گفتگو با یکی از اعضای قدیمی سازمان؛ هادی شبانی
* آیا شما هم در این عملیات جراحتی برداشتید؟
کمتر کسی در این عملیات سالم مانده است. ظهر روز دوم در درگیری سخت در تنگه چهارزبر هنگام شلیک توپ از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله تیربار قرار گرفتم و در همان صحنه احساس کردم که دیگر توان حرکت ندارم و از ناحیه پا فلج شدم که یکی از نفرات همراهم به من کمک کرد تا خود را به زیر پل معروف حسن آباد تنها پناهنگاه آن منطقه ببرم و در آنجا نیز شاهد صحنه های دلخراشی از زخمی بودن بچه ها بودم که چگونه اعضای بدن و جان خود را فدای خیانت های رجوی ملعون کردند. همانطوری که قبلا توضیح دادم اصلا در آن موقع یعنی روز دوم عملیات هیچ کس پاسخگوی زخمی ها نبود و در واقع نیرو و امکاناتی نمانده بود تا به فکر زخمی ها باشند و به همین دلیل من هم از طریق یکی از دوستان سابقم با خودرو به شهر اسلام آباد برده شدم.
*مگر سازمان در اسلام آباد بیمارستان داشت که به آنجا منتقل شدید؟
نه – زخمی های دور برهای شهر را در فرمانداری اسلام آباد جمع کردند آنجا هم کسی بالا سرشان نبود هیچ امکاناتی در آنجا نبود چون بنا به تحلیل و تصمیم رجوی!! قرار نبود کسی زخمی شود و 48 ساعته باید تهران را تحویل او می دادند. آنجا هم مصیبت خانه دیگری بود که صحنه های دلخراشی حال هر آدم سالمی را به هم می زد تا بنده ای که فقط شکم پاره شده بود و پاهایم از کار افتاده بود و می توانستم حرف بزنم که در اینجا سازمان کامیونی آورده و تعدادی را به بهانه بردن به بیمارستان سازمان در کرند آنها را به عقب فرستاد و من هم یکی از آنها بودم.
در صورتی که در کرند هم هیچگونه امکانات بیمارستانی وجود نداشت و یکی از مسئولین به ما گفت شما باید به سرپل ذهاب نزد نیروهای پزشکی خودمان بروید که این هم کلکی بیش نبود و منظور مسئولین رجوی فرستادن آنها به عقب بود.که پس از رسیدن کامیون به شهر سر پل، باز هم از امکانات وعده داده شده مسئولین خبری نبود و مجبور شدیم که نزد نیروهای پشتیبانی عراق برویم که آنجا با خواهش و تمنا و چند ساعت معطلی ما را به بیمارستانی در بغداد منتقل کردند.
*آقای شبانی تناقضات افراد همیشه در مصائب و مشکلات بروز می کند آیا در این فاصله غیر شما کسان دیگری را دیده و یا شنیدید که نسبت به این تصمیم رجوی که باعث کشتار و معلولیت زیادی شد انتقاد کنند؟
بیشتر بحث انتقادی مسئولین سازمان به رجوی این بود که آن وعده های داده شده کجا رفته است. همه افراد قبل از حرکت نسبت به تمامی مسائل توجیه شده بودند در سازماندهی آنها نیز امدادگران و… در نظر گرفته شد ولی عملا در صحنه هیچ خبری از این امکانات این افراد نبود.
بعد از زخمی شدنم در صحنه تا موقع رسیدن به بغداد که مراحل آن را گفتم با افراد زخمی زیادی مواجه و همراه بودم آنها در طول مسیر نسبت به این اقدام رجوی معترض بودند و علنا به او فحش می دادند بخصوص زمانی که توسط مسئولین از این شهر به آن شهر دست به سر می شدند.
* شما در بیمارستان کی متوجه شدید که رجوی دستور عقب نشینی به عراق را به نیروهایش داده است؟
جالب است بدانید که وقتی به بغداد رفتیم به ما خبر دادند که نیروهای سازمان کرمانشاه را گرفته و اکنون گردنه اسد آباد همدان را رد کردند و به سمت شهر همدان در حرکت هستند ولی بعدا متوجه شدیم که همه مثل بقیه حرفها و تحلیل های رجوی دروغی بیش نبود و رجوی چه مفتحضانه باقی مانده نیروهای سازمان را به عقب کشیده و آنها را در همان شهر خانقین خلع سلاح کرد و با اتوبوس با حفاظت نیروهای عراقی به اشرف برگرداند تا مبادا نیروهای معترض خشمگینانه دست به اقدامات تلافی جویانه بزنند.
*با عرض پوزش از اینکه با این مصاحبه خاطرات تلخ گذشته شما را در ذهن زنده کردم ولی آخرین سئوالم را از شما می پرسم.آیا آنچه شما در صحنه مشاهده نمودید و آنچه بعدا سازمان از تلفات خود در این عملیات باصطلاح سرنگونی آمار داده است مطابقت دارد یا خیر؟
آمار کشته هایی که سازمان بعدا اعلام کرد تماما از نیروهای تشکیلاتی و کسانی که در اشرف عضو یکانها بودند می باشند ولی اسامی نیروهایی که از خارج برای عملیات آورده بود آمار دقیقی نداده است در حالی که تعداد زیادی از آنها از فرودگاه بغداد مستقیما به شهر خانقین و از آنجا به منطقه عملیاتی فرستاده می شدند که بدلیل عدم آشنایی آنها با مسائل جنگی خیلی در همان صحنه اول مورد اصابت قرار می گرفتند و کشته می شدند برای نمونه اگر به لیست کشته های سازمان در عملیات مرصاد توجه شود اسامی افرادی که از خارجه به عراق فرستاده شدند کمتر دیده می شود و به همین دلیل می گویم که آنها آمار واقعی کشته های خود را در عملیات فروغ ندادند از طرف دیگر اگر باور کنیم که این آمار واقعی نیست پس باید بگویم که آمار مفقودین و اسرا و زخمی آنها نیز غیر واقعی است چون رجوی می خواست خیانت های خودش را بیشتر بپوشاند.
نکته بعدی اینکه رجوی برای سرپوش گذاشتن این جنایت و برای روحیه دادن باقی مانده نیروهایش آمار تلفات طرف مقابل را به بیش از 55 هزار نفر اعلام کرد و آمار زخمی آن را دو برابر آن اعلام کرد و جالب این است که این آمار را نیز از اعضای خود سئوال می کرد که یکان شما چند نفر را در این درگیری کشته و زخمی کرده است بطور مثال در قسمت توپخانه از یکان ما سئوال شد که حدودا چند گلوله توپ شلیک شده و با برآورد محاسبه هر گلوله توپ در یک محل تجمع که چه تعداد افراد کشته و زخمی می شوند آمار کشته ها و زخمی توسط یکان ما مشخص شد حال این را به عهده خواننده می گذاریم که چگونه آمارهای رجوی بدست آمده است.
هر چند که همان موقع خیلی گروه ها و افراد ارتش رجوی را زائده جنگ صدام علیه ایران می دانستند ولی اکنون گذشت زمان و مشاهده وضعیت کنونی سازمان و ارتش به اصطلاح آزادی بخشش در عراق نشانگر این واقعیت بود که نه تنها ارتش رجوی زائده جنگ بود بلکه تمامی تحلیل ها و استراتژی رجوی فقط و فقط برای قدرت طلبی خودش بوده است که هم چنان نیز جان افراد برای او ارزشی ندارد و او برای حیات ننگین خود بر این طبل توخال می کوبد.
با تشکر ازشما که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.