هر انسانی وقتی دستش از این دنیا کوتاه می شود در یک آرامگاه ابدی در زیر خاک قرار می گیرد و طبق یک سیاق ثابت و رسوم آدمها این عضو دیگر تعیین تکلیف شده است و از لیست حضور و غیاب خانواده و اجتماع خط خورده و حسابش با جای دیگری است.
اما آدم هایی هستند (مجاهدین) که به ظاهر زنده هستند اما مانند برزخیان در گوری دسته جمعی تحت کنترل یک فرد گوربان قرار دارند. این گور دسته جمعی با تابوتی که فرقه ی رجوی نام دارد سالیان درازی است عده ای را در خود مدفون کرده است.
چندی پیش چند نفر از جداشدگان از این فرقه راجع به یک دوستی صحبت می کردیم که قبلا در همان قبرستان زندگان فرقه ی مجاهدین با هم همدرد و هم محفل بودیم یکی از بچه ها گفت خانواده ی ایشان در همین شهراست و یک بار آنهارا دیده ام و به طور غیرمستقیم ازحال پسرشان جویا شده ام که آنها اساسا از وجود او بی اطلاع بودند.
این در حالیست که فرد مذبور مدت بیش از بیست سال در قرارگاه مردگان در اشرف به سر برده است و فاصله ی این مکان تا این خانواده که در روستای مرزی می باشد کمتر از فاصله ی اسارتگاه اشرف تا سایر مکانهای فرقه ی تروریستی در خاک عراق می باشد.
دقت کنید! مرده هفته و چهلم و جمعه ی آخر سال دارد. اما این چه زنده ایست که بیش از دو دهه در فاصله ی کمی از شهر مرزی محل زادگاهش باشد اما نه او و نه خانواده اش از وجود زنده یا مرده بودن همدیگر بی اطلاع هستند.
در حقیقت اینها مردگان تاریخ هستند که مرگ همه آنها را یک نفر رقم زده و پیشاپیش مرگ و ذلت را برای آنها رقم زده و در یک گور و دخمه و غار جهالت قرار داده است و اینک هم این مردگان تاریخ را در تابوت گذاشته وآنها را این ور و آن ور می چرخاند.
یک روز وقتی هنوز در فرقه ی رجوی بودم آژیر قرمز به صدا در آمد و همه طبق سیاق ثابت می بایستی میرفتند داخل سنگر های از قبل آماده شده. وقتی ما به کنار سنگرها رسیدیم تعدادی اندک به داخل سنگرها پریدیم اما اغلب کنار سنگر متوقف شدند. از برخی از آنها سوال کردم که چرا به داخل سنگر نمی آیند گفتند چون مسئول مستقیم ما نگفته نمی شود بدون اجازه به سنگر برویم نقض ضابطه است!!
گذشت تا یک روز از یکی از آن دوستان که سر موضع هم بود پرسیدم آدم وقتی چیزی به طرف چشمش می آید به طور غریزی چشمش پلک می زند و یا در صحنه وقتی تیری به سمت انسان می آید خود بخود پشت سنگر یا مانعی می رود این علم حضوری درون انسان است. شما چگونه وقتی در خطر هستی و راکت هواپیما را از بالا به سمت زمین می بینی منتظر دستور مسئول مستقیم می مانی؟ او طبق آن قانون روح مرده ای که رجوی در بطن همه دمیده جواب داد اصل مسئول پذیری است اگر من دستور مسئول مستقیمم را نقض کنم سلسله مراتب وار تا رهبری می کشد این یعنی نقض دستور رهبری. پس بهتر است من کشته شوم اما نقض دستور رهبری صورت نگیرد.
دقت کنید حتی آن علم حضوری و غریزی که انسان در مواقع خطر حتی دست خودش هم نیست و خود بخودی عمل می کند را رجوی از درون اسیران بیرون کشیده و در اختیار خود گرفته و در حقیقت وقتی یک انسان از همه چیز تهی شود حتی از غریزه و حس انسانی و وجودی و حضوری و حصولی این یک مرده است.
و به همین خاطراست که اکنون رجوی می تواند اینگونه از این پیکر های بی روح به عنوان مردگان تاریخ هر سوء استفاده ای را ببرد.