پادگان اشرف پادگان ظلم و برده کشی رجوی بود. در پادگان اشرف ریز کارهای تشکیلاتی و کارهای یومیه مستقیما روی میز رجوی می رفت و جمع بندی توسط او صورت می گرفت بعد از مدتی جمع بندی را جمع می زد و در نشست های عمومی روی سر ما خراب می کرد. در پادگان اشرف رجوی به مثابه خدا بود عکس های او در همه جا در پادگان بود حتی در نماز خانه وقتی رو به قبله نماز می خواندیم با عکس او مواجه می شدیم در واقع رجوی را بایستی پرستش می کردیم. سران پادگان اشرف علنا و بصورت شفاف به ما می گفتند که رهبری ما حکم خدا را دارد رجوی فقط خدایی نمی کرد بلکه در سر فصل های مختلف خودش را جای انبیاء جا می زد در عاشورای حسینی که تمام مسلمانان جهان غرق عزاداری هستند خیلی زیرکانه نشست عمومی برگزار می کرد بیشترین وقت نشست را به تعریف از معشوقه اش مریم قجر اختصاص می داد و پرچم قرمز را در دست می گرفت خودش را به جای امام حسین جا می زد و شروع می کرد به عربده کشیدن. ما هم پایین سن ناچارا بایستی لبیک لبیک می گفتیم. یادم می آید در یک نشستی که شورای رهبری زنها برگزار کرده بودند یک زن شورای رهبری مثل فنر از جای خودش پرید و گفت خداوند فردی را انتخاب کرده که بهتر از انبیاء کار خودش را انجام می دهد آنهم مسعود است فردای آن روز مسئولیت بالاتری به آن زن دادند. به این ترتیب مسئولیتها و رده های پوشالی نصیب کادرها می شد. ماه مبارک رمضان رجوی جای خود دارد و مریم قجر در کنارش در آسمانها بایستی آنها را می دیدیم گویی که تمام برکات ماه رمضان از رجوی است دیکتاتور ابلهی که فکر می کند به جای خدا می تواند تصمیم بگیرد بی خود نیست که در حال حاضر در باتلاقی گیر کرده است که نمی تواند خودش را بیرون بکشد.