یادش بخیر زمان قدیم وقتی ماه رمضان از راه می رسید بجای اینکه برای ما اعضای سازمان که در اشرف بودیم مبارک باشد بسیار سخت و جانکاه بود چرا که ماهی بود که می بایست به مدت سی روز برای شیوخ های هوادار دولت صدام و کانال های سازمان و افسران بلند مرتبه عراقی و… کارگری داده تا آنان بتوانند به ماهیت انسان دوستانه رجوی جنایت کار پی برده و به تعریف و تمجید از وی بپردازند!! و این را در نشست های درونی خرج کنند که بله ما از حمایت کامل مردم عراق برخوردار هستیم!!.
بعد از سرنگونی صدام سران فرقه باز هم به این کار ادامه دادند ولی این بار نوبت افطاری دادن به سربازان آمریکایی بوده تا بتوانند از آنان استفاده کنند شاید هم مریم فکر می کرد که می تواند آنان را مسلمان کند!! ولی این کار هم جواب نداشته و در آخر هم دیدیم که با چه خفت و خواری سران فرقه را تنها گذاشته و رفتند و دادن این همه مهمانی ها و افطاری نتیجه ای نداشته است. بعد از آن هم از شیخ های هوادار حکومت قبلی انتظار داشتند که بعد از خوردن قوزی و غیره به حمایت از سران فرقه پرداخته و اینکه اگر کاری پیش بیاید در کنار سازمان خواهند بود ولی روزش که رسید و افطار و قوزی قطع شد دیگر از آنان خبری نشد و تمام این حرفها و امضاهای قلابی از بین رفت. ولی خوب شد دیگر این گونه افطار دادنها از اشرف برچیده شده و به اور انتقال یافت و ما در اشرف یک نفس راحتی کشیدیم.
مریم قجر این بار شکل کار را عوض کرده و سعی نموده با دادن افطاری در اوور تروریست ها و حامیان شان را در آنجا جمع کند او که از دادن افطاری و پر کردن شکم شیوخ هوادار حکومت قبلی طرفی نبسته فکر می کرد که این خط در اروپا جواب داشته و این پیام را به دولتهای غربی بدهد که آنان تا آخر در کنار تروریست ها قرار خواهند داشت و این بار نوبت به تروریست های سوریه بوده تا از خوردن قوزی های سازمان بهره مند شوند و با پر کردن شکم هایشان به حمایت از سازمان بپردازند.
مریم قجر در این افطاری عملا به غرب این پیام را داده که آنان (تروریستها) نیروهای دموکراتیکی هستند که خواهان تغییر در منطقه می باشند.
مریم قجر که درد اصلی وی جمع شدن اشرف می باشد در پایان باز هم به روضه خوانی پرداخته و این بار از تروریست های سوریه درخواست کمک دارد.
دادن افطاری و روضه خواندن سر این مرده (اشرف) مشکلی از سران فرقه حل نخواهد کرد و آنان به حکم تاریخ محکوم به فنا هستند.