز اخیر باید به نکته ی مهمی پی ببرند، اینکه ترتیب دادن نشست هایی با صرف ساعت های طولانی در اشرف و شست و شوی سیستماتیک مغزی اعضای مجاهدین قبل از انتقال شان به کمپ موقت ترانزیت، نتیجه ای برای سران مجاهدین نداشته است. در واکاوی دلایل فرار کادرهای تشکیلاتی مجاهدین از کمپ موقت ترانزیت میبایست به ساختار فرقه ای و تنگنایی که سران مجاهدین بر اساس ساخت ایدئولوژیک و ذهنیت دگم برای افراد در درون مناسبات تشکیلاتی پدید آورده اند، پرداخت.
بی شک فرقه ی مجاهدین متناسب با تحولات فکری، سیاسی و فرهنگی دنیای مدرن به تغییر و دگردیسی در ساخت فکری و دستگاه عقیدتی خود نپرداخته است. آنان قادر به درک عمیق از مسائل و مفاهیم بنیادین که در ذهن انسان مدرن معنا و فلسفه ی زندگی است، نشده اند.
مفاهیمی چون ـ عشق، دوست داشتن، دیالوگ سازنده، فردیت، آزادی ابراز بیان، تعامل و نفی خشونت در اشکال گوناگون آن، ضرورت و فلسفه ی کانون خانواده، حق انتخاب، عدم قطعیت در مسائل و مفاهیم، نسبی گرایی و پرهیز از مطلق انگاری و… بیش از سه دهه در اندامواره فکری و باور ذهنی سران مجاهدین به ویژه رهبر عقیدتی آن به سخره گرفته شده است. چرا مسعود رجوی قادر به درک مسائل بدیهی و مفاهیم ضروری در روند زندگی انسان مدرن نیست؟ پاسخ بدان روشن است مسعود همانند اغلب روشنفکران ترجمه ای، تقلیدی و احساسی از همان دوران جوانی به دلیل شرایط خاص سیاسی مجذوب نوعی رادیکالیسم و افراط گرایی خام و ناپخته شد. شالوده فکری رادیکالیسم حاکم بر دهه چهل شمسی در اشکال چپ و مذهبی نه بر اساس انگاره ها و مولفه های فکری و اخلاقی دنیای مدرن که در پرورش ذهن دموکراتیک و عقلانیت انتقادی نقش تعیین کننده داشت که تحت تاثیر پاپیسم استالینیستی و مطلق انگاری چپ گرایانه، روند ازخودبیگانگی را در افرادی همچون رجوی پدید آورد و بتدریج او و سایر سران مجاهدین به دام بریدگی از متن مردم و جامعه و با شیفتگی مجنون وار به خشونت محض کشیده شدند.
این وضعیت دردناک و تلخ، سرنوشت محتوم همه کسانی ست که با شعار مبارزه برای آزادی و حقوق بشر و بدون اهمیت دادن به اصول و مفاهیم بنیادین زندگی در دنیای مدرن به ورطه ی هولناک خشونت افسار گسیخته و بیگانگی با شرایط زندگی طبیعی انسانها کشیده می شوند. تامل عمیق در محتوای سخنان و پیام های مسعود رجوی که طی دو سال اخیر برای افراد مستقر در اشرف پخش شد حکایت تلخ و درخوری ست از حالات ذهنی و روانی کسی که به طرز وحشتناکی از پروسه ی زندگی عقب افتاده است و تحولات عمیق جوامع انسانی در طی چهار دهه اخیر را درک نکرده است.
این چنین است که کوچکترین تماس اعضا و کادرهای تشکیلاتی مجاهدین با دنیای خارج منجر به فرار و رهایی از وضعیت و شرایط غیر انسانی حاکم بر مناسبات مجاهدین می شود که رهبر عقیدتی مجاهدین بر مبنای ذهن بیمار خویش آن را ساخته و پرداخته و از پاسخ به عمیق ترین و متعالی ترین نیازهای انسان عاجز و ناتوان است.
آرش رضایی